🌹🌹🌹🌹
در مقر ۳۵کیلومتری اهواز خرمشهر بودیم.نیمه شب می خواستم تمرین جهت یابی کنم. از مقر فاصله گرفتم.از پشت خاکریزی صدایی می آمد. رفتم به آن سمت. عبدالعلی در سجده بود. اشک می ریخت و شانه هایش می لرزید. گفت خدایا من چقدر باید بی لیاقت باشم که پرپر شدن همشهری هایم را ببینم. خدایا اگر من لیاقت ندارم, فرماندهی سپاه و فرماندهی گروهان را از من بگیر...
#عبدالعلی_نکوئی
#شهدای_فارس
🌹🌹🌹🌹
ڪانــــالـــ_ﺷﻬـــﺪاے_غــــریــــبــــ_ﺷﻴــﺮاﺯ
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
ﻓﺮﻫﻨﮓﺷﻬﺪاﺭا ﺑﻪ ﺩﻳﮕﺮاﻥ ﻣﻨﺘﻘﻞ ﻛﻨﻴﻢ
@shohadaye_shiraz