eitaa logo
شهدای غریب شیراز
3.3هزار دنبال‌کننده
10.9هزار عکس
2.9هزار ویدیو
42 فایل
❇ﻛﺎﻧﺎﻝ ﺭﺳﻤﻲ هیئت ﺷﻬﺪاﻱ ﮔﻤﻨﺎﻡ ﺷﻴﺮاز❇ #ﻣﺮاﺳﻢ_ﻫﻔﺘﮕﻲ_ﻣﻴﻬﻤﺎﻧﻲﻻﻟﻪ_ﻫﺎﻱ_ﺯﻫﺮاﻳﻲ ﻫﺮ ﻋﺼﺮﭘﻨﺠﺸﻨﺒﻪ/ﻗﻂﻌﻪ ﺷﻬﺪاﻱ ﮔﻤﻨﺎﻡ ﺷﻴﺮاﺯ ⬇ انتشارمطالب جهت ترویج فرهنگ شهدا #بلامانع است.... به احترام اعضا،تبادل و تبلیغات نداریم ⛔ ارتباط با ادمین: @Kh_sh_sh . . #ترک_کانال
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹 که در کربلا خاک شد....* : 👇👇👇👇👇 🌷ابوریاض از افســران ارتــش عراق در زمان جنگ هشت ســاله ورجــال سیاسی این کشــورنقل می کنــد؛ در های جنــگ مشغــول نبــرد بودم که دژبانی مـــرا خواست. مــان با دیدن مـــن خبر کشته شدن پســـرم را در جــنگ داد. خیلی ناراحت شدم😔. من برای او آرزوهای زیـــادی داشتـــم. به هر حـــال به رفتـــم و کارت و پـــلاک را تحــویل گرفتم و رفـــتم جـــنازه اش را ببینم. وقتے را کــنار زدم،شدیــدا یکه خوردم. 😳😳بــــا تعجب گفتــم: شده.اشتباه شــده. این پــسر من نیست.😲 افسر با بی طاقتی گفـــت :اما کارت و پلاکش تایید شده!😡😡 روی حرف خودم اصرار کردم. ناگهان در دلم افتاد که نکند با اصرار مشکلۍ برایم پیش بیاید. به اجبار جســـد را تحویـــل گرفتم.تابوت را روی ماشین بستم و به سمت زادگاهم حرکت کــردم. *وقتی به رسیـــدم به دلم افتاد بیشتر به خودم زحمت ندهــم و ان جســد را همــان دفـــن کنم.*چهره ان دلم را آتــش می زد. پیکری پاره پاره داشــت اما با و آرامــش آرمــیده بود برایــش ای خوانــدم و او را در کربلا دفن کــردم. تا پایان جنگ خبرے از پســرم نداشتم.تا اینکه با آزاد سازی اســرا به برگشت. اولــین چیزے که از او پرسیدم این بود:چرا پلاک و هویتت را به دیگـــری دادی؟ پسرم گفت:من توســط یک اسیر شدم. او اصرار کرد را به او بدهــم. حتي حاضــر بود بابتـــش به مـــن پول بدهد. به او دادم اما اصرار داشت که قلبا از این موضوع باشید.😊 گفتم در صورتے که دلیــل این را به من بگویی راضے می شوم. *بسیجی گفـــت:من تا دو یا ســـه ساعت دیگه میشم و قرار است من را در جـــوار مولایـــم حسین دفن کنند و می خواهم تا قیـــامت در مولایم حســـین ع بیـــارامم...* 📚منبع؛ روزنامه کیهان,۵ دی ۱۳۸۹ 🌷 شهداییم 🌺☘🌺☘🌺 : ﺩﺭ اﻳﺘﺎ : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75 ...
💠چند شبانه روز بود که آتش سنگين دشمن نگذاشته بود چند دقيقه يک خواب راحت بکنيم. با آقا منصور داخل سنگر نشسته بوديم. گفتم: آقای خادم صادق الان چه آرزويي داري؟ سؤال را از خودم پرسيد. آنچه در دلم بود را به زبان آوردم و گفتم: آرزو دارم 24 ساعت استراحت کنم، فقط بخوابم! باز سؤالم را از ایشان پرسيدم و گفتم آرزوی شما چیه؟ با خنده گفت: آرزوي من اين است که اين جنگ به نفع اسلام تمام شود، همه با هم خارج از جبهه ها تربيت و پرورش ها را شروع کنيم! اين آرزويش هم تحقق پيدا کرد. بعد از جنگ تمام وقتش را صرف تربيت جواناني کرد که يا از محيط جبهه و جنگ وارد شهر شده بودند، يا اينکه از جنگ چيزي نمي دانستند. حاج منصور خادم صادق 🌱🌷🌱🌷🌱🌷🌱 : https://eitaa.com/golzarshohadashiraz یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید