اینراهرگزفراموشنڪنیدتاخودرا
نسازیموتغییرندهیمجامعه
ساختهنمۍشود!
#شهیدابراهیمهادی ♡
#ماه_مبارک_رمضان
@stikersaze
حاج قاسم:
اگࢪایرانرابہیککشتۍتشبیهکنیم،ناخداۍ اینکشتیرهبرانقلاباستکهبدوناینرهبریاینکشتیبہساحلنمیرسد...🛳
#ماه_مبارک_رمضان
@stikersaze
ای شقایق های آتش گرفته
دل خونین ما شقایقی است که داغ شهادت شما را بر خود دارد
آیا آن روز نیز خواهد رسید که بلبلی دیگر در وصف ما
سرود شهادت بسراید؟
ای شهدا برای ما حمدی بخوانید که شما زنده اید و ما مرده
#ماه_مبارک_رمضان
@stikersaze
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قرار ما حرم توست یا امام رضا(ع)
امید ما کرم توست یا امام رضا(ع)
خوشا به حال
دل عاشقی که در هر حال
کبوتر حرم توست یا امام رضا(ع)
#ماه_مبارك_رمضان
@stikersaze
همہ جورآمدنے رفتن دارد
اِلا|شهادتــ♥️
شهادت تنهاآمدنِ بدون بازگشت
است،شهید ڪِ شدے مےمانے
یعنے خدا نگهت میدارد
تـا اَبـد ...
اللهم ارزقنی.....
التماس دعا
#ماه_مبارك_رمضان
@stikersaze
#ماه_مبارك_رمضان
همسر شهیدی که سر حاج قاسم داد کشید
( قسمت اول )
تا چشمم به حاج قاسم افتاد، گریه کردم و گلهمندانه گفتم: «شما ۴ سال به من گفتی علی اسیر است، برمیگردد. این دیگر چه اسارتی بود؟» گفت: «دخترم! مگر علی اسیر نبود؟» گفتم: «اما شما به من گفتی زنده است.» گفت: «مگر غیر از این است که شهدا زندهاند؟»
در شعرها و متون افسانهای بارها از لحظه وصال و فراق سخنها گفته شده. اغلب آدمها به شیرینی وصال فکر میکنند و تلخی و غم فراق. اما کمتر جایی در مورد آن چند قدم، چند ثانیه و چند لحظه منتهی به وصال صحبت شده است. لحظهای که برای «کُلی» انگار در خلأ میگذشت. نمیدانست پایش روی زمین است یا با سر راه میرود. هر چه بود چهار سال دوری و بیخبری، مست دیدارش کرده بود. انتظاری که داشت به سر میرسید، اما نه آنگونه که او منتظرش بود و شبها در موردش فکر کرده بود. در رویاهای کلی، علی همانطور چهار شانه مقابلش ایستاده بود و گلههایش را گوش میکرد. در رویاهای او عصبانیتش که فروکش میکرد، خود را در آغوش علی میانداخت و چهار سال دلتنگی را یکجا از تنش بیرون میریخت، اما در واقعیت، علی با شمایل دیگری به دیدار آمده بود.
«کلثوم ناصر» همسر شهید مدافع حرم «علی سعد» آن روز فراموشنشدنی را روایت میکند.
ادامه دارد...
@stikersaze