🌙#ماه_رمضان_شهدایی
🌕شهید مدافعحرم #علیرضا_بابایی
🌺برای من، ماه مبارک رمضان از دوست داشتنیترین ماههای خدا بود. چون در این ماه، علیرضا زودتر از همیشه به خانه میآمد. هر جایی بود و هر کاری هم که داشت، سعی میکرد موقع افطار خودش را برساند.
🌻لذّتبخشترین ساعت برای من در یک روزِ روزهداری، زمانی بود که آقا علیرضا با نانِ تازه وارد خانه میشد. مهربانی علیرضا در ماه رمضان با من و بچهها جنس دیگری داشت. به من پیشنهاد میداد تا با هم برای بچههایی که در مؤسّسه جامعةالثقلین مشغول حفظ قرآن کریم بودند، افطاری تهیه کنیم.
🌺وقتی کارهای افطار و سحری دیگران را تدارک میدید، در کنارش بودم و برایش دعا میکردم. میگفت: «آمادهکردن فضا و امکانات برای کسانی که در محضر قرآن نشستهاند، توفیقی است که خداوند به ما داده است؛ پس باید به بهترین وجه قدرش را بدانیم.»
🎙راوے: همسر شهید
🌹🍃🌹🍃
https://eitaa.com/shohadaye_shiraz
🌙#ماه_رمضان_شهدایی
🌺تابستان از راه رسیده بود. گرمای هوا بیداد میکرد. یک گردان از نیروهای ارتش برای تقویت پایگاه مرزبانی نیروی انتظامی به آنجا اعزام شده بودند. ماه رمضان بود.
🌻مجتبی برای سرکشی از نیروها با چند نفر به آنجا رفت. بین راه در بیابان ماشینشان خراب شد و بهناچار و حدود پنج کیلومتر در گرمای ۵۰درجه با زبان روزه پیاده به راه افتادند تا به کمپ شرکت نفت رسیدند.
🌺دیگر نگهداشتن روزه سخت شده بود. همراهان مجتبی روزه را شکستند اما او با اینکه دیگر رمَقی برایش نمانده بود، گفت که حاضر است بمیرد ولی روزهاش را نشکند.
🌻همه او را از تهِ دل قبول داشتند. تا صدای اذان را میشنید، وضو میگرفت و به حسینیه میرفت و مشغول نماز اول وقت میشد. آنقدر مجتبی را قبول داشتند که نمازشان را به او اقتدا میکردند.
📚گزیدهای از کتاب «شیر زیتان»
🌕شهید مدافعحرم مجتبی ذوالفقار نسب
#شهدای_فارس
🌹🍃🌹🍃
@shohadaye_shiraz
نشردهید