eitaa logo
💠کانال‌ شهدای حرم‌ رضوی💠
453 دنبال‌کننده
298 عکس
92 ویدیو
5 فایل
💠تنها کانال رسمی شهدای حرم رضوی💠 ■شهید حجت‌السلام محمد اصلانی■ ولادت:۲۳ خرداد ۱۳۴۹ شهادت:رمضان ۱۴۰۱ ■شهید حجت‌السلام محمدصادق دارایی■ ولادت:۱۷ اردیبهشت ۱۳۷۶ شهادت:رمضان ۱۴۰۱ 🌹مزار شهیدان: مشهد، حرم‌مطهر، بهشت ثامن ، بلوک ۲۷ #زیر‌نظر‌خانواده‌شهدا
مشاهده در ایتا
دانلود
خلاصه اے از زندگینامه: شهید ((محمد اصلانے)) شهید حمله تروریستے رمضان حرم مطهر مجموعه پارت هاے او⚜⚜شد 🔰 💠کودکی پر از صبر 💠 شهید حجة الاسلام اصلانی متولد خرداد سال ۱۳۴۹ در استان خراسان رضوی شهرستان خواف روستای سده به دنیا آمد. اودر سن کودکی مادر خود را از دست داد و از همان ایام با سختی فراوان بزرگ شد ، پدر او حاج حسن یزدی ،فردی متدین و عاشق اهل بیت (ع)، او اصالتا یزدی بود و در چند سال قبل بخاطر خشکسالی به انجا امده بودند. محمد، در سن نوجوانی در روستا مشغول چوپانی و کار در مزرعه و کشاورزی شد ، از همان ابتدا به اطرافیان خود کمک میکرد هوش و ذکاوت زیادی هم داشت ، در همان دوران کودکی اهل نماز و کار خیر بود به همه کمک میکرد اثر شیر مادر که میگفتند ، اکثر اوقات ایشان را با وضو و محبت اهل بیت ع شیر میدادند در رفتار او مشخص بود ، اما شیطنت و حس شوخ طبعی را همراه خود داشت ،و بانشاط و بسیار فعال بود ، در زمان جنگ یکی از برادرانش در جبهه به شهادت میرسد برادرش حسین غمی بر غم بی مادری افزود و به صبر محمد افزوده کرد در یکی از مراسمات ختم شهید در روستا به برکت خون شهید به حوزه علمیه معرفی شد، و در حوزه مشغول به تحصیل شد.البته اخلاق خوب و با ایمان بودن او هم بی تاثیر نبود ، در حوزه هم بسیار خوش درخشید درس هارا بسیار خوب میفهمید و به راحتی برای دیگران توضیح میداد ،او در بین دیگر بچه ها بسیار محبوب شد و بچه ها به شیخ محمد محمد میگفتند و شد اولین طلبه روستای سده . مدتی بعد در ادامه جنگ یکی دیگر از برادران خود را از دست داد غم ابراهیم هم در کنارحسین و مادرش به صبر او اضافه کرد اینبار ابراهیم را با دستان خود در خاک سپرد و زندگی روز به روز اورا پخته تر و صبورتر میکرد اما کاش این کودکی پر از ماجرا تمام میشد، بعد از مدتی در جنگ یکی دیگر از برادرانشان علی جانباز اعصاب و روان میشود . اما شیخ محمد از راه حق و ولایت فاصله نمیگیرد بلکه هرچه مستهکم تر ادامه میدهد حتی قصد اعزام به جبهه را میکند خوب با مخالفت مسئولین و فرماندهان مواجه میشود هم سن کم و هم سه تا از برادرانشان که در جنگ بودند دو نفرشان شهید و یکی جانباز، اما باز با اصرار شیخ محمد برای اعزام راهی جبهه های نبرد میشود تا اینکه ....... https://eitaa.com/joinchat/1910047071C06acaacdfc 💠(کانال‌رسمی‌شهیدان‌حرم‌مطهر‌رضوی)💠
💠کانال‌ شهدای حرم‌ رضوی💠
#شهید #مطالعه #زندگی_با_شهادت_زیباست خلاصه اے از زندگینامه: شهید ((محمد اصلانے)) شهید حمله تروریست
. پارت خلاصه اے از زندگینامه: شهید محمد اصلانے شهید حمله تروریستے رمضان حرم مطهر مجموعه پارت هاے او⚜⚜شد 🔰 💠شهادت باشه بعد عمری خدمت 💠 ...تا اینکه وارد جبهه شد، در جنگ بخاطر سن کمش کمک آرپیجی زن شد بود اما بعد بخاطر جسارت و شجاعتش وارد گردان تخریب شد، بحث تخریب در مسائل جنگی بسیار سخت و دشوار است کسانی که در تخریبند همیشه جلودار هستند ، بعد از مدتی اندک مربی تخریب میشود خیلی از علی اصغر حسینی محراب فرمانده تیپ انصار الرضا (ع) تعریف میکرد، میگفت در عملیات کربلای پنج با اینکه شیمیایی شده بود اما باز هم در میدان حضور داشت و در همان عملیات شهید شد. از پسر ایشان نقل شد که میگفتند((:اخرین نوروزی که پدرم در راهیان نور در شلمچه محل عملیات کربلای پنج حضور داشت تقریبا پانزده روز قبل از شهادت ، بسیار حال عجیبی بود. از وقایع و رشادت های روز عملیات توضیح میداد،گاهی با خنده از زخمی که از او در عملیات بجا مانده بود میگفت . زخمی کوچک از ترکش به روی شصت پایش ، همیشه میگفت: اخر اینم شد زخم ، جنگ با ما زیاد رفیق نبود وگرنه باید الان پیش رفیقام بودم . خیلی با حسرت از ان روز ها میگفت همچنان که در خاک شلمچه قدم میزد از برادر همرزمش میگفت که جلوی پایش خمپاره امده بود و بدنش نصفه شده بود. به شوخی میگفت انشاءالله ماهم روزی شهید میشویم ، شاید ان روز به حرفش می‌خندیدم اما متوجه نبودم که دارد کم کم کار های رفتنش را میکند. و انگار جدی جدی قصد سفر دارد. این حال عجیب حاجی رو فقط یه جای دیگر دیده بودم ،هر سال خود شهیدمراسمات بزرگ و فرهنگی که در حاشیه شهر می‌گرفتند یک سال حاج صادق آهنگران را دعوت کرده بودند، به خوبی یادم می اید یادواره شهدای منطقه سیدی بود، مراسم بسیار خوب و جالبی شد یک شب بعد از مراسم حاج اقا منو صدا کردند و گفتند میایی بریم یه جایی جلسه منم قبول کردم و رفتیم، رسیدیم به یک حسینیه از درب ورودی چتایی و چفیه اویزون بود و فضای جنگ روی دیوار ها هم پر عکس از شهدا ، وارد که شدم یه مقدار جا خوردم کم سن شون فقط من بودم، خودمو همراه با حاج اقا کردم و کفش شونو از روی ادب تو پلاستیک کردم و وارد حسینیه شدیم ،چیزی که تعجب منو دو سه برابر کرد این بود، به اطرافم که نگاه کردم دیدم یکم عجیب و غریب اند یکی دست نداشت یکی پا نداشت حاج اقا به نگاه پر تعجب من یه خنده ای کردو گفت :اینا جامونده های جنگ اند ما هر چند وقت یه بار دور هم جمع میشیم و دعا کمیل میخونیم .خلاصه اون حال عجیب دیگه ای که از حاج اقا دیدم اونجا بود که اتفاقا حاج صادق هم تو اون جلسه بود و شروع کرد به دعای کمیل خوندن و از جا موندن از رفقا و روزی شهادت میخوند یادم نمیره شهید مثل همیشه تو روضه های امام حسین دستشو رو صورتش گرفته بود اما اینبار خیلی بلند گریه میکرد و زیر لب میگفت : جا موندم خدایا خیلی خستم ..... خیلی دلم گرفت دعا کردم خدا شهادت و نصیبش کنه ، بعد مراسم هم که با شوخی های همون جانباز ها و یادگار های اون زمان جنگ که اصلا ادم، دلش نمی‌خواست از جمعشون بیاد بیرون به سختی خداحافظی کردیم و همراه حاجی رفتیم تو ماشین، من تو ماشین به حاجی گفتم: که من خیلی دوست دارم مثل عمو هام شهید بشم. شهید اصلانی یه حرفی زد که خیلی رو دلم موند اینجوری بود گاهی یه مشکل خیلی بزرگ رو که تو زندگیت بود رو با یه جمله حل میکرد و راهو نشون داداینو تا اخر عمرم تو دلم نگه میدارم و همیشه سر لوحه زندگیمه اونم این بود که شهید برگشت و یه دستی از روی محبت روی شانم گذاشت و گفت: (( آدم خوبه بعد عمری خدمت در خونه اهل بیت (ع) شهید بشه)) اینم بهش اضافه کرد، گفت:ببین حاج قاسمو چقدر زیبا رفت دل همه عالم رو برد و شد، سید الشهدای مقاومت ،حاجی منم دعا کن . . . ✅ 🆔لینک کانال در پیام رسان ایتا : https://eitaa.com/joinchat/1910047071C06acaacdfc 💠(کانال‌رسمی‌شهیدان‌حرم‌مطهر‌رضوی)💠
پارت خلاصه از زندگینامه: شهید محمداصلانے شهید حمله تروریستے رمضان حرم مطهر مجموعه پارت هاے او⚜⚜شد پارت ۳🔰 💠عاشقی پر از ماجرا💠 در ایام جنگ تحمیلی به مشهد برای زیارت زیاد می آمد و بعد به روستا می‌رفت در یکی از مرخصی ها به مشهد، بعد از زیارت امام رضا (ع) به سمت خانه یکی از آشنا ها و اقوام، یعنی دخترخاله خود، که تقریبا تنها اقوامشان در مشهد بود رفت،به درب منزل انها که رسید زنگ خانه را به صدا در آورد و چند بار با پشت دست محکم به درب کوبید ، دختر منیره خانم پشت در آمد ، شیخ محمد خودش را معرفی کرد. ایشان گفتند: ببخشید پدر و مادرم خانه نیستند اگر ممکن است صبر کنید تا بیایند، بعد در خدمتتان هستیم ، شیخ محمد بسیار از گرمای سوزان در تابستان مشهد اذیت شد و آفتاب داغ ظهر برسرش تابید، تازه لباس های نظامی به همراه کوله پشتی هم سختی ماجرا را بیشتر میکرد ،اولش کمی حرصش گرفت ، اما بعد بسیار از حیا و عفت ایشان خوششان آمد و از همانجا محبتش را در قلب سپرد ، به روستا برگشت موضوع را با خجالت و سرخ و سفید آب شدن با پدر در میان گزاشت، در همان رفت و آمدش به جبهه ، به خواستگاری دختر منیره خانم (دختر خاله) رفتند، چند جلسه ای را برگزار کردند جهت شناخت بیشتر، دوباره به جبهه برگشت آخر کمی از کارهای تیپ انصارالرضا (ع) را بر عهده داشت ... یک روز که در جبهه بود از روستا تماس گرفته بودند ظاهرا حال علی برادرش که جانباز اعصاب و روان بود بدتر شده بود، مدام موج جنگ می‌گرفت اش و سرو صدا میکرد همه چیز را می‌شکست ، پدر توان نگهداری علی را نداشت ، از جبهه بر میگردد و به نگهداری از علی می پردازد راستی همزمان درس حوزه اش را هم می خواند و ادامه میداد مدتی علی را در حوزه علمیه نگه داشت اما هیچ وقت برایش بد نبود که یک برادر جانباز اعصاب و روان داشت، حتی به آن افتخار میکرد ، او راتیمار میکرد به حمام می برد شب در کنارش می‌خوابید تا مبادا اتفاقی بیافتد ، حواسش به قرص و دارو و غذایش بود، خلاصه که به قول یکی از رفیقان نزدیکش که در آن زمان همراهش بود میگفت : شیخ محمد در آن زمان شهید شد پخته شد در جوانی چین و چروک به روی صورتش افتاد و شاید خدا در همان زمان نامه شهادتش را امضا کرد. در هما ن زمان ها مراسم عقد را گرفتند، مراسم عقدی چون عرف جامعه و یک طلبه برگزار شد، مبنای زندگی بر ساده زیستی بود، دیگر شیخ محمد دلخوشی در مشهد داشت،همسرش .) همسرشان میگفتند :قبل از عقد گاهی اوقات که به حرم علی ابن موسی الرضا (ع) میرفتم در نجواها و درد و دل هایم به آقا گاهی میگفتم: آقا جان همسری که قرار است با آن زندگی مشترکم را شروع کنم فردی با ایمان قرار بده و دوست دارم همسر آیندم را خودت برایم انتخاب کنی چون تو صلاح زندگی من را از من بهتر می دانی و آقا چه خوب انتخابی کرد بهترین رفیق و شریک زندگی ....... ❇️ ادامه دارد....... 🆔لینک کانال در پیام رسان ایتا : @shohaday_haram 💠(کانال‌رسمی‌شهیدان‌حرم‌مطهر‌رضوی)
10.35M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
|دلمان تنگ کسی هست؛ که نیست..| ۳ روز تا سالگرد آسمانی شدنت باقیست.. ــــــــــــــــــــــــــــ به کانال شهدای حرم بپیوندید👇 📣کانال رسمی شهدای حرم مطهر رضوی @shohaday_haram
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
۱ روز تا سالگرد آسمانی شدنت باقیست.. ــــــــــــــــــــــــــــ به کانال شهدای حرم بپیوندید👇 📣کانال رسمی شهدای حرم مطهر رضوی @shohaday_haram