🌷حج سال 66 بود. مراسم برأت از مشریکن. وهابی ها به حجاج حمله کرده و با هر چه می شد زوار رامی زدند، به خصوص شرطه ها که با گلوله زوار را به خاک و خون می کشیدند. حاج محمد مثل شب و روزهای عملیات سر از پا نمی شناخت. جلوتر از همه، با چوب و سنگ جلو مهاجمان ایستاده بود.
در آن آشفته بازار دیدم حاج محمد در حالی که یک پرچم آمریکا در دستش بود به سمتم می دود. با هیجان گفت: کاکو جلیل بیا بریم رو پشت بام آن پارکینگ!
گفتم: می خواهی چی کاری کنی؟
گفت: می خواهم این پرچم را آنجا آتش بزنم.
گفتم: من تو کمرم تیره، جون ندارم بیام بالا، برو مرتضی روزی طلب را پیدا کن. به هر ترتیب در میان آن گلوله ها دوید و رفت. روز بعد روزنامه معروف عربستان در صفحه اولش عکس حاج محمد را چاپ کرده بود که بالای یک بام در حال آتش زدن پرچم آمریکا بود.
از مجموعه #داستان_های_سرزمین_مادری
برشی از کتاب #لبخند_کبود
🌷🌸🌷
#شهیدحاج_محمدابراهیمی
#شهدای_فارس
🌹به مناسبت ﺭﻭﺯشهادت ﺷﻬﻴﺪ
🌷اولین شبی بود که با حاج محمد در یک سنگر بودم. سرشب دیدم گوشه ای نشست و شروع کرد به تلاوت سوره واقعه. شب هم از نیمه گذشته، دیدم به نماز شب قامت بست. از آن شب تا شش سال بعد که شهید شد، این دو را در شب ترک نمی کرد و کوتاه نمی آمد. نماز شب امری شخصی بود که شاید خیلی به چشم همه نمی آمد، اما خواندن سوره واقعه، توسط حاج محمد کم کم در جمع رزمندگان مخابرات لشکر 19 فجر یک امر نهادینه شد و هر شب به صورت دسته جمعی آن را تلاوت می کردیم.
نماز شب برای حاج محمد یک آرامش روحی روانی جدا نشدنی بود. شاید یک ماه از آشنایی من با حاج محمد نمی گذشت. با هم برای سرکشی خط پدافندی به زبیدات رفتیم و شب همان جا ماندیم. با شروع تاریکی شب، آتش دشمن روی خط شروع شد. آتش سنگینی رد و بدل می شد که نمی شد از سنگر جُم خورد. نیمه شب که شد دیدم حاج محمد دست دست می کند که از سنگر بیرون برود.
- حاجی چیزی شده؟
- سید من یه دقیقه برم اینجا بیام!
فهمیدم وقت نماز شبش است. گفتم: برو!
سریع بیرون رفت تا در گوشه ای روی خاک، زیر آن آتش و باران سربی نماز شبش را بخواند.
بعد ها که مسئولیتش در مخابرات بیشتر شد به ما بچه های تعمیرگاه می گفت: صبح که می آئید کار را شروع کنید، اول وقت بگذارید یک صفحه قرآن بخوانید. نگید این وقت ما را می گیرد و عقب می افتید. این زمان جبران می شود، اما حتماً این کار را بکنید، بعد کار را شروع کنید که خدا به کار شما برکت بدهد. ...
از مجموعه #داستان_های_سرزمین_مادری
برشی از کتاب #لبخند_کبود
🌸🌷🌸
#شهیدحاج_محمدابراهیمی
#شهدای_فارس
👇
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
ﻓﺮﻣﺎﻧﺪﻩ ﻣﺨﺎﺑﺮاﺕ ﻟﺸﻜﺮ 19 ﻓﺠﺮ اﺳﺘﺎﻥ ﻓﺎﺭﺱ ﺑﻮﺩ.
ﺑﻪ بچه های تعمیرگاه ﻣﺨﺎﺑﺮاﺕ می گفت: صبح که می آئید کار را شروع کنید، اول وقت بگذارید یک صفحه قرآن بخوانید. نگید این وقت ما را می گیرد و عقب می افتید.👆
این زمان جبران می شود، اما حتماً این کار را بکنید، بعد کار را شروع کنید که خدا به کار شما برکت بدهد. ...👌
🌸🌷🌸
#شهیدحاج_محمدابراهیمی
#شهدای_فارس
#اﻳﺎﻡ ﺷﻬﺎﺩﺕ
#ﻳﺎﺩﺷﻬﺪا ﺻﻠﻮاﺕ 🌹
🌹🌷🌷🌷🌹
#ڪانال_شهداےغریـب_شیـراﺯ:
ﺩﺭ ایتا :
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
ﻓﺮﻣﺎﻧﺪﻩ ﻣﺨﺎﺑﺮاﺕ ﻟﺸﻜﺮ 19 ﻓﺠﺮ اﺳﺘﺎﻥ ﻓﺎﺭﺱ ﺑﻮﺩ.
ﺑﻪ بچه های تعمیرگاه ﻣﺨﺎﺑﺮاﺕ می گفت: صبح که می آئید کار را شروع کنید، اول وقت بگذارید یک صفحه قرآن بخوانید. نگید این وقت ما را می گیرد و عقب می افتید.👆
این زمان جبران می شود، اما حتماً این کار را بکنید، بعد کار را شروع کنید که خدا به کار شما برکت بدهد. ...👌
🌱🌷🌱
#شهیدحاج_محمدابراهیمی
#شهدای_فارس
#اﻳﺎﻡ ﺷﻬﺎﺩﺕ
#ﻳﺎﺩﺷﻬﺪا ﺻﻠﻮاﺕ 🌹
🌹🌷🌷🌷🌹
#ڪانال_شهداےغریـب_شیـراﺯ:
ﺩﺭ ایتا :
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید