eitaa logo
شهدای هویزه
3.8هزار دنبال‌کننده
8.7هزار عکس
725 ویدیو
30 فایل
http://eitaa.com/joinchat/2875523072C71b2b4b72a 🌷 محفلی برای معرفی و زنده نگه داشتن یاد و نام شبیه ترین شهدا به شهدای کربلا در ایران... 🌍 خوزستان_ هویزه 🔰 کانال‌رسمی‌یادمان‌شهدای مظلوم کربلای هویزه؛ اولین یادمان دفاع مقدس ⬅️ ارتباط با ادمین: @h_media
مشاهده در ایتا
دانلود
✍️ یک شهید؛ یک خاطره... 🌷 دانشجوی شهید ▫️ تاریخ تولد:28 بهمن 1338 ▫️ نام پدر:سید علی اکبر ▫️ شهرستان: اهواز ▫️ تحصیلات: دانشجوی سال سوم دانشگاه جندی شاپور اهواز ▫️ شهادت: 16 دی 1359 – کربلای هویزه ▫️ محل آرامگاه: زیارتگاه شهدای هویزه- ردیف دوم- قبر ششم 🔹 روایت عاشقی: توی اهواز رسم بود روز عاشورا، دسته های سینه زنی می رفتند سمت میدان شاه. محرم 53 محمد علی و سید حسین [علم الهدی] و چند تا از بچه های انجمن دانشوران اسلامی، دسته عزاداری راه انداختند. دسته ای متفاوت. همه بچه ها یک سری روبان سیاه بستند روی سینه شان که رویشان نوشته شده بود:« اِنَّ الحَیاه عقیده و جهاد». صد نفری می شدند. حواس همه جلب شده بود به آنها. سابقه نداشت روز عاشورا دسته ای فقط قرآن بخواند و بقیه آرام سینه بزنند. آن هم آیات حماسی و انقلابی که همه را به مبارزه با کفر و ستم دعوت کند. به فلکه مجسمه که رسیدند به رسم همیشگی دسته ها باید دور مجسمه شاه می چرخیدند. دور مجسمه نگشتند. با بی اعتنایی مسیر را عوض کردند. جگر شیر داشتند. پاسبان ها و ساواکی ها ریختند توی دسته. خیلی ها فرار کردند. چند تایی هم دستگیر شدند. توی وقایع آن سال ها این ماجرا هنوز نقل زبان هاست. 👤 راوی: یکی از دوستان شهید حکیم 📕 منبع: کتاب 🌷شادی روح امام و شهدا، صلوات * کانال شهدای هویزه؛ موثق ترین منبع روایت و اطلاعات حماسه هویزه @shohaday_hoveizeh
📒 | 📸 تصاویری از شهید کربلای هویزه 🔺 دانشجوی سال سوم دانشگاه جندی شاپور اهواز 📝 سید محمد علی حکیم از قدیم ارتباط نزدیکی با آیت الله موسوی جزایری (امام جمعه سابق اهواز و نماینده ولی فقیه در خوزستان) داشت. آیت الله تعریف می کردند: 🔹 دو سه روز مانده به عملیات هویزه، محمد علی به دیدارم آمد و تا پاسی از شب ماند. مدام از من حلالیت می طلبید. گفتم چرا این حرف ها را می زنی؟ خدا شما را برای اسلام حفظ کند. ولی او اصرار داشت با من وداع کند. چند روز بعد خبر مفقود شدنش را برایم آوردند. بعدها فهمیدم برای طلب حلالیت سراغ دوستان دیگرش هم رفته بوده است. شاید به سید محمد علی الهام شده بود که شهید می شود. * کانال شهدای هویزه؛ موثق ترین منبع روایت و اطلاعات حماسه هویزه @shohaday_hoveizeh
شهدای هویزه
✍️ یک شهید؛ یک خاطره... 🌷 دانشجوی شهید ▫️ تاریخ تولد:28 بهمن 1338 ▫️ نام پدر:سید علی اکبر ▫️ شهرستان: اهواز ▫️ تحصیلات: دانشجوی سال سوم دانشگاه جندی شاپور اهواز ▫️ شهادت: 16 دی 1359 – کربلای هویزه ▫️ محل آرامگاه: زیارتگاه شهدای هویزه- ردیف دوم- قبر ششم 🔹 روایت عاشقی: 1️⃣ درس خوان بود. سال 56، معدل دیپلمش 5/18 شد. بعد هم خیلی زود اسمش رفت توی قبولی های پزشکی دانشگاه اهواز. سال سوم بود که سایه شوم جنگ افتاد روی آب و خاک مان. دو سه روز مانده به عملیات هویزه، محمد علی از خیلی ها خیلی جدی حلالیت طلبید و رفت تا چند روز بعد که خبر مفقود شدنش را همراه حسین علم الهدی آوردند؛ بابا اما باور نکرد! می گفت مثل حضرت یعقوب (علیه السلام) چشم به راه یوسفم می مانم... 2️⃣ گلزاری قشنگ با طبیعتی معصوم. قبرهایی منظم و چهره های جوان با نگاه های نافذ گیرا... میان قبرها می دویدم. هر چه می رفتم تمام نمی شد. آن قدر جلو رفتم تا رسیدم به یک سالن بزرگ تو در تو. به دنبال صدایی آشنا رفتم توی یکی از سالن ها. انگار کلاس دانشگاه بود. ایستاده بود توی جایگاه استاد، بلند بلند حرف می زد. رفتم جلو تا چهره اش را بهتر ببینم. خودش بود.؛ همان که توی آن عکس معروف، کنار عمویم [شهید علم الهدی] ایستاده بود. سید محمد علی حکیم. صورتش را برگرداند طرفم. خیلی قرص و محکم چند بار پشت سر هم گفت: «به همه بگو من شهید شده ام. من همان روز، همان جا شهید شدم. تو این را به همه بگو.» از خواب که پریدم، اذان شروع شده بود. هنوز صدایش توی گوشم زنگ می زد:«من شهید شده ام.» 👤 راوی: خانواده شهید حکیم 📕 منبع: کتاب * کانال شهدای هویزه؛ موثق ترین منبع روایت و اطلاعات حماسه هویزه @shohaday_hoveizeh
✍️ یک شهید؛ یک خاطره... 🌷 دانشجوی شهید ▫️ تاریخ تولد:28 بهمن 1338 ▫️ نام پدر:سید علی اکبر ▫️ شهرستان: اهواز ▫️ تحصیلات: دانشجوی سال سوم دانشگاه جندی شاپور اهواز ▫️ شهادت: 16 دی 1359 – کربلای هویزه ▫️ محل آرامگاه: زیارتگاه شهدای هویزه- ردیف دوم- قبر ششم 🔹 روایت عاشقی: بابا رفته بود پشت بام. عادت همیشگی اش بود. آخر ماه که می شد می افتاد پیِ ماه. این بار محمد علی 3 ساله را هم با خودش برده بود. پایین که آمدند، حالش حسابی دگرگون بود. می گفت محمد علی خواب دیده ، ماه را زیر پتویش در بغل گرفته است. یاد خواب حضرت یوسف (ع) افتاده بود. می ترسید دست تقدیر از سید محمد علی جدایش کند. کرد؛ منتها 18 سال بعد. همان وقت که خبر مفقود شدن سید محمد علی را برایش آوردند. بابا باور نکرد. می گفت مثل حضرت یعقوب (ع) چشم براه یوسفم می مانم. تا آخر ماند. توی وصیتنامه اش هم برای محمد علی سهم الارث نوشت. اما انگار همیشه هم یوسف ها به آغوش پدر باز نمی گردند. گاهی می مانند پیش خدا تا بشوند عزیز عرش. 👤 راوی: خانواده شهید حکیم 📕 منبع: کتاب * کانال شهدای هویزه؛ موثق ترین منبع روایت و اطلاعات حماسه هویزه @shohaday_hoveizeh