eitaa logo
شهدای غریب شیراز
3.3هزار دنبال‌کننده
10.9هزار عکس
2.9هزار ویدیو
42 فایل
❇ﻛﺎﻧﺎﻝ ﺭﺳﻤﻲ هیئت ﺷﻬﺪاﻱ ﮔﻤﻨﺎﻡ ﺷﻴﺮاز❇ #ﻣﺮاﺳﻢ_ﻫﻔﺘﮕﻲ_ﻣﻴﻬﻤﺎﻧﻲﻻﻟﻪ_ﻫﺎﻱ_ﺯﻫﺮاﻳﻲ ﻫﺮ ﻋﺼﺮﭘﻨﺠﺸﻨﺒﻪ/ﻗﻂﻌﻪ ﺷﻬﺪاﻱ ﮔﻤﻨﺎﻡ ﺷﻴﺮاﺯ ⬇ انتشارمطالب جهت ترویج فرهنگ شهدا #بلامانع است.... به احترام اعضا،تبادل و تبلیغات نداریم ⛔ ارتباط با ادمین: @Kh_sh_sh . . #ترک_کانال
مشاهده در ایتا
دانلود
🔰یاد شهدای عملیات کربلای ۴ 💠بعد از ۱۱ماه عقد بلاخره عروسی ما سر گرفت. چهره اش نورانیتی عجیب داشت, گاه مدتها, خیره به صورتش می شدم. می گفت چرا اینقد به من نگاه می کنی؟ گفتم نگاه به صورت مؤمن عبادته! گفت مگه من مؤمنم! یک روز خانه را تمیز می کردم. از روی طاقچه کاغذی تا شده افتاد. بازش کردم. یخ کردم و نشستم. باورم نمی شد وصیت نامه اش بود! ان زندگی شیرین سه ماه بیشتر طول نکشید , رفت و نه سال بعد چند استخوان, یادگاری از او برگشت. 💠اتش روی اب زیاد بود. عراقی ها که گویی منتظر و اماده بودند با هر چه داشتند قایق ها را می زدند. بعضی از سکانی ها قایق ها را منحرف می کردندو می کشاندند به سمتی که اتش کمتر بود. در این اوضاع رحمان تمام قامت ایستاده بود و رجز می خواند. به سکانی می گفت: مبادا بترسی, به من میگن عبدالرحمان, نامم لرزه به پشت عراقی ها می ندازه... رجز خوان به دل دشمن زد و کربلایی شد. 🌱🌹🌱 عبدالرحمان رحمانیان 🌱🍃🌱🍃🌱🍃 https://eitaa.com/shohadaye_shiraz نشردهید یاد شهدا زنده شود
🥀 داستان روزانه هر روز یک قسمت🥀 * * خورشید در حال غروب بود و صدای زنگ گوسفندان که از کوه بر میگشتند شنیده می شد .پدر که چوپان گله بود یواش یواش در حالی که خستگی در صورتش نمایان بود از پله ها بالا آمد تفنگ ساچمه ای هم در دستش بود. به استقبال پدر رفتم، پرسید: - چه خبر است؟ فعلاً بيا استراحت کن _ _نه بگو چی شده؟ - بچه هایی که با عبدالرسول جبهه بودند همه آمده اند اما عبدالرسول نیامده . تفنگ در دستش شل شد. آن را از دستش گرفتم. دستهایش را بالا برد با یک دست کلاه بندی را از سرش در آورد و گفت: - خدایا! یک بار دیگه عبدالرسول را به من بده صدای شیون و گریه بلند شد .هیچ کس نبود که گریه نکند. اگر چه دلم شکسته بود اما احساس کردم که باید قوی تر از این حرفها باشم . به دلداری پدر و مادرم پرداختم. برادر کوچکم عباس بسیار عبدالرسول را دوست داشت مدام سراغش را میگرفت .از بس به او دروغ گفته بودم داشتم کلافه میشدم . نوروز فرا رسید همسایه های ما که سالهای قبل مراسم عید باستانی نوروز را به جای میآوردند و به دید و بازدید هم میرفتند؛ خانه نشین شدند و نگران از وضعیت پیش آمده بودند .بالاخره پدرم دو نفر از بستگان را مأمور کرد به شهر بروند و از وضعیت عبدالرسول کسب اطلاع کنند . دوستانش میگفتند که مجروح شده و از آن طرف اشک میریختند ما هم دوست نداشتیم به خود بقبولانیم که دروغ میگویند. علی رغم این که یقین داشتم عبدالرسول شهید شده ، باز هم دلم میخواست حرف همرزمانش را قبول کنم که مجروح شده است .همراه دو نفری که پدرم مأمور کرده بود به شهر بروند سوار یک موتور سیکلت شدم و به شهر رفتیم. ... : ﺩﺭ ایتا : https://eitaa.com/shohadaye_shiraz یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید ┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈•*
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥دلنوشته سردار حاج قاسم سلیمانی: اولین بار است که به این جمله اعتراف می‌کنم. هرگز نمیخواستم نظامی شوم. این راه را انتخاب نکردم که آدم بکشم. 🔹من قادر به دیدن بریدن سر مرغی هم نیستم. من اگر سلاح به دست گرفتم برای ایستادن در مقابل آدم‌کشان است نه برای آدم کشتن... ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 https://eitaa.com/golzarshohadashiraz نشردهید
⭐️یادی از سردار شهید عبدالعلی ناظم پور⭐️ 🌹 مدتی بود که لباس کهنه و پوسیده ای می پوشید. یک رو ز به او گیر دادم و گفتم، کاکاعلی، این لباس چیه که می پوشی، شما فرمانده تخریب هستید، این طرف و آنطرف می روید باید لباس مناسب تری بپوشی. گفت: این لباس لباس شهید ایرلو( فرمانده تخریب لشکر المهدی) است. جا خوردم، خدا بیامرز شهید ایرلو قد و هیکلی درشت داشت، اما کاکا علی جثه ای نحیف و کوچک. جریان را پرسیدم گفت: این لباس را دادم به بهترین خیاط های شهر تا آن را قد و قواره من کنند. نگاهی به شکاف روی آستين لباس انداختم و گفتم: این چیه، این را هم می دادی برایت بدوزد. نگاهی عاشقانه به آن پارگی انداخت و گفت: نه، این جای ترکشی است که به پیکر شهید ایرلو نشسته است. زمان هایی که ناآرامم و به آرامش نیاز دارم، سرم روی این درز می گذارم و آرام می شوم. 🌹🍃🌹🍃 https://eitaa.com/golzarshohadashiraz یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
▪️بچه هاۍ تفحّص تلاش زیادۍ کردند،اما شهیدۍ پیدا نمی شد یکۍ از دوستان نوار مرثیه را گذاشت اشک همه جارۍ شد. 🔸آن روز ، رمز حرکت ما نام مقدس مادر رزمندگان بود مشغول جستجو بودیم که یک دفعه استخوان یک بند انگشت نظرم را جلب ڪرد.با سرنیزه مشغول کندن شدم یک تکه پیراهن از زیر خاک نمایان شد مطمئن شدم شهیدۍ در اینجاست با ذکر یا زهرا خاک ها را کنار زدیم متوجه شدیم شهید دیگری هم در کنارش قرار دارد به طوری که صورت هایشان رو به همدیگر بود. 🔸وقتی پیکر شهدا را خارج کردیم،با کمال تعجب مشاهده کردیم که پشت پیراهن هردو شهید نوشته شده: «می روم تا انتقام سیلی زهرا بگیرم» 📚برگرفته از ڪتاب«مهرمادر». عج 🌹🍃🌹🍃 https://eitaa.com/golzarshohadashiraz نشردهید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷🕊🍃 می‌گویند: روزی را صبـــحِ زود🌤 تقسیم می‌کنند .. هر جا که هستید سهمِ امـروزتان رزق سُفره‌ی شهــدا ... 🕊 🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷 https://eitaa.com/shohadaye_shiraz
💠نوشته بود من برنمیگردم مگر با زیارت حسین(ع) یا شهادت! خوابش را دیدم. با خنده گفت مادر دست چپم و دوتا از دندان هایم را در حرم امام حسین جا گذاشتم! روز بعد رفتم معراج شهدا. با اصرار پیکرش را دیدم، دست چپش قطع شده، زیر لبخند زیبایش هم جای دو دندان خالی بود! احمد اژدری شهادت : 🌱🌹🌱🌹🌱 https://eitaa.com/shohadaye_shiraz
🥀 داستان روزانه هر روز یک قسمت🥀 * * . گاهی متوجه می شدم آن دو نفر تا از من فاصله میگیرند و یواشکی پچ پچ میکنند. پیش آنها رفتم. مقابل مسجد امام سجاد شهر نورآباد، زیر یک درخت کاج بودیم. گفتم: - شما را به خدا به من هم بگویید چه شده است؟ بهروز آهی کشید و گفت: _شما این جا باشید تا من برگردم از ما دور شد دوباره از ابراهیم خواهش و التماس کردم. او زیاد حرف در دلش جا نمی گرفت و گفت: _ای چه بگم؟ حقیقت این است که عبدالرسول شهید شده است. گفتم: _چه جوری؟ گفت: - شهید شده دیگه! همانجا نشستم و گریه کردم طولی نکشید که بهروز نزد ما برگشت. وقتی متوجه شد که من فهمیده ام مقداری دلداریم داد. معلوم شد که آنها از ماجرای شهادت برادرم باخبرند فقط آمده اند ببپرسند که شهید کی به شهرستان میرسد .به طرف محل حرکت کردیم. وقتی پدر و مادر مرا ،دیدند سراسیمه به استقبالم آمدند و وضعیت را جویا شدند ! خدایا چه بگویم؟ بگویم تمام شد؟ بگویم عبدالرسول فرزند بزرگ و امید خانواده شهید شد؟ از خدا کمک خواستم آمادگی لازم را در خودم به وجود آورده بودم گفتم: - مجروح شده.. پرسیدند: _کجاست؟! گفتم:تبریز دوست روزی به همین منوال گذشت.شب ها در جایی گریه می کردم .برای استراحت با فیروز پسرعمو به منزل عموحسین علی می رفتیم.آنجا نیز اشک و آه بود. ... : ﺩﺭ ایتا : https://eitaa.com/shohadaye_shiraz یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید ┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈•*
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹سالروز عملیات و پرکشیدن دست‌بسته‌ی 175 که زنده به گور شدند...😭 🇮🇷چه عزیزانی که برای حفظ این خاک پرپر شدند.... و چه قدر ماها قدر شهدا را دانستیم ....؟؟ 🍃🌷🍃🌷 http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
⭐️یادی از سردار شهید عبدالعلی ناظم پور⭐️ 🌹 سال 65، بارندگی شدیدی شد و سیل بیشتر روستا ها و جاده ها را پوشاند و خرابی های زیادی را ایجاد کرد. کاکا علی، به سرعت تعدادی چکمه و بادگیر تهیه کرد و گروهایی برای کمک به مردم تشکیل داد. گروهی افراد مسن و کودکان را جابه جا می کردند عده ای هم در جاده ها به یاری مردم می شتافتند. همین کار های کوچک دید خیلی از مردم را نسبت به بسیجی ها و حزب الهی ها عوض کرد. بعداً خودش می گفت، چه تمام اعمالم، چه آن روزی که به کمک مردم سیل زده رفتم. شاید علتش این بود که در آن بل بشو و آشوب، هر کس به فکر خودش بود جز کاکا علی که خود را فراموش کرده بود و فقــــــط مردم ناتوان و مستضعف را می دید که نیاز به کمک و یاری دارند. 🌹🍃🌹🍃 https://eitaa.com/golzarshohadashiraz یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
از شدت درد نمیتونه فریاد بزنه !😭 لعنت به صهیونیست و حامیانش ... لعنت به سکوت عرب لعنت به بی تفاوتی بعضی ها😭 🌱🌷🌱 https://eitaa.com/golzarshohadashiraz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠علاقه شدیدی به امام حسین علیه السلام داشت و همیشه می گفت: دلم می خواد روز محشر مثل اربابم بی سر باشم. در آخر وصیتش هم نوشته بود این شعر را روی قبرم حک کنید: عاشقان را سر شوریده به پیکر عجب است دادن سر نه عجب داشتن سر عجب است تن بی سر عجب نیست، رود گر در خاک سر سرباز ره عشق به پیکر عجب است در عملیات کربلای ۴ شهید شد ، وقتی بعد از دو سه هفته، در عملیات کربلای ۵ پیکرش تفحص شد و برگشت، پیکرش همان طور که آرزو کرده بود، بی سر بود و این شعر زینت بخش سنگ قبر شد. 🌹 مجید لردان شهادت: 1365/10/4- شلمچه 🔶🔹🔶🔶🔹🔶🔶🔹🔶 https://eitaa.com/golzarshohadashiraz
🌷🕊🍃 🌤 يعني تو بخندي دلِ من باز شود پِلك بگشايي و از نو آغاز شود صبح 🌤يعني كه دلم غرق باشد آسمان، ، زمين باتو هم آواز شود 💔🥀 🕊 🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷 https://eitaa.com/shohadaye_shiraz
🌹 💠آن شب تعداد زیادی نیرو به مقر آمده و پشه بند به اندازه کافی در مقر نبود. آقای اسلام نسب، پشه بند ها را بین نیروها تقسیم کرد و چند نفری بدون پشه بند ماندند. شب از نیمه گذشته بود که برای کاری از پشه بند بیرون آمدم. چند قدمی که رفتم، زیر نور مهتاب دیدم کسی در پشت یکی از خیمه ها در خودش جمع شده است. به او نزدیک شدم، دیدم آقای اسلام نسب است. اورکتش را دور خودش پیچید و کلاهش را روی سر کشیده و سرش را روی زانویش گذاشته بود. با تعجب کنارش رفتم و گفتم: آقای اسلام نسب چرا اینجا... بیا داخل پشه بند ما! - نه، تا یک نفر هم امشب بیرون از پشه بند بخوابد، وظیفه من است که با او بیرون بخوابم! اصرار فایده نداشت، محمد کسی نبود که بتوان او را از تصمیمی که گرفته است برگرداند، آن شب را تا صبح همراه با رزمندگانی که پشه بند نداشتند مهمان پشه ها بود. محمد اسلامی نسب 🌱🌷🌱🌷 https://eitaa.com/shohadaye_shiraz نشردهید
🥀 داستان روزانه هر روز یک قسمت🥀 * * یک هفته بعد از عید مسئولان بنیاد شهید خبر شهادت عبدالرسول را اعلام کردند و همه چیز تمام شد . پدر و مادر دریافتند که دیگر عبدالرسول شهید شده و من هم پی بردم که آن قطع شدن تلفن بدون خداحافظی، قطعی است که تا آخرت پا برجاست. نوروز آن سال توأم با اشک و آه بود و اهل روستا سیاهپوش شدند و دید و بازدیدها به تعویق افتاد. عصری که خبر شهادت برادرم را اعلام کردند آسمان هم ابری کشید و همگام با اشکهای نوروزی باران نم نم بارید. همرزمان عبدالرسول نقل میکنند آن شب که قرار بود وارد عمل ،شویم وضعیت عملیات برایمان تشریح شد. بنا بود از قله ی کوهجار بالا برویم و آن جا را تصرف کنیم اهمیت این قله از دید عراقیها پنهان نبود. آنها یک بار قله را در عملیات بیت المقدس دو از دست داده بودند اما دوباره قله دست به دست شده بود . شب عملیات بیت المقدس سه گردان حمزه سیدالشهداء (ع) از تیپ سی و پنج امام حسن مجتبی (ع) مأموریت داشته تا قله را تصرف کند. عبدالرسول در گردان آرپی جی زن بوده برف سنگینی منطقه را پوشانده بود. هنوز گروهانها به محل مورد نظر نرسیده بودند که عراقیها شروع میکنند به آتش ریختن عبدالرسول موشکهای آر پی جی را مرتب به سمت عراقیها که از بالای ارتفاع در حال فرار بودند،شلیک میکرده. عبدالرسول موقع شلیک فرصت این که جای خودش را عوض کند نداشته است بعد از شلیک یکی از موشکهایش مورد اصابت تیر مستقیم دشمن قرار میگیرد و تیر هم به ناحیه ی چپ سینه اش اصابت میکند و به شهادت می رسد. هنگامی که مردم روستای زاگرس نشین ما پیکر عبدالرسول را به خاک سپردند شمار شهدای روستا به پانزده شهید رسیده بود . بعدها کمیته کشف اجساد پیکر شهیدان کریم محمودی و علی سبحانی را هم یافت و این دو هم به گلزار شهیدان روستا پیوستند. مظلوم ترین گل این گلزار علی سبحانی بود مردم او را علی صفر صدا میکردند پدر و مادرش را در طفولیت از دست داده بود. اواخر اردیبهشت شصت و هفت باید همچون سالهای قبل به سر حد و ییلاق میرفتیم .هنوز هوا گرگ و میش بود که لوازم منزل را بار وانت نیسان کردیم. برادران کوچکم عباس و لقمان جلوی وانت پیش پدر و مادر بودند من و اردوان برادر کوچک دیگرم روی لوازم خانه نشستیم . بعد از یک و نیم ساعت به چشمه ی گل زردی رسیدیم ... : ﺩﺭ ایتا : https://eitaa.com/shohadaye_shiraz یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید ┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈•*
29.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✍وقتی خدا بخواهد غزت دهد... 🎥 یادی شهدای غواص عملیات کربلای چهار 🕊🌹 🎙 🍃🌷🍃🌷🍃🌷 https://eitaa.com/golzarshohadashiraz
✍قسمتی از وصیت نامه زیبای شهید جلیل ملک پور از شهدای عملیات کربلای ۴: 💢«ای کسانی ایمان آورده اید فردای قیامت باید جوابگو باشید ،جوابگوی این همه خون شهید که قدم به قدم این خاک و تپه ها و دشت ها بر زمین جاری است .چه پدر و مادرهایی که فرزندان خود را به این مکانهای مقدس فرستاده اند که حتی جسد آنها را هم پس نگرفته اند . خدایا اگر من هم لیاقت شهادت را دارم ،مرگم را شهادت در رراهت قرار بده . شما ای دوستان حزب اللهی !مستضعفان را فراموش نکنید. ما هرچه داریم از این پا برهنه هاست . به تبلیغات فردی در زمینه ی اعتقادی و سیاسی و مذهبی که همگی در خط امام خلاصه می شود ادامه دهید که خدا با شماست .» جلیل ملک‌پور 🍃🌷🍃🌷🍃🌷 https://eitaa.com/golzarshohadashiraz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴خاطره شهید «سیدرضی موسوی» از حاج قاسم در مستند ۷۲ ساعت... 🔹خاطره شهید سیدرضی موسوی از فرماندهان بدون مرز سپاه در سوریه که امروز به دست رژیم صهیونیستی به شهادت رسید... 🔹 مقاومت در ایام شهادت به یاران دیرینیش رسید ..😭 🌱🍃🌱🍃🌱🍃 https://eitaa.com/golzarshohadashiraz
🔷اطلاعیه‌ سپاه پاسداران درباره شهادت «سید رضی موسوی» در سوریه متن اطلاعیه به این شرح است: 🔺 به آگاهی ملت شریف و قهرمان ایران می‌رساند ساعاتی قبل در حمله موشکی جنایتکارانه رژیم جعلی و کودک کش صهیونیستی به دمشق «سردار سرتیپ پاسدار سید رضی موسوی» از مستشاران نظامی باسابقه سپاه در سوریه به درجه رفیع شهادت نائل آمد. 🔺 وی از همرزمان سردار شهید حاج قاسم سلیمانی و مسئول پشتیبانی جبهه مقاومت در سوریه بود. 🔺 با تبریک و تسلیت شهادت این سردار عالیقدر به خانواده معظم و آحاد فرماندهان و رزمندگان جبهه مقاومت اسلامی، تاکید می شود بی تردید رژیم غاصب و متوحش صهیونیستی تاوان این جنایت را خواهد پرداخت. 🔺 اطلاعات بیشتر متعاقباً به استحضار ملت عظیم‌الشأن ایران رسانده خواهد شد. 🌱🍃🌱🍃🌷🍃🌱🍃 https://eitaa.com/golzarshohadashiraz
|🚨🚨 اورشلیم پست: موساد دقایقی پیش به ارتش اعلام کرده است پاسخ ایران قطعی خواهد بود. 🏴🏴🏴🏴 https://eitaa.com/golzarshohadashiraz
🔷جزئیات شهادت سردار «سیدرضی موسوی» از زبان سفیر ایران در سوریه/ شنیده‌ها حاکی از حمله صهیونیست‌ها به «منزل شهید موسوی» به‌وسیله «سه موشک» است 🔹حسین اکبری سفیر ایران در سوریه:امروز ساعت 2 ایشان در سفارت بودند و در محل دفتر کارشان حضور داشتند و سپس در بعد از ظهر به محل اقامت و منزلشان در محله زینبیه رفتند‌. با توجه به اینکه همسر این شهید معلم هستند در آن ساعت در منزل حضور نداشتند و در ساعت 4:20 بعد از ظهر، منزل ایشان ظاهراً با سه موشک رژیم صهیونیستی هدف قرار می‌گیرد و ساختمان تخریب می‌شود پیکر این شهید به حیاط پرتاب می‌شود. 🔹ایشان دیپلمات و رایزن دوم در سفارت بودند که گذرنامه دیپلماتیک و اقامت دیپلماتیک در اینجا داشتند و در واقع بر اساس کنوانسیون‌های بین‌المللی 1961 و کنوانسیون 1973 این‌ حمله به عنوان جنایت از سوی رژیم صهیونیستی انجام شده است. 🔹صهیونیست‌ها ضمن اینکه این جنایت را مرتکب شدند به حوزه امنیت کشور سوریه نیز تعدی کردند زیرا که تأمین امنیت دیپلمات‌ها به عهده کشور میزبان است. 🔹 ایشان در در مدت زمان حضورشان در سوریه فعالیت مستشاری داشتند. 🔹🔹 رئیس ستاد پشتیبانی از جبهه مقاومت: 🔹صهیونیست‌ها پیشتر ۲ بار به شهید سیدرضی موسوی سوءقصد کرده بودند. 🔹سید رضی آرزو می‌کرد در ایام شهادت حاج قاسم به شهادت برسد. 🌱🍃 https://eitaa.com/golzarshohadashiraz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 روایت شهید «سیدرضی» از لحظه پیدا شدن نامه معروف حاج‌قاسم قبل از شهادت؛ «خداوندا مرا پاکیزه بپذیر، خداوندا عاشق دیدار توام...» 🌱🌷🌱🌷🌱🌷 https://eitaa.com/golzarshohadashiraz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷🕊🍃 دی ماه شهادت دی ماه وصال یاران چه فصل سردی ست این ماه سردار سلام مارو به حاج قاسم برسون :)💔 🕊 🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷 https://eitaa.com/shohadaye_shiraz
فرزند شهید ملکپور که بعد از تولد پدر به دنیا آمد می‌گفت: سالها بعد و در اواخر دهه هفتاد آرزو داشتم به شلمچه بروم و محل شهادت پدر را ببینم. یک شب پدر به خوابم آمد و گفت: بیا شلمچه. گفتم من هیچ پولی ندارم. حداقل شصت هزار تومان هزینه دارد. گفت برو از بانک که حساب باز کردی بگیر و بیا. از خواب بیدار شدم. تعجب کردم. من در بانک ده هزار تومان بیشتر نداشتم‼️ رفتم بانک. شناسنامه و دفترچه را دادم و گفتم: این حساب را میخواهم ببندم. متصدی بانک چند لحظه بعد شصت هزار تومان به من داد. ✅وقتی تعجب من را دید گفت: شما در قرعه کشی پنجاه هزار تومان برنده شدید... 💢آن سفر یکی از عجیبترین سفرهای زندگی من بود. هرجا رفتم عنایت پدر را دیدم... 📗برگرفته از کتاب میعاد در شلمچه جلیل ملک پور : کربلای۴ 🌱🌷🌱🌷 https://eitaa.com/golzarshohadashiraz
🥀 داستان روزانه هر روز یک قسمت🥀 * * ماشین که ترمز کشید و ایستاد پیاده شدیم. پیراهن سیاهم از گرد و غبار جاده رنگ خاکستری گرفته بود. برادرم سیفور که روز قبل با فرهام پسر عمویم گله را آورده بودند از راه رسید. چادرهای سیاه برات و مشهدی رضا و مشهدی خلیفه برپا بود نگاهم به کاکل درخت گلابی وحشی افتاد که تازه به گل افتاده بود و گلهای سفیدش در تیغ آفتاب به زردی میزد نگاهم لیز خورد روی تنه درخت و آن شاخه ای کـه بـا عبدالرسول از آن طنابی میآویختیم و تاب درست میکردیم. بغض گلویم را میفشرد .انگار سایه ای از کنارم رد شد .نگاهم چرخید به طرفش. مشهدی خاتون زنِ مشهدی خلیفه بود به طرف مادرم رفت. مادر دستی بر پیشانی گذاشته بود و نای بلند شدن نداشت پلکهایش به هم میخورد و آب دهان قورت می داد . انگار اشکهایش تمام شده بود. مشهدی خاتون دستش را گرفت _بلند شو بریم .گریه نکن بچه هات ناراحت میشن نگاهم به چشمهای سبز رنگ مشهدی خاتون افتاد که در میان پلکهایی که تند تند میزد در اشک می غلتید. آن طرف پدر دستها را زیر بغل گرفته بود و آن دور دست و کوه رنج را نگاه می کرد. عمه گلاب هم سر رسید .عمو برات از پشت چادرها بغلی هیزم روی دوش داشت و پایین می آمد. همسایه ها جمع شده و اساس خانه را از بار وانت پیاده کردند آن سال و آن بهار چشمه گل زردی زیبایی سالهای قبل را نداشت. دکان مشهدی رضا هم در میان همان سنگ چینیها و زیر سایه گلابی وحشی بود. ... : ﺩﺭ ایتا : https://eitaa.com/shohadaye_shiraz یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید ┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈•*
🔷‌شهادت رئیس پلیس امنیت عمومی فیروزآباد‌‌ 🔹‌سرهنگ احسان بخشنده، رئیس پلیس امنیت عمومی شهرستان فیروزآباد که در تاریخ ۲۵ شهریور در درگیری بااشرار مسلح از ناحیه شکم مجروح شده بود، پس از تحمل ۳ ماه درد و مجروحیت، شب گذشته به درجه رفیع شهادت نائل شد‌. برادرشهیدم 🌱🌷🌱🌷 https://eitaa.com/shohadaye_shiraz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پهلوانهای محله رفتن و مادرا موندن و کوه خاطرات... تقدیم به همه مادران شهدا که مقتدایشان حضرت ام البنین (س) بود🌷 سلام الله علیها 🌱🌷🌱🌷🌱🌷 https://eitaa.com/golzarshohadashiraz