#خاطرات_شهدا ||🌸🍃
در محضر #شـــهید||💚
یڪ روز در حیاط خانہ نشسته بودیم ڪه یڪی از همڪلاسیهاے حیدر دم در خانہ آمد و گفت: پسر شما مے خواهد برود جبهہ و همہ پرونده هایش تڪمیل اسٺ و مے خواهد برود...
گفتم: برو به سلامت
خودش هم آمد و گفت: پدر مڹ مي خواهم بروم #جبهہ و الآن تنها چیزی ڪه مانده رضایٺ پدر و مادر اسٺ؛
مڹ گفتم: از مڹ ڪه راضے هستم وقتے ایڹ جملہ را گفتم #حیدر عیڹ گل شکفته شد و شوق و شادی در چهره او نمایان شد، وقتی رضایت را از مڹ گرفت نزد مادرش رفٺ و مادرش گفت: مے روی شهید مے شوی، او هم در جواب گفت: اســـلام بہ خوڹ ما نیاز دارد مرگ با عزٺ اگر خونیڹ بهتر از زندگے ننگین...
#شهید_سیدحیدر_حمیدی🌷
🌹 @shohaday110🌹
#ادمین_گمنام☺🙃🙃
سلام علیکم 💞
بسم رب الشهدا🕊
دل ڪه #هوایی شود، #پرواز است ڪه آسمانیت می ڪند
و اگر بال #خونیـن داشته باشی
دیگر آسمــان، طعم #ڪربلا می گیرد
دلها را راهی ڪربلای #جبهه ها می کنیم و دست بر سینه، به زیارت #"شهــــــداء" می رویم...
بِسمِ اللّٰهِ الرَّحمٰن الرَّحیم
اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یَا اَولِیاءَ اللہ وَ اَحِبّائَهُ
اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یَا اَصفِیَآءَ اللہ و َاَوِدّآئَهُ
اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ
اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللہِ
اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ
اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ
اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَبے مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِےّ الوَلِےّ النّاصِحِ
اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَبے عَبدِ اللهِ، بِاَبے اَنتُم وَ اُمّے طِبتُم وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم، وَ فُزتُم فَوزًا عَظیمًا فَیا لَیتَنے کُنتُ مَعَڪُم فَاَفُوزَ مَعَڪُم.
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
@shohaday110 🌻
شهدایۍ🌹
🔺من با #ابـراهـیـم_هـادی کار دارم !
ابراهیم #موبایل نداشت ،
اما بی سیم که داشت !
🚩ابـراهـیـم !
اگر صدای مرا میشنوی ،
کمک !
من و بچه ها گیر افتادیم
در تله ی #دشمن!
تلفن همراه من کار نمیکند
بدرد نمیخورد هرچه گشتم برنامه #بیسیم نداشت
تا با تو تماس بگیرم ...
گفتم میخواهم با بیسیم شما #تماس بگیرم..
گفتند اندرویدهای شما را
چه به بیسیم #شهدا !
اما من همچنان دارم تلاش میکنم تا با گوشی اندروید
صدایم را به تو برسانم ...
اگر میشنوی ما #گیر افتادیم
بگو چطور آن روز وقتی به گوشَت رساندند که دخترهای محل از فرم هیکل تو خوششان آمده ، از فردایش با لباس های گشاد تمرین کشتی میرفتی ؟
تا چشم و دل دختری را آب نکنی !
اینجا #کُشتی میگیریم تا دیده شویم ..
لاک💅 میزنیم تا #لایک 👍بخوریم
تو حتما راهش را بلدی
که به این پیچ ها خندیدی
و دنیارا پیچاندی!
و ما در پیچ دنیا سرگیجه گرفتیم !
🚩ابـراهـیـم!
اگر صدایم را میشنوی،
دوباره #اذانی بگو تا ماهم
مثل بعثی ها که صدایت را شنیدند و راه را پیدا کردند
راه را پیداکنیم ..
راه را گم کرده ایم
اگر از #جبهه برگشتی
کمی از ان #غیـرت های نـاب #بسیجی ها را برایمان سوغات بیاور؛
تا ماهم مثل شما حرف اماممان را زمین نگذاریم...
تمام..... .... .... ..
شهدا گاهی نگاهی.....👌
شادی روحشان #صلوات
#شهید_ابراهیم_هادی
🌹 @shohaday110🌹
#ادمین_گمنام☺🙃🙃
┄┅┅┅❀🍃🌸🍃❀┅┅┅┄
⚡ازش گله کردم که چرا دیر به دیر
سر می زند گفت: پیش زنهای
دیگه ام.
♨گفتم چی؟ گفت: نمی دونستی
چهار تا زن دارم. دیدم شوخی
میکند چیزی نگفتم، گفت جدی
می گم.
💞 من اول با #سپاه ازدواج
کردم بعد با #جبهه بعد با #شهادت
آخرش هم با# تو
#شهید_مهدی_زین_الدین
🌹 @shohaday_110🌹
#ادمین_گمنام
زمانیکه پشت #جبهه بودم،
به #لشکر رفتم تا برای شستن لباسها، پودر رختشویی بگیرم .
اتفاقا علی را آنجا دیدم.
سرگرم صحبت بودیم که یکی از سربازها،
علی را با لفظ "فرمانده" مورد خطاب قرارداد.
علی رو به آن سرباز گفت:
"من بسیجیِ ساده هستم.
مرا اینطور صدا نکنید."
#شهید_علی_شفیعی
🌹 @shohaday_110 🌹
#ادمین_گمنام
#تلنگر 🍃
رفیق ✨
حواست به مین هاے #جبهه مجازے هست؟😢
#قربانی این جنگ بشے...
دیگ تمومـــه...✋📱
#شهید جنگ سخت میرسه به خـــ❤️ــدا
ولی....☝️
🌱قربانے #جنگ نرم ...
از خدا دور میشه ...😔
#حواست_باشه...🙂
#حواسمون_باشه..
🏴 @shohaday_110
#جبهه یک #زندگی قشنگ بود،
بسیاری از اوقات متوجه نمیشدی لباسهایت را چه کسی شسته، وقتی متوجه میشدی که روی بند افتاده و یا تا کرده و مرتب روی ساک و وسایل شخصی گذاشته شده... .
اگر چه ظاهرش رختشویی ست ...
اما روح و باطنش " تهذیب نفس " بود.
عملیات خیبر، جزیره مجنون
سال ۱۳۶۲
عکاس : محمود عبدالحسینی
@shohaday_110
#نمازاولوقت🌱
محور همه فعاليتهايش نماز بود.
ابراهيم در ســخت ترين شرايط نمازش را اول وقت ميخواند. بيشــتر هم به جماعت و در #مســجد. ديگران را هم به نمازجماعت دعوت ميکرد.🍃
مصداق اين حديث بود كه اميرالمؤمنين ميفرمايند: هر که به مسجد رفــت و آمد کند از مــوارد زير بهره ميگيرد:
برادری کــه در راه خدا با او رفاقت کند
علمی تــازه، رحمتی که در انتظارش بوده
پندی که از هالکت نجاتش دهد
سخنی که موجب هدايتش شود و ترک گناه
ابراهيــم حتــی قبل از انقــاب، نمازهای صبح را در مســجد و به جماعت ميخواند.
رفتار او ما را به ياد جمله معروف شهيد رجائی ميانداخت؛
به نماز نگوئيد کار دارم ، به کار بگوئيد وقت نماز است
بهتريــن مثال آن، نمازجماعت در گود زورخانــه بود.
وقتی كار ورزش به اذان ميرسيد، ورزش را قطع ميکرد و نماز جماعت را بر پا مينمود.
بارها در مسير #سفر، يا در #جبهه و.. وقتی موقع اذان ميشد، ابراهيم اذان ميگفت و با توقف خودرو، همه را تشويق به نماز جماعت ميکرد.🍃❤️
#ابراهیمهادی❤️
📚 سلامبرابراهیم
@shohaday_110
شاگرد مغازه ی کتاب فروشی بودم. حاج آقا گفت «میخواهیم بریم سفر. تو شب بیا خونمون بخواب» بد زمستانی بود. سرد بود. زود خوابیدم. ساعت حدود دو بود. در زدند. فکر کردم خیالاتی شدهام. در را که باز کردم، دیدم آقامهدی و چند تا از دوستانش از #جبهه آمده اند. آن قدر خسته بودند که نرسیده خوابشان برد. هوا هنوز تاریک بود که باز صدایی شنیدم. انگار کسی ناله میکرد. از پنجره که نگاه کردم، دیدم آقا مهدی توی آن سرمای دمِ صبح، سجاده انداخته توی ایوان و رفته به سجده..
شهید مهدی زین الدین🕊🌹
@shohaday_110