eitaa logo
شهدای غریب شیراز
3.3هزار دنبال‌کننده
10.8هزار عکس
2.9هزار ویدیو
42 فایل
❇ﻛﺎﻧﺎﻝ ﺭﺳﻤﻲ هیئت ﺷﻬﺪاﻱ ﮔﻤﻨﺎﻡ ﺷﻴﺮاز❇ #ﻣﺮاﺳﻢ_ﻫﻔﺘﮕﻲ_ﻣﻴﻬﻤﺎﻧﻲﻻﻟﻪ_ﻫﺎﻱ_ﺯﻫﺮاﻳﻲ ﻫﺮ ﻋﺼﺮﭘﻨﺠﺸﻨﺒﻪ/ﻗﻂﻌﻪ ﺷﻬﺪاﻱ ﮔﻤﻨﺎﻡ ﺷﻴﺮاﺯ ⬇ انتشارمطالب جهت ترویج فرهنگ شهدا #بلامانع است.... به احترام اعضا،تبادل و تبلیغات نداریم ⛔ ارتباط با ادمین: @Kh_sh_sh . . #ترک_کانال
مشاهده در ایتا
دانلود
کار هر شبش بود! با این که از صبح تا شب کار و درس داشت و فعالیت می‌کرد، نیمه‌های شب هم بلند می‌شد نماز شب می‌خواند. یک شب بهش گفتم: «یه کم استراحت کن. خسته ای.» با همان حالت خاص خودش گفت: «تاجر اگه از سرمایه‌اش خرج کنه، بالاخره ورشکست میشه؛ باید سود بدست بیاره تا زندگیش به چرخه، ما هم اگه قرار باشه نماز شب نخونیم ورشکست میشیم.» 🌷 ولادت : ۱۳۱۱/۱۲/۱۸ تهران شهادت: ۱۳۶۰/۳/۳۱ دهلاویه ว໐iภ ↬ http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
دختـرم،فاطمه جان سلام بابا جان! خیلی دوست دارم، درسهایت را مرتب بخوان و به حرف مادرت گوش کن. نماز و حجاب یادت نره، یادت نره که وقتی چادر به سر میکردی خوشکل و ناز میشدی، همیشه به یادت هستم، تو هم به یاد من باش باباجونی. 🔰وصیت شهید به همسرش: سعی کن فاطمه و ریحانه را طوری تربیت کنی که با فهمیدن و درک واقعی معنی حجاب ،حجاب را رعایت کنند، همچون که خودت برای بنده و آشنایان آینه حجاب بوده و هستی و به شما افتخار میکنم. 🌷 🌺🌹🌹🌹🌺 ﺑﺎ ﻧﺸﺮ ﻣﻂﺎﻟﺐ ﺩﺭ ﺗﺮﻭﻳﺞ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺷﻬﺪا ﺳﻬﻴﻢ ﺑﺎﺷﻴﺪ ..,........... : ﺩﺭ اﻳﺘﺎ : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
نزدیک یک هفته بود که سوریه بودیم. موقع ناهار و شام که می شد علیرضا غیبش می زد. بهش گفتیم: مشکوک میزنی علیرضا، کجا میری؟ گفت: وقتی شما مشغول ناهار خوردن هستین، من میرم به فاطمه و ریحانه ( دختر شش ساله و هشت ماهه اش ) زنگ میزنم... ﺧﻴﻠﻲ ﺑﻪ ﺑﭽﻪ ﻫﺎﺵ ﻋﻼﻗﻪ ﺩاﺷﺖ ﻭﻟﻲ اﻳﻦ ﻋﻼﻗﻪ ﺑﺎﻋﺚ ﻧﺸﺪ ﺩﻝ اﺯ ﺩﻓﺎﻉ اﺯ ﺣﺮﻳﻢ اﻫﻞ ﺑﻴﺖ ع ﺑﻜﺸﺪ .... اﺧﺮ ﻫﻢ ﺑﻪ ﺁﺭﺯﻭﺵ ﺭﺳﻴﺪ و ﻓﺪاﻱ ﺑﻲ ﺑﻲ ﺷﺪ .... 🌷 🌺🌹🌺 : ﺩﺭ اﻳﺘﺎ : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75 ﻳﺎﺩ ﺷﻬﺪاﺯﻧﺪﻩ ﺷﻮﺩ اﺟﺮ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﺑﺒﺮﻳﺪ
در حاشیه بندرعباس چند خانواده بودند که تحت پوشش ما بودند، در بین آن‌ها سنی هم زیاد بود و او برایش فرقی نمی‌کرد که شخص شیعه است یا سنی، فقط انسان بودن برایش مهم بود. یک بار که مادر یکی از بچه‌ها بیمار شده بود، گویا خواهر خودش بیمار شده، برایش مهم بود. آمد خانه و گفت کربلایی‌ ، مادر یکی از بچه‌ها بیمار شده باید او را ببریم دکتر، ما رفتیم و او را بردیم دکتر، دو تا از بچه‌هایش هم همراهش بود، در شرایطی که لباس درستی به تن نداشتند و در کل شرایط مناسبی نداشتند. وقتی از بیمارستان برگشتیم طوری این بچه‌ها را بغل کرده بود و برده بود خرید که انگار ابوالفضل خودش را بغل کرده. در دومین دیداری که ما با آن‌ها داشتیم و قرار بود برای آن‌ها خرید کنیم به من می‌گفت همانطوری که برای زهرا و ابوالفضل خرید می‌کنی برای این‌ها هم خرید کن. 🌷 🌹🌷🌹🌷 : ﺩﺭ اﻳﺘﺎ : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75 ﻳﺎﺩ ﺷﻬﺪاﺯﻧﺪﻩ ﺷﻮﺩ اﺟﺮ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﺑﺒﺮﻳﺪ
آفتاب ڪن در وجودم صبحڪَاهم بهشتـی است با صبـح بخیـرهایت ... صبح تویی ، طلوع تویی.... 🌷 ﺷﻴﺒﺎﻧﻲ 🌹🌷🌹 ﺑﻪ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﺷﻬﺪا ﻣﺰﻳﻦ ﺑﺎﺩ ว໐iภ ↬ http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
جلیل هر زمان از اداره به خانه می آمد تمام خستگی هایش را پشت در می گذاشت و با لبخند وارد خانه می شد. با شور و نشاط خاصی که داشت با صدای بلند سلام می کرد. در این 18 سال روزی نشد که با بی حوصلگی آشپزی کنم همیشه با عشق به همسر و فرزندانم و با تمام وجود آشپزی می کردم. ✅   روزهای جمعه نیز در خدمت خانه بود. نمی گذاشت به چیزی دست بزنم. تمام کارهای خانه را انجام می داد . از ظرف شستن تا جارو کردن خانه . گاهی دلم برایش می سوخت و به او کمک می کردم . سریع کارها را تمام می کرد غذا را می پخت تا به خطبه های نماز جمعه برسد. اکثرا با دخترم به نماز جمعه می رفت . و در راه بر گشت برای مریم تنقلات می خرید و باهم می خوردند و قتی نزدیک خانه می شد دست و صورتش را می شست که من متوجه نشم..😁  وقتی هم برمی گشتند سفره را پهن می کردم و همه دور هم جمع می شدیم من و محمد با اشتها غذا میخوردیم ولی آنها نه .... بعدها متوجه شدم که پدر و دختر یواشکی تنقلات می خوردند و سیر بودند که غذا نمیخوردند....😊😊 ✍به روایت همسربزرگوارشهید 🌷 ولادت : ۱۳۵۶/۴/۱۵ فسا ، شیراز شهادت : ۱۳۹۴/۸/۲۴ سامرا ، عراق 🌷🌹🌷🌹 : ﺩﺭ ایتا : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75 یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
... 🔰دومین روز بود که راه می‌‌رفتیم, در گرمای پنجاه درجه تیرماه ایلام و بدون آب، تشنگی و بی آبی دروجودمان غوغا می‌کرد مهدی نظیری ۱۶سال بیشتر نداشت. نفس‌های آخر را می‌‌کشید. بی آبی کار خودش را کرده و وجود نازنینش در آفتاب آب می‌شد. باحیرانی وناتوانی چند قدم راه می‌‌رفت و با صورت به زمین می‌‌افتاد. باز تقلّا می‌کرد و می‌‌ایستاد وبازهم زمین می‌‌افتاد. فکر می‌کردم سراب می‌‌بیند. کنارش نشستم. سر مهدی تشنه لب را روی زانو گذاشته بودم دیدم لب مهدی به هم می‌خورد. گوشم را نزدیک بردم گفت: آقا رضا سرم را روی زمین بگذار، سرش را روی زمین گذاشتم. 🔰ﺩﺭ ﺑﻴﻤﺎﺭﺳﺘﺎﻥ ﺑﻴﻬﻭﺵ ﺑﻮﺩﻡ ﻛﻪ ﺩﺭ ﻋﺎﻟﻢ ﺭﻭﻳﺎ ﺩﻳﺪﻣﺶ... مهدی با لباسی یکپارچه از نور با لبخند کنارم آمد. گفت رضا می‌‌دانی چرا هر بار که زمین می‌خوردم باز بلند می‌شدم آخه حضرت زهرا (س) کنارم ایستاده بود؛ می‌‌خواستم به احترام ایشان بلند شوم زمین می‌خوردم می‌‌دانی چرا گفتم سرم را روی زمین بگذار آخه حضرت زهرا (س) می‌خواست سرم را به دامن بگیرد واسه همین از شما خواستم سرم را از روی زانویت زمین بگذاری.» ✍ﺑﻪ ﺭﻭاﻳﺖ ﺷﻬﻴﺪ ﺭﺿﺎ ﭘﻮﺭﺧﺴﺮﻭاﻧﻲ 🌷 💐🌺💐 🌹🌷🌹🌷 : ﺩﺭ ایتا : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75 یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
: در طول زندگى‌ام دلم مى‌خواست که کسى را پیدا کنم و حرف دلم را با او بگویم تا اینکه پیدا کردم و او مرا طلبید و دستم را گرفت و مرا به سر منزل مقصود هدایت کرد. در این مواقع هدف باید الهى باشد.. 🌷 🌹🌸🌹🌸🌹 http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
🌹ماجـراےدو شهیـدے کہ سـبب سـاز ازدواج شهیــدی دیگـرشدند 💞💓🍃 😇 شهیدمحمدحســن روزیطلب که شهیــد شــد ،عبدالحمــید حسینے اورا از زیر رمل پیدا کــرد و به شــیراز آورد . در مراسم تشیــیع او از مادر محمدحسن، طلــب دعاے کرد🤲... ،چهلمـــین روز ،عبدالحمــید هم شد .😭🌷 براے عرض تسلیــت به منزل عبدالحمید حسینی رفتیم . 🌿مادربزرگــم پیشنهـاد داد برای اینڪہ جبــهه از سر محمدجواد بیفتد خواهــر عبدالحمیــد را برایــش خواسـتگارے کنیــم . بعد از چهلم حمید برای خواستگاری رفتیم .❤️💞💝 محمــدجـواد خیلے کـوتاه و مختــصر خــود را معرفے می‌کــند ڪہ من خیلےشــوخ طبعــم، زندگے را راحـت می‌گـیرم و درعیـن حال متعصـبم.... بالاخره حلقه ساده ای تهیه شد 💍و آن دو در روز تولـد محمــدجواد به عقـــد هم در آمدند💕👏 و آخـر محـمدجواد هـم روزشهادت حضرت زهرا( س) سال ۶۵ در عملیات کربلاے۵ بارمز یازهرا و تیرے در پهلو آسمانےشد...😭 🎁🎊 🎈هدیہ به شهدا صلوات🎈 🌹💐🌹💐 : ﺩﺭ ایتا : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75 یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
🌸ارتباط با خدا 🌿 در حال آموزش تجهیزات و ارتباطات مخابراتے به نیروهاے جدید بودیم ڪه حاج محمد فرمانده مخابرات آمد وگفت: بگذارید یڪ ارتباط را هم من بگویم؟ گفتم: ڪــدام ارتباط؟ با خنده زیبایش گفت : *ارتباط با خدا!* اگر واجباتتان را انجام دادید، نمازتان را سروقت خواندید، محرمات را ترڪ ڪردید، در عملیات ها پیروزید وگرنه بیسیم و ارتباطات و ... ڪشڪھ دل خوش ڪُنَڪه! ☘🌷🌷☘ : ﺩﺭ ایتا : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75 یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
✅خیلےبه نماز اول وقت اهمیت میداد. این تڪیه ڪلامش بود مے گفت: اول نماز بعداً دنیا! 👈🏻 تا در جمع ڪسی زبانش به غیبت باز میشد،  بلند مےگفت: شادے روح شهدا ده صلوات بلند بفرست! 🍃🌸🍃🌸🍃 روبروے ڪعبه ایستاده بودیم. محمد جواد گفت: پدر جان من از خدا حاجتےدارم، مےگویم شما از صمیم قلب آمین بگوئید! دست هایش را به سوی خانه ڪعبه بلند ڪرد و گفت: اللهم الرزقنی توفیق شهاده فی سبیلک... بلند گفتم: آمین. چند ماه بعد از بازگشت از سفر حج بود ڪه حاجت روا شد.🌹❤️ 🌹🌷🌹🌷 http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
✍وصیت نامه عارفانه شهید : ☀️ من هم اکنون به سوي سنگر خالي همرزم و به سوي دانه ي با صفاي جبهه حق پرواز مي ڪنم، ڪه دشمن بداند هيچ موقع سنگر خالي نمي ماند .💪🏻 اما بايد از رهبرم، امامم ،حجت عصرم، خميني بت شکن قدر داني ڪنم ڪه مرا از سياه چالها و گردابهاي روزگار ڪه به سوي پرتگاهي روانه بودم، نجاتم داد و راهنما شد.🌹 📌آنچه حسين و يارانش و تمام رزمندگان صدر اسلام پروانه وار دنبال آن مي گشتند ،من هم آن را باز يابم يعني شهادت.🤲🏻 *هيچ قطره اي در مقياس حقيقت در نزد خدا از قطره ي خوني که در راه خدا ريخته شود بهتر نيست و من مي خواهم با اين قطره ي خون به معشوقم برسم* عبدالرسول تراب فرد * داراب 🦋🍃─═ঊঈ🌹ঊঈ┅─-🦋 http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
گفت:"خانم همین روزها برات یڪ سورپرایز معنوے خیلے بزرگ دارم"😳 . هرچه اصرار ڪردم نگفت. وقت خداحافظے به من گفت:" دعا ڪنید ان‌شاءالله بروم و دست پربرگردم"😇 من همانجا دعا ڪردم و امام حسین(ع) را قسم دادم ڪه ان شاءالله دست پربرگردد. دست پر برگشت و روسفید شد.🥀 🌷🌷🌷🌷 *عمر زندگی مشترک من با همسفر بهشتی ام فقط ۵۵ روز بود*😔 * ﻳﺎﺩﺵ ﺑﺎ ﺻﻠﻮاﺕ 🦋--🍃─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─🍃-🦋 http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
وقتی قرار شد به پاس کاردانی‌ها وجانفشانی های مکرر از پایگاه هوایی بوشهر به تهران انتقال یابد ودر ستاد عملیات نیروی هوایی خدمت کند. همسرش فوق العاده خوشحال شد واو را تشویق کرد تا هرچه زودتربرای انتقال اقدام کند.اما اودر دفتر یادداشتش نوشت : باید بازبان خودش قانعش کنم انتقال به تهران یعنی مرگ من چون پشت میزنشینی و دستور دادن برای من مثل مردن است. عباس دوران در طول ۲۲ ماه حضور در جنگ ۱۲۰ پرواز عملیاتی داشتند. آنهایی که اهل پرواز هستند می دانند که غیرممکن است.  شاید هیچ خلبانی پیدا نشود که توانسته باشد از عهده این کار برآید و این در آن زمان یک رکورد در نیروی هوایی محسوب می شد. در بین نیروی های دشمن نیز دوران خیلی معروف بود و زهرچشمی از عراقی ها گرفته بود که عراقی ها آرزوداشتند او را اسیر کنند. 🌷 🏴☘🏴☘🏴 : ﺩﺭ ایتا : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75 ﺩﺭ سروش: https://sapp.ir/shohadaye_shiraz یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
جلیل هر زمان از اداره به خانه می آمد تمام خستگی هایش را پشت در می گذاشت و با لبخند وارد خانه می شد. با شور و نشاط خاصی که داشت با صدای بلند سلام می کرد. در این 18 سال روزی نشد که با بی حوصلگی آشپزی کنم همیشه با عشق به همسر و فرزندانم و با تمام وجود آشپزی می کردم. ✅   روزهای جمعه نیز در خدمت خانه بود. نمی گذاشت به چیزی دست بزنم. تمام کارهای خانه را انجام می داد . از ظرف شستن تا جارو کردن خانه . گاهی دلم برایش می سوخت و به او کمک می کردم . سریع کارها را تمام می کرد غذا را می پخت تا به خطبه های نماز جمعه برسد. اکثرا با دخترم به نماز جمعه می رفت . و در راه بر گشت برای مریم تنقلات می خرید و باهم می خوردند و قتی نزدیک خانه می شد دست و صورتش را می شست که من متوجه نشم..😁  وقتی هم برمی گشتند سفره را پهن می کردم و همه دور هم جمع می شدیم من و محمد با اشتها غذا میخوردیم ولی آنها نه .... بعدها متوجه شدم که پدر و دختر یواشکی تنقلات می خوردند و سیر بودند که غذا نمیخوردند....😊😊 ✍به روایت همسربزرگوارشهید 🌷 ولادت : ۱۳۵۶/۴/۱۵ فسا ، شیراز شهادت : ۱۳۹۴/۸/۲۴ سامرا ، عراق 🌷🌱🌷 : ﺩﺭ ایتا : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75 یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
🌸ارتباط با خدا 🌿 در حال آموزش تجهیزات و ارتباطات مخابراتے به نیروهاے جدید بودیم ڪه حاج محمد فرمانده مخابرات آمد وگفت: بگذارید یڪ ارتباط را هم من بگویم؟ گفتم: ڪــدام ارتباط؟ با خنده زیبایش گفت : *ارتباط با خدا!* اگر واجباتتان را انجام دادید، نمازتان را سروقت خواندید، محرمات را ترڪ ڪردید، در عملیات ها پیروزید وگرنه بیسیم و ارتباطات و ... ڪشڪھ دل خوش ڪُنَڪه! 🌹🌱🌹🌱 : ﺩﺭ ایتا : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75 یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
✍وصیت شهید: پدر و مادر و خانواده عزیزم ... اگر خبر شهادت من را شنیدید صبور باشید و بر من گریه نکنید و بر حسین(ع) و حضرت زینب(س) و اهل بیت و مصیبت هایشان گریه کنید ، بنده جان ناقابلی در راه اسلام داده ام ، اما حسین (ع) نه نتها جان خود بلکه تمام اهل بیتش را فدای دین و جهاد در راه خدا کرد. دعا کنید و شاد باشید که خداوند پسرتان عمار را انتخاب کرده و خوشحال و سربلند باشید 🌹 🌷🍃🌷🍃 : ﺩﺭ ایتا : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75 یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
گفت:"خانم همین روزها برات یڪ سورپرایز معنوے خیلے بزرگ دارم"😳 . هرچه اصرار ڪردم نگفت. وقت خداحافظے به من گفت:" دعا ڪنید ان‌شاءالله بروم و دست پربرگردم"😇 من همانجا دعا ڪردم و امام حسین(ع) را قسم دادم ڪه ان شاءالله دست پربرگردد. دست پر برگشت و روسفید شد.🥀 ✍ *عمر زندگی مشترک من با همسفر بهشتی ام فقط ۵۵ روز بود* 😔 * ﻳﺎﺩﺵ ﺑﺎ ﺻﻠﻮاﺕ 🦋--🍃─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─🍃-🦋 http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
وقتی قرار شد به پاس کاردانی‌ها وجانفشانی های مکرر از پایگاه هوایی بوشهر به تهران انتقال یابد ودر ستاد عملیات نیروی هوایی خدمت کند. همسرش فوق العاده خوشحال شد واو را تشویق کرد تا هرچه زودتربرای انتقال اقدام کند.اما اودر دفتر یادداشتش نوشت : باید بازبان خودش قانعش کنم انتقال به تهران یعنی مرگ من چون پشت میزنشینی و دستور دادن برای من مثل مردن است. عباس دوران در طول ۲۲ ماه حضور در جنگ ۱۲۰ پرواز عملیاتی داشتند. آنهایی که اهل پرواز هستند می دانند که غیرممکن است.  شاید هیچ خلبانی پیدا نشود که توانسته باشد از عهده این کار برآید و این در آن زمان یک رکورد در نیروی هوایی محسوب می شد. در بین نیروی های دشمن نیز دوران خیلی معروف بود و زهرچشمی از عراقی ها گرفته بود که عراقی ها آرزوداشتند او را اسیر کنند. 🌷 🎊 🍃🌷🍃 : ﺩﺭ ایتا : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75 یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
●بابک جوان امروزی بود اما غیرت_دینی داشت. همین غیرت دینی بود که او را به زینبیه و کربلای امام حسینی رساند از آن دست جوانان‌های امروزی که غیرت دینیدارند. می‌گفت: خانم حضرت زینب(س) من را طلبیده، باید بروم، تاب ماندن ندارم. ‌‌●بله، بابکم تیپ امروزی داشت. پسرم همیشه می‌خندید، خوش‌تیپ بود و زیبا بابک پر از شادی بود و پر از شور زندگی اما فرزندم به خاطر اعتقاداتش و برای پیوستن به خدا از همه اینها گذشت و عاشقانه پر کشید. بابک فرزند نسل سوم و چهارم اینانقلاب بود. دلبستگی‌های زیادی به زندگی داشت، امروزی بود و تمامی اینها را به خاطر دفاع از حریم آل‌الله و مادرش خانم زینب(س) رها کرد. ✍راوی : مادر شهید 🌷 🕊🌷🕊🌷🕊🌷 http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
جلیل هر زمان از اداره به خانه می آمد تمام خستگی هایش را پشت در می گذاشت و با لبخند وارد خانه می شد. با شور و نشاط خاصی که داشت با صدای بلند سلام می کرد. در این 18 سال روزی نشد که با بی حوصلگی آشپزی کنم همیشه با عشق به همسر و فرزندانم و با تمام وجود آشپزی می کردم. ✅   روزهای جمعه نیز در خدمت خانه بود. نمی گذاشت به چیزی دست بزنم. تمام کارهای خانه را انجام می داد . از ظرف شستن تا جارو کردن خانه . گاهی دلم برایش می سوخت و به او کمک می کردم . سریع کارها را تمام می کرد غذا را می پخت تا به خطبه های نماز جمعه برسد. اکثرا با دخترم به نماز جمعه می رفت . و در راه بر گشت برای مریم تنقلات می خرید و باهم می خوردند و قتی نزدیک خانه می شد دست و صورتش را می شست که من متوجه نشم..😁  وقتی هم برمی گشتند سفره را پهن می کردم و همه دور هم جمع می شدیم من و محمد با اشتها غذا میخوردیم ولی آنها نه .... بعدها متوجه شدم که پدر و دختر یواشکی تنقلات می خوردند و سیر بودند که غذا نمیخوردند....😊😊 ✍به روایت همسربزرگوارشهید 🌷 🍃🌷🍃🌷 : ﺩﺭ ایتا : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75 یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
وقتی قرار شد به پاس کاردانی‌ها وجانفشانی های مکرر از پایگاه هوایی بوشهر به تهران انتقال یابد ودر ستاد عملیات نیروی هوایی خدمت کند. همسرش فوق العاده خوشحال شد واو را تشویق کرد تا هرچه زودتربرای انتقال اقدام کند.اما اودر دفتر یادداشتش نوشت : باید بازبان خودش قانعش کنم انتقال به تهران یعنی مرگ من چون پشت میزنشینی و دستور دادن برای من مثل مردن است. عباس دوران در طول ۲۲ ماه حضور در جنگ ۱۲۰ پرواز عملیاتی داشتند. آنهایی که اهل پرواز هستند می دانند که غیرممکن است.  شاید هیچ خلبانی پیدا نشود که توانسته باشد از عهده این کار برآید و این در آن زمان یک رکورد در نیروی هوایی محسوب می شد. در بین نیروی های دشمن نیز دوران خیلی معروف بود و زهرچشمی از عراقی ها گرفته بود که عراقی ها آرزوداشتند او را اسیر کنند. 🌷 🎊 🍃🌷🍃 : ﺩﺭ ایتا : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75 یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
از وصیتنامه شهید احمد صفری از شهدای نیروی انتظامی: خداوند انسان را روزى به دنيا مى آورد و روزى هم از دنيا مى برد؛ پس خدايا هر لحظه كه خودت صلاح ديدي آن لحظه مرگ با عزت، يعنى در راه خودت، نصيب اين حقير بگردان. 🚨 اى خواهران و اى درس آموخته در مكتب زينب(س)، حجاب را به نحو احسن رعايت بفرماييد كه اين حجاب توست كه مشت محكمى بر دهان ياوه گويان و ابرقدرتمندان است. چرا؟ چون كه يكى از ترفندهاى كشورهاى شرق و غرب اين است كه حجاب را از خواهران و دختران ما بگيرند، ولى اين را بايد بگويم كه كور خوانده¬اند و بدانند كه اگر حضرت امام اجازه بدهند همين خواهران ما با مشت گره كرده راه مى افتند و كاخ هاى سياه شما را به روى سرتان خراب خواهند كرد. 🌱🌷🌱🌷🌱🌷🌱 https://eitaa.com/shohadaye_shiraz
| 🔸شهید صدرزاده با بیان اینکه حاج حسین نماز اول وقتش را در هیچ شرایطی ترک نمی کرد  گفت: یک روز در جاده ای بین دو منطقه جنگی در حرکت بودیم، جاده خطرناک و زیر آتش دشمن بود، ناگهان حاج حسین که پشت فرمان بود کنار جاده ایستاد، پرسیدم چی شده؟ گفت وقت نماز است. گفتم حاجی خطرناکه، گفت من با خداوند متعال وعده کردم که نمازم را اول وقت بخوانم. 🌱🍃🌱🍃 https://eitaa.com/golzarshohadashiraz
💢یاد شهدای نیروی انتظامی... از وصیتنامه شهید احمد صفری از شهدای نیروی انتظامی: خداوند انسان را روزى به دنيا مى آورد و روزى هم از دنيا مى برد؛ پس خدايا هر لحظه كه خودت صلاح ديدي آن لحظه مرگ با عزت، يعنى در راه خودت، نصيب اين حقير بگردان. 🚨 اى خواهران و اى درس آموخته در مكتب زينب(س)، حجاب را به نحو احسن رعايت بفرماييد كه اين حجاب توست كه مشت محكمى بر دهان ياوه گويان و ابرقدرتمندان است. چرا؟ چون كه يكى از ترفندهاى كشورهاى شرق و غرب اين است كه حجاب را از خواهران و دختران ما بگيرند، ولى اين را بايد بگويم كه كور خوانده¬اند و بدانند كه اگر حضرت امام اجازه بدهند همين خواهران ما با مشت گره كرده راه مى افتند و كاخ هاى سياه شما را به روى سرتان خراب خواهند كرد. 🌱🌷🌱🌷🌱🌷🌱 https://eitaa.com/shohadaye_shiraz