🔹اعمال مستحبے شب نیمه شعبان⬆️
🚨التماس دعای فرج 🤲
#شب_جمعه
#صلی_الله_علیک_یا_اباعبدالله
🔹🔺🔹🔺🔹
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
#سلام_امام_زمانم 💚
هزار بار هم که
بهار بیاید کافی نیست!
تویی...ربیع الأنام همان بهار
که قرار است تیشه ای باشد
برای شکستنِ انجماد دل هایی،
که سالهاست یخ زده اند!
به گمانم حلول تو،نزدیک است!
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
#صبح_و_عاقبتمون_شهدایی
🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷@golzarshohadashiraz
#ﺷﻬﻴﺪاﻣﺎﻡ_ﺯﻣﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﻳﻚ ﺟﻠﺪ ﻗﺮاﻥ ﻫﺪﻳﻪ ﺑﻪ اﻣﺎم ﺯﻣﺎﻥ ﻋﺞ ﺩاﺩ
🌷خانمیرزا یک جلد کلام الله مجید داشت که عاشقانه آن را دوست میداشت.
فرق این قرآن با سایر قرآنها این بود که متبرک بود به دستان امام خمینی(ره). عجیب اینکه خانمیرزا این بهترین دارایی خود را به امام زمان(عج) پیش کش میکند و آقا از ایشان قبول مینمایند.
شوق خانمیرزا از این ماجرا در بخشی از وصیتنامه اش چنین نمایان است:
«با سلام به مهدی موعود(عج) آقا و سرور و مولایم، آنکه هدیه سربازش را قبول کرد، آنکه پذیرفت پرقیمت ترین چیزی را که حقیر به آن علاقه داشتم، یعنی قرآنی را که خیلی دوست میداشتم به او هدیه کردم و قبول کرد. مهدی جان گریه ها کردم، مرا نپذیرفتی، مهدی جان ممکن است لایق نبودم ولی اینکه هدیه را از من پذیرفتی شاید به خاطر بزرگی هدیه بود و از آن شرمت شد که هدیه را قبول نکنی و این را میگویم که باور کنید امام زمان(عج) در جبهه هاست...»
#ﻣﻨﺒﻊ:ﻛﺘﺎﺏﺭاﺯﻳﻚﭘﺮﻭاﻧﻪ
🌱🌹🌱
#شهیدخانمیرزا_استواری
#شهدای_فارس
🌷🍃🌷
#ڪانال_شهداےغریـب_شیـراﺯ:
ﺩﺭ ایتا :
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
🌹🌹🌹🌹🌹:
*داستان دنباله دار هر روز یک قسمت*
* #براساس_زندگینامه_شهید_حجت الله آذرپیکان*
* #نویسنده_منوچهر_ذوقی*
* #قسمت_بیست_و_نهم*.
با لحن خشک و آمرانه فریاد زد:
_از این جا تا کنار اون نخل بلند کلاغ پر میری و برمیگردی تا دیگه این موقع شب بی اجازه نیای بیرون.
حاج حجت نگاهی به درخت نخلی که او نشان داده بود انداخت و آرام گفت :اینکه خیلی دوره.
نگهبان قدمی جلو رفت: همین که گفتم یالا راه بیفت
حاج حجت نشست دستانش را پشت گردن قفل کرد و شروع کرد به رفتن.
هنوز چند قدم بیشتر نرفته بود که حاج محسن سوار بر جیپ با به آنها نزدیک شد.اتومبیل را متوقف کرده و پایین آمد و به نگهبان کرد:
_چی شده؟!
_سلام قربان اسم شب رو نمیدونه بی اجازه اومده بود طرف اسلحه خونه.
حاج محسن با دقت به سایه ی حاج حجت که اینک در مقابل نور چراغ جلو قرار گرفته بود خیره شد و زیرآب گقت: می دونی اون کیه؟
نگهبان با تعجب به او زل زد:
_نه ولی صداش به نظرم آشنا بود.
_سردار آذرپیکان فرمانده پادگان.
جوان جا خورده و هراسان جلو رفت.
_ولی من نشناختم و خودشون هم چیزی نگفتند.
حاج محسن به طرف حجت رفت و کنارش ایستاد
_سلام حاجی چرا خودت رو معرفی نکردی؟!
_سلام تو هم نباید معرفی میکردی
_ولی آخر این درست نیست
_اتفاقاً درستش همینه معلومه سرباز جدی و وظیفه شناسی هست
🌸🌸
_کارت دراومده
_برای چی؟!
_حاج خوشبخت فرستاده دنبالت.فوری برو دفترش.
_یعنی چی کار داره؟!
_احتمالا می خواد تنبیهت کنه آخه تو چه جوری سردار روانشناختی؟!
_نمیدونم شاید چون از حج برگشته و موها را کوتاه کرده
نگهبان شب پیش که از بیخوابی خسته و از فکر کاری که کرده بود خودش را باخته بود به اتاق معاون پادگان رفت. حاج خوشبخت با دیدن او لبخندی زد: «بنشین»
برگه از روی میز برداشت یک بار دیگر سریع آن را مرور کرد و به طرف او گرفت.
جوان خواست جوری کارش را توجیه کند اما احساس کرد کار از کار گذشته. کاغذ را گرفته و با عجله آن را خواند.
_خوب دیگه میتونی بری.
از اتاق خارج شد از ساختمان بیرون رفت و خودش را روی نیمکت کنار درخت نخل انداخت.دوست داشت که از دور مواظب حرکاتش بود جلو رفت.
_چیه؟ جریمه شدی. نکنه بازداشت برات نوشتن؟!
جوان بی هیچ حرفی کاغذ را به طرف گرفت و زیر لب زمزمه کرد.
_سه روز مرخصی تشویقی بهم دادن.
_مسخره می کنی؟!
دوستش کاغذ را گرفت و با ناباوری آنرا خواند.رو به طرف ساختمان فرماندهی برگرداند .از قاب پنجره به سردار آذرپیکان که پشت میز نشسته بود چشم دوخت.
👈ادامه دارد ....
•┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈•*
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👌بسیارشنیدنی ....
ماجرای عجیب شهید منتظر القائم در #شرهانی
#روزنیمه_شعبان
🌱🌹🌱🌹
#ڪانال_شهداےغریـب_شیـراﺯ:
ﺩﺭ ایتا :
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
🍃 زمینه را فراهم کنید
🌺 #امام_خمینی(ره): «ما تکلیف داریم آقا! این طور نیست که حالا که ما منتظر ظهور امام زمان- سلام الله علیه- هستیم پس دیگر بنشینیم تو خانههایمان، تسبیح را دست بگیریم و بگوییم «عَجّلْ عَلی فَرَجِهِ». عجّل، با کار شما باید تعجیل بشود، شما باید زمینه را فراهم کنید برای آمدن او. و فراهم کردن اینکه مسلمین را با هم مجتمع کنید. همه با هم بشوید.»
📝 ۱ دی ۱۳۶۲
🌿 السلام علیک یا صاحب الزمان (عج)
#التماس_دعای_فرج
🌱🌹🌱🌹
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
💫یادی از سردار شهید حسن صفر زاده
🌷دیدم همه ناخن هایش افتاده است. گفتم چی شده؟گفت: ما فکر می کنیم، شهادت آسان است، اما پذیرشش به این سادگی ها نیست. شروع به گریه کرد. گفت: عملیات خیبر بود. ماشینم را زدند. منطقه پر از نی زار و باتلاق بود. در مسیر به یک سرباز ارتشی رسیدم که جلو من حرکت می کرد. از پا مجروح شده بود. لنگ لنگان پیش می رفت و می گفت: یا مهدی ادرکنی، یا مهدی ادرکنی. ناگهان زیر پایش خالی شد و در باتلاق پائین کشیده شد. بدون اینکه آهی بکشد، کمکی بخواهد، ناله ای کند گفت: یا مهدی ادرکنی و پائین رفت. تا به او برسم در باتلاق محو شده بود. ناگهان زیر پایم خالی شد و خودم هم در باتلاق افتادم. هر چه تقلا می کردم فایده نداشت و پائین تر کشیده می شدم. همه قدرتم را به دست هایم داده بودم و زمین را چنگ می زدم و می گفتم من اَجر جهاد نمی خواهم. من شهادت نمی خواهم.من می خواهم پیش ننم برگردم.
ناخن هایم از این تقلا در حال کنده شدن است، اما باز زمین را چنگ می زدم و فریاد می زدم. گل و لای تا زیر چانه ام رسیده بود. ناگهان ماشینی که در آن سوی باتلاق روی جاده در حال رد شدن بود من را دید..
🌿🌷🌿🌷🌿
#ڪانال_شهداےغریـب_شیـراﺯ:
ﺩﺭ سروش:
https://sapp.ir/shohadaye_shiraz
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 صحبتهای حاج قاسم درباره هدف ظهور
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
💢 #تحویل_سال ۱۴۰۱ باشهدا
⭕️ همراه با قرائت دعای توسل 🤲
🔹 #بامداحی :حاج امیر حسین راستی
🔹 #مکان : ⬅️دارالرحمه_شیراز/قطعه شهدای گمنام
#زمان :⬅️یکشنبه ۲۹ اسفند /از ساعت ۱۷ تا لحظه سال تحویل
⬇️⬇️⬇️⬇️
مراسم در فضای باز و با رعایت فاصله گذاری اجتماعی و پروتکل های بهداشتی برگزار میشود
🔹ضمنا نماز جماعت مغرب وعشا در جوار قبور مطهر شهدای گمنام برگزار می گردد.
🔺🔹🔺🔹🔺
#هییت_شهدای_گمنام_شیراز
🍃بعضی ها از آب گل آلود....
ماهیکه....!
نه....!
راه معراج می گیرند ...✨
#صبح_و_عاقبتتون_شهدایی
🌹🍃🌹
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
💟 *وصیت شهید*
چه زیباست آگاهانه این دنیای فانی و زود گذر را ترک کرده به پیشواز شهادت رفته و خود را محصول دنیای آخرت که جایگاه نهایی ما می باشد رفت و چه شیرین و گوارا است جان دادن در راه معبود یگانه و چه عارفانه است ناله ی آخرین را با کلمه ای به شهادت سر دادن چون ما انسان ها امانت هایی هستیم در دست پدر و مادر که روزی می باید این امانت ها به صاحب حق پرداخته شود چه خوب است که این امانت ها را شکوفا و مهیا و معطر کرده و بعداً با افتخار به صاحبش برگردانده شود یعنی با «شهادت» در راه خدا.
این گام را بر می دارم که خداوند عزّوجل را همان طور که شناخته بودم و در جستجوی تو بودم به هر کجا می رفتم جلوه ای از انوار تو را می دیدم.
🔶پروردگارا چه کسی می تواند شادی منتظری را در دیدار با عشقی وصف کند و چه قلمی است که بتواند خون را به رشته تحریر در آورد و کدامین تمثیل است که بتواند وصف کند. چه کسی می تواند فدا شدن در راهت را فنا نام نهد.
پروردگارا: امید به رحمت تو دارم، ناامیدم نکن.
#شهید فرج الله پارسایی نیا*
#شهدای_فارس*
#سالروزشهادت
🌱🌹🌱🌹
#ڪانال_شهداےغریـب_شیـراﺯ:
در واتساپ:
https://chat.whatsapp.com/BwMzXYHqYVrEhEZrFmI872
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 #کلیپ | #روایتگری
🔻 حکایتی دارد لباسِ غواصی...
شبِ تاریک، موج های پر از تلاطم اروند، لباس های سیاهِ غواصی...
🎙راوی: حاج علی پیراسته
🍃🌷🍃🌷
http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
💫یادی از سردار شهید حسن صفر زاده
🌷گاهی اوقات ، دوستانی که شیراز بودند، جای دنجی دور هم جمع می شدیم، چایی و میوه ای می آوردیم و تعریف می کردیم. عصر ها، همه با هم به استخر ارتش می رفتیم. ما پشت وانت پدر کاووس عباسی سوار می شدیم، حسن هم با دوچرخه دنبال ما می آمد.
آن روز حسن را صدا زدم، گفتم انقدر رکاب نزن، خودت و دوچرخه ات بیا بالا. کنارم عقب وانت نشست. دیدم در حال و هوای دیگری هست، به نقطه دوری خیره شده و حرف نمی زند.
گفتم: چته حسن، پکری، تو فکری؟
همین جور که به دور نگاه می کرد. گفت: عباد، از زندگی تو این دنیا خسته شدم. بسمه زندگی، دیگه دوست دارم شهید بشم...
آخرین بار بود که حسن را دیدم.
#ڪانال_شهداےغریـب_شیـراﺯ:
ﺩﺭ سروش:
https://sapp.ir/shohadaye_shiraz
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
📸 روایتی از شهید حاج قاسم سلیمانی و پاسدار شهید محمد جمالی
#شهیدزنده
#حاجقاسم
#سرداردلها
🍃🌷🍃🌷
http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
#سیره_شهدا
🌷جلسه بود، همه فرماندهان تیپ بودند جز حمید و شهید حسین ایرلو. ساعتی طول کشید که آمدند. همه نگران شده بودیم تا بلاخره رسیدند. به حمید گفتیم: ماشین خراب شده بود؟
گفت:نه!
گفتم: جاده خراب بود یا شلوغ؟
گفت: هیچ کدام. شب بود. طبق فرمان، سرعت ماشین در شب نباید بیش از 85 کیلومتر باشد، من هم به فرمان و قانون عمل کردم. ...
#شهید حاج حمید رضا فرخی
#شهدای_فارس
شهادت:1363/12/25- عملیات بدر-شرق دجله
فرمانده آموزش قرارگاه نوح(ع) و تیپ المهدی(عج)
🌷🍃🌷🍃🌷
#ڪانال_شهداےغریـب_شیـراﺯ:
ﺩﺭ ایتا :
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
#گزارش
#کمک_مومنانه
🔹🔹🔹🔹🔹
💢به لطف حصرت زهرا(س) و در ایام ولادت حضرت امام زمان عج تعداد ۱۱۸ عدد بن خرید کالا اعم از پوشاک، کفش و مواد غذایی، به ارزش ۴۸ میلیون تومان ،بین خانواده های نیازمند تحت پوشش خیریه و مرکز نیکوکاری شهدای گمنام در مناطق فقیر نشین شیراز توزیع گردید ...
🔹انشاالله خوشحالی این خانواده ها سبب تعجیل در امر فرج آقا امام زمان عج و خیرات اموات بانیان خیر شود 🤲
🚨شادی روح مطهر امام و شهدا و اموات بانیان خیر #صلوات
🌱🔺🌱🔺🌱🔺
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
امروز دلم برایت عجیب تنگ است...💔
یک نگاهی، گوشه چشمی...
می دانی چند وقت است به خوابم نیامده ای؟
اه ای رفیق ترین رفیق...
یَا رَفِیقَ مَنْ لا رَفِیقَ لَهُ❤️
#شهید_چراغعلی_دهقانی🕊️
#صبح_و_عاقبتمون_شهدایی
🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷@golzarshohadashiraz
#سیره_شهدا
اصلاً جبهه با تمام وسعتش خانه مجید بود. سنگرش خانه و جبهه حیاط خانه او بود و مجید در این هشت سال جنگ کمتر شد که پا از حیاط خانه اش بیرون بگذارد. گاه می شد تا 10 ماه جبهه می ماند. اگر هم زمانی می شد که دل از جبهه بکند تنها و تنها به خاطر مادرش بود. گاهی وقت ها که به مرخصی می آمدم سری به مادر مجید می زدم. می گفت: تو را خدا مجید را بیاورید ببینم، دلم برایش تنگ شده!
به مجید که می گفتم می آمد شیراز مادر را می دید و بر می گشت جبهه.
گاه می شد فرمانده لشکر به مجید می گفت: یک ماه مرخصی، برو شیراز برنگرد!
به اجبار می رفت مرخصی، دو روز سه روز نشده، بر می گشت منطقه!
#ﺷﻬﻴﺪﻣﺠﻴﺪﺳﭙﺎﺳﻲ
#شهدای_فارس
#ﺳﺎﻟﮕﺮﺩﺷﻬﺎﺩﺕ 🌷
🌺🌹🌺🌹
#ڪانال_شهداےغریـب_شیـراﺯ:
ﺩﺭ ایتا :
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
🌹🌹🌹🌹🌹:
*داستان دنباله دار هر روز یک قسمت*
* #براساس_زندگینامه_شهید_حجت الله آذرپیکان*
* #نویسنده_منوچهر_ذوقی*
* #قسمت_سی_یکم*.
از حیاط کوچک و خاکی خانه که کنار دیوارهای سیمانی و کوتاه از خرت و پرت های زیادی انباشته شده بود گذشتند.در توری و رنگ و رو رفته اتاق را باز کردند و داخل شدند.
اتاق با زیلوی مندرس و کهنه ای که کف آن پهن بود با دیوارهای گچی بدون رنگ لامپی که از تیر چوبی سقف آویزان بود،پنجره هایی که به جای شیشه های شکسته است پلاستیک شفاف ای چسبانده بودند و بالاخره قاب عکس باز شهید که توی طاقچه کنار قرآن گذاشته بودند نظر آنها را جلب کرد.
مرد با عجله وسایل برا کننده کف اتاق را جمع کرد و گوشهای گذاشت.دو بالش از میان رختخواب های روی هم چیده زیر پنجره کنار دیوار گذاشت و چراغ علاءالدین را که از دود سیاه شده بود و بوی نفت می داد را نزدیک بالش ها گذاشت.
_خیلی خوش اومدین بفرمایید این بالا
نشستند و هردو در لحظه اول به عکس سرباز شهید که مدتی پیش در میرجاوه جزو نیروهایشان بود نگاه کردند.
مرد همانطور که کتری دود گرفته را روی علاءالدین می گذاشت گفت: چه عجب از این طرف حاجی؟
حاج حجت لبخند زد: من شرمنده هستم که زودتر نیامدیم. واقعاً فرصت نشده بود به خصوص که بیشتر مواقع هم شیراز نیستیم.
_دشمنت شرمنده باشه سردار.
_خب چه خبر؟!
مرد نگاه خسته اش رابه عکس فرزندش دوخت.
_سلامتی شما
حاج محسن نگاهی به اتاق انداخت.
_خونه از خودتونه؟!
_کاشکی بود هرچند که یک خرابه بیشتر نیست.
_اجاره کردین؟!
_بله
حاج حجت پر سید:
_اوضاع چطوره سر چه شغلی هستی؟!
_هر کاری پیش بیاد انجام میدیم خدا را شکر
حاج محسن نگاه دوباره قاب عکس انداخت
_خدا رحمتش کنه پسر خوب و نجیبی بود
مرد آهی کشید:سرمایه زندگیمبود عصای دستم بود نور چشمانم بود حالا هم راضیم به رضای خدا
حاج حجت پرسید: الان کاری دستت هست؟
_کاری که نه .گاهی این جا و آنجا کاری پیش بیاد انجام میدم .حاج حجت نگاهی به خوشبخت کرد و رو به مرد ادامه داد:
_اگه یه تعداد گوسفند بهت بسپارند می تونی ببریشون چرا؟!
_این که کاری ندارن ولی گوسفندش از کجا؟
_اونش با من .
👈ادامه دارد ....
•┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈•*
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 اثر #دعای_فرج به صورت دسته جمعی در لحظه تحویل سال
🚨نشردهید....
#تحویل_سال
#دعای_ظهور
#سال_نو
🔹🔺🔹🔺🔹
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
🔴 ﺣﺎﻝ و ﻫﻮا و ﺟﻤﻼﺕ ﺑﺰﺭﮔﺎﻥ در ﺧﺼﻮﺹ تحویل سال و ﺗﺤﻮﻳﻞ ﺳﺎﻝ
🔹مرحوم آیت الله مجتبی تهرانی
ایشان همیشه قبل از تحویل سال مقید بودند که ۳۶۵ مرتبه دعای «یا مقلّب القلوب» را به طور کامل بخوانند و بعد از لحظه تحویل سال هم، مقید بودند که اوّلین چیزی که میل میکنند تربت امام حسین(ع) باشد.
🔹 آیت الله العظمی مظاهری
هر کس باید حساب گذشته را بکند و اگر گناهکار است، جداً توبه کند و با حالت توبه وارد سال جدید شود.
باید این آتش اختلاف که در همه خانهها رفته است، با دامن نزدن به آن خاموش شود و از گذشتهها هیچ حرفی زده نشود و گرمی و اتّحاد خانه و خانواده و مجالس با یگدیگر حفظ شود.
🔹آیت الله امینی
عید در صورتی مبارک است که از گناهان گذشته توبه کرده و تصمیم بگیریم در سال آینده گناه نکنیم. اگر به کسی ظلم کردهایم، در صورتی عید برای ما مبارک میشود که از ایشان طلب عفو و بخشش کنیم.
🍁🌷
#ﻛﺎﻧﺎﻝ_ﺷﻬﺪاﻱ_ﻏﺮﻳﺐ_ﺷﻴﺮاﺯ:
ﺩﺭ اﻳﺘﺎ :
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
💫یادی از سردار شهید حسن صفر زاده
🌷گفت: من دیگه این بار شهید می شم!
گفتم: شوخی نکن، بادنجون بم که آفت نداره، خودت تعریف می کنی ده بار تا شهادت و اسارت رفتی و هنوز زنده ای! گفت: نه، این بار خواب دیدم.
گفتم: چه خوابی؟ گفت: خواب دیدم خانمی که روبنده زده بود کنارم آمد و گفت: حسن!
گفتم: کی هستی که اسم من را می دونی... کسی مزاحمت شده، کاری داری؟
بی مقدمه گفت: حسن من می خوام باهات ازدواج کنم!
با خنده گفتم: من که نمی خوام ازدواج کنم. برو با کسی ازدواج کن که سر و سامان بگیری. من همه زندگیم توی جنگه، فرصت زن و بچه ندارم. گفت: تو شوهر من بشو، همش توی جبهه باش.
رد کردم. گفت: حسن آقا، یه بار من را ببین، نخواستی برو!
روبنده اش را بالا زد. حسن زد زیر خنده و گفت: آنقدر زیبا بود که در لحظه یک دل نه صد دل عاشقش شدم. بهم گفت: برو جبهه که منتظرم با هم ازدواج کنیم.
گفتم: حسن حور العین بوده!!! خندید و گفت: منم همین را می گم... می دونم این بار، بار آخرم است. زمان زیادی تا شهادتش نمانده بود
🌿🌷🌿🌷🌿
#ڪانال_شهداےغریـب_شیـراﺯ:
ﺩﺭ سروش:
https://sapp.ir/shohadaye_shiraz
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
انلاین شوید
دعای توسل شروع شد....
در گلزار شهدای شیراز با شهدا هم نوا شویم
🔻🔻🔻🔻
http://heyatonline.ir/heyat/120
🔰 #مناسبتی | #سالِ_نو
✨بخشی از پیام نوروزی رهبرانقلاب:
🔹به طور خاص تبریک عرض میکنم به خانوادههای معظّم شهیدان، خاندانهای صبور و ارزشمند که انشاءالله خداوند سایهی این خانوادههای معظّم را از سر ملّت ایران، از سر ما کوتاه نکند و همچنین به جانبازان عزیز و خانوادههای باگذشت و صبور آنها و همچنین به ایثارگران و خدمتگزارانِ صمیمی ملّت ایران در میدانهای مختلف؛ چه در میدان سلامت، چه در میدان امنیّت، چه در میدان مقاومت، چه در میدان علم؛ و به همهی این عزیزان تبریک عرض میکنم این روز شیرین و عید مبارک را. ۱۴۰۰/۱۲/۲۹
#سال_نو مبارک
🎊🎊🎊🎊🎊🎊
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75