✍️ #روایت_خادمی
0️⃣1️⃣ قسمت دهم
🔺 اذان مغرب که شد همه رفتیم قرار عاشقی، خادمها یکی یکی با آستینهای بالا زده و کفش هایی با پاشنهی خوابیده وارد مزار میشدن و خودشون رو به صفهای نماز جماعت میرسوندن، فکر کردم بعد از نماز برنامهای نیست و احتمالا همه خُر و پفشون بلند میشه، ولی ظاهرا باید داخل صحن مزار «واقعه» خوانی برگزار می شد.
🔹 بچهها بین قبرها نشستن و شروع به همخوانی سورهی واقعه کردند، حال و هوای عجیبی بود انگار دوباره بچهها درحال شارژ شدن بودن، دوباره خودم رو بین شهدا دیدم. سید حسین علمالهدی با همون چفیهی دور گردنش محور اصلی واقعه خوانی بود و با صدای زیبای خودش آیات رو میخوند، بعد از اتمام سوره قرارشد نفری یک دعا بکنیم به یاد یک شهید:
-اللهم عجل لولیک الفرج به یاد شهید #حججی.
- یکی اشاره کرد به کناریش و گفت خدایا همه ی مریضا رو شفا بده به یاد شهید جهاد #مغنیه.
- خدا پاکم کن بعد خاکم کن؛ به یاد شهید #مطهری.
🔹 نوبت به من رسید، دوباره اون علامت سوال اومد جلوی چشام، گفتم:«خدایا مارو به وظائفمون آشنا کن.» نا خود آگاه اسم شهید علمالهدی رو به زبون آوردم.
🔹 همه که دعا کردن یکی از خدام از یک گوشه ذکر «حسین حسین» گرفت و رفت کنار قبر شهید #علمالهدی و سینه زنی شروع شد. واقعا لذت اون سینهزنی و روضه رو نمیشه با این واژههای محدود توضیح داد. دوباره نسیمی وزید و دل همه هوایی کربلا شد با مداحی:«یه عالمه گریه به روضه بدهکارم...»
🔹 اصلا انگار ذکر حسین و روضهی کربلا با #هویزه یکی شده بود، این طرف تشنگی و مقاومت، اون طرف هم تشنگی و مقاومت. این طرف جسم محمد حسین و رفیقاش زیر شنی تانک، اون طرف پیکر عزیز زهرا زیر سُمهای اسب...
حالا هم همهی ما وسط بین الحرمین سینه میزدیم.
👈 ادامه دارد...
* کانال شهدای هویزه؛ موثق ترین منبع روایت و اطلاعات حماسه هویزه
@shohaday_hoveizeh
✍️ #یادداشت |
🔹 این که معلمها را شمع و چراغ میدانند که نور میدهند و روشن میکنند و میسوزند، غلط نیست. اما کلیشهای و کارت پستالیست. از همانها که هی تکراری خریدم و تقدیم کردیم.
تعریف معلم را که من و تو بلد نیستیم. باید وضو بگیریم و زانو بزنیم و زُل به کلام وحی، تا خدا بفهماندمان ارج و قرب معلمی را.
خدا در سورهی «الرحمن»
بسم الله الرحمن الرحیم را که گفته
حرف را کشانده به مهربانی عام و فراگیرش.
خیر و مهری که به همه میرسد حتی عاصی و طاغی.
آیهی دومش "عَلّمَ القرآن" است.
یعنی خدا قرآن را یاد داد.
تعلیم کرد.
آموخت.
خدا، معلم شد.
سرچشمهی بسیط و وسیع محبت خدا از شاهراه معلمی به بندگان رسید و میرسد.
پروردگار، آموزگاربودنش را صدرِ سوره آورده که یادمان بماند به هرکجا رسیدهایم از کجا آب میخورد.
یادمان نرود اگر "یُعَلّمُکُم مَالَمْ تَکُونُوا تَعلَمون"ی اتفاق نمیافتاد روزگار نابسامان و نخواستنی از رویمان رد میشد.
یادمان نرود منشِ گشاددستانهی معلمْ به خیزاندن، سبز و آبادمان کرد.
معلم، بایر ببیند؛ دایر میکند.
اصلا من اتفاقی نمیدانم تلاقی اردیبهشت و دستبوسی از معلم را.
معلم مِثلِ بهار است.
منشش به رویاندن است. عادت و خصلتش به رشد رساندن است.
به جوانه کاشتن.
به بار و ثمر رساندن حالش را خوب میکند.
معلم مظهرِ مَرحَمتِ خاص خداست.
🔸 تمامقد سپاسگزاریم،
دستبوس و دستبه دعا،
و هرچه احترام و اکرام میدانیم تقدیم همهی معلمهای تاریخ کنم بالأخص:
استاد شهید مرتضی #مطهری و #شهدای_معلم که شهادت سرخ اینان، تأییدی است بر درستی آنچه خوانده اند؛ امضایی است بر صحت و سلامت آنچه باور دارند؛ نشان قبولی در آزمون «عمل به تکلیف» در مکتب دین است و کارنامه ی خونین عمل به وظیفه ی انقلابی و مکتبی است.
💐 روزتان مبارک
#روز_معلم
* کانال شهدای هویزه؛ موثق ترین منبع روایت و اطلاعات حماسه هویزه
@shohaday_hoveizeh