🌷شهیدمصطفیصدرزاده:
اگه یه اتفاقی واسه ما افتاد
که ایشالا خیره
بدونید ما لیاقت شهادت نداشتیم
#ماه_رجب بود
در رحمت خدا خیلی باز بود🕊
#بهامیدفرداییروشن
#شبتونبخیر
@shohaday_110
#سلام_امام_زمانم
•| شاید آن روز که سهراب نوشت:
تا شقایق هست زندگی باید کرد.
خبری از دل پر درد گل یاس نداشت.
•| باید این طور نوشت:
چه شقایق باشد، چه گل پیچک و یاس، جای یک گل خالیست،
تا نیاید مهدی، زندگی دشوار است...
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
@shohaday_110
#شهدا 🌷
💌 ڪــلام شهـــید
🌹شهـــید چمران:
دل تنها نردبانی است که آدمی را به آسمان میرساند. و تنها وسیلهایست که خدا را در مییابد.
#شهید_چمران
#صبحتون_شهدایی
@shohaday_110
میگن شهید عادل رضایی بهیچ وجه پاکت قبول نمیکرد برای مداحی، بعضی وقتا به یه نحوی تو کتابی، تو قرآنی چیزی پول میگذاشتن میدادن بهش، روز بعد پولو مینداخت تو صندوق هیأت.
هرجا دعوتش میکردن میرفت
هرجا مداحان دیگه نمیرفتن خیالشون راحت بود عادل رضایی میره. نه نمیاورد. کلاس نمیگذاشت. حتی مراسم برادران اهل سنت هم مداح نیاز داشت میرفت. بدون چشمداشت.
اکثر یادواره های شهدارو عادل مداحی میکرد
عادل حلقه وصل بچه حزبالهی ها بود
قابل توجه مداحان عزیز
اگه پاکت برات مهمه
اگه مقدار پول داخل پاکت برات مهمه
اگه کلاس میذاری و هرمجلسی نمیری
اگه جمعیت داخل هیأت برات مهمه..
معلوم نیست امام حسین بخردت
معلوم نیست لایق شهادت بشی
روایت حادثه کرمان از خانوادههای شهدا
#حسین_دارابی
📌#روایت_کرمان
«بهترین روز برای کاسبی»
🌃شب قبلش دیر آمد. میگفت؛ دلم تنگ است. بهم میگفت؛ زینب بیا با هم حرف بزنیم.
من گفتم؛ خستهام، حرف نزن، بگیر بخواب. اصرار کرد، خیلی.
منم شوخیم گرفته بود، میخواستم مثل خودش باشم. آخه نعمتالله خیلی شوخ بود. بهش گفتم؛ به شرطی که بهم پول بدی. نعمت الله داداشم کاسبی میکرد. پانزده سالش بودو قدش حتی کمترازاینهانشان میداد.بعد از مرگ پدرم او خرج خانواده را در میآورد. بعضی وقتها سفره میفروخت، بعضی وقتها آدامس، حتی گل نرگس. هر روز هم برای نازی، دختر کوچک آن یکی برادرم خوراکی میآورد. منم خواستم اذیتش کنم گفتم؛ باشه امشب بیدار میمونم حرف بزنیم اما باید بهم فردا پول بدی، هر چی کاسبی کردی! او هم با خنده قبول کرد. قرارمان شوخی به نظر میرسید؛ چون هر دو فکر میکردیم فردا روز کاسبی نیست.
🍂فردا شهادت حاج قاسم بود و ما همیشه آن روز را میرفتیم گلزار. آن شب تا ساعت یازده و نیم با هم حرف زدیم. گفت؛ میخوام فردا صبح زودتر برم گلزار تو هم باهام میای؟ گفتم؛ نه کار دارم. اما فرداش باهاش رفتم. خیلی خوشحال شده بود که همراهشم. پیاده رفتیم. بیشتر وقتها همه جا پیاده میرفت. پولش را برای تاکسی و اتوبوس خرج نمیکرد. حالا که دارم با خودم فکر میکنم میبینم نعمت الله بهترین کاسبیاش را همان روز کرد. خدا کند سر قولش باشد. هر چه کاسبی کرده به من هم بدهد.
🖋 نویسنده: محدثه اکبرپور
📝راوی: خواهر شهید نوجوان، نعمتالله آچکزهی
🥀شهید اتباع_ اهل تسنن
@shohaday_110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#نمازشب
ویژگی تمام شهدا :
اهل #نمازشب بودن
مگه میشه از خدا شهادت بخوای
ولی اهل #نمازشب نباشی؟
دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند
@shohaday_110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#سلام_امام_زمانم
ای نگاه کرمت
کارگشای همه خلق
گاه گاهی به نگاهی
دل ما را بنواز
اللهم عجل لولیک الفرج 🤲
@shohaday_110