✍️ یک شهید؛ یک خاطره...
🌷 دانش آموزشهید #حسین_خمیسی
▫️ تولد : 4 آبان 1342
▫️ نام پدر : بهمن
▫️ شهرستان : اهواز
▫️ تحصیلات : دانش آموز سال آخر دبیرستان- رشته تجربی ( ایشان پس از 2 سال تحصیل در دبیرستان نظام تهران به دلیل فعالیت های انقلابی اخراج می گردد و بعد از پیروزی انقلاب دوباره تحصیل را از سر می گیرد.)
▫️ شهادت: 16 دی 1359- کربلای هویزه
▫️ محل آرامگاه: زیارتگاه شهدای هویزه- ردیف سوم- قبر ششم
🔹 روایت عاشقی:
🔺 شهید #سعید_درفشان تعریف می کرد: « آخرین شب قبل از سقوط خرمشهر بود. پل خرمشهرـ آبادان زیر آتش سنگین بعثی ها بود. دشمن، سودای اشغال آبادان را در سر داشت. کاری نمی توانستیم بکنیم... نیمه شب مجبور شدیم با قایق برویم آن طرف رودخانه که «کوت شیخ» بود. به آبادان که رسیدیم، دو روز بی خوابی توی خرمشهر، مجالمان نداد. به خواب سنگینی فرو رفتیم. 10 صبح فردا با فریاد بچه ها بیدار شدیم. با احتیاط برگشتیم به صحنه مقاومت دیشب، پای پل خرمشهر. فکر می کردیم چند ساعتی که همه خواب بودیم، عراقی ها از پل آمده اند این طرف و توی کوت شیخ (بخشی از خرمشهر که در ساحل جنوبی کارون قرار دارد.) مستقرند. به حاشیه پل که رسیدیم، حسابی جا خوردیم. یک نفربر وسط پل داشت می سوخت. از عراقی ها هم خبری نبود. تازه فهمیدیم دانشجوی شهيد #جمال_دهش_ور، شهيد #احمد_قنادان و شهيد #حسین_خمیسی بعد از رفتن ما با موضع گیری و جا به جایی مناسب در دو طرف دهانه پل و حاشیه رودخانه تا ساعت 11 صبح، جانانه مقاومت کرده اند. آخر سر هم آتش آر. پی. جی شهید خمیسی، نفربر عراقی که می خواسته از روی پل رد شود را هدف قرار داده بود. بعثی ها هم فرار کرده و عقب نشسته بودند. این 3 نفر آبادان را نجات داده بودند.»
همان وقت، بی خبر از این ماجرا – که یک سال بعد از شهادت حسین از زبان شهید درفشان شنیدم – ازش پرسیدم توی خرمشهر چه گذشت؟
گفت:«هر چه بود گذشت.»
هیچی از خودش نگفت.
👤 راوی: برادر شهید خمیسی
📕 منبع: کتاب #آیه_های_سرخ_هویزه
#یک_شهید_یک_خاطره
* کانال شهدای هویزه؛ موثق ترین منبع روایت و اطلاعات حماسه هویزه
@shohaday_hoveizeh