eitaa logo
شهدای غریب شیراز
3.3هزار دنبال‌کننده
10.8هزار عکس
2.9هزار ویدیو
42 فایل
❇ﻛﺎﻧﺎﻝ ﺭﺳﻤﻲ هیئت ﺷﻬﺪاﻱ ﮔﻤﻨﺎﻡ ﺷﻴﺮاز❇ #ﻣﺮاﺳﻢ_ﻫﻔﺘﮕﻲ_ﻣﻴﻬﻤﺎﻧﻲﻻﻟﻪ_ﻫﺎﻱ_ﺯﻫﺮاﻳﻲ ﻫﺮ ﻋﺼﺮﭘﻨﺠﺸﻨﺒﻪ/ﻗﻂﻌﻪ ﺷﻬﺪاﻱ ﮔﻤﻨﺎﻡ ﺷﻴﺮاﺯ ⬇ انتشارمطالب جهت ترویج فرهنگ شهدا #بلامانع است.... به احترام اعضا،تبادل و تبلیغات نداریم ⛔ ارتباط با ادمین: @Kh_sh_sh . . #ترک_کانال
مشاهده در ایتا
دانلود
وداع غریبانه خانواده #شهیدسیداحمدحسینے ازشهداےفاطمیون شیراز شهیدی که درشیراز غریب است🌷 #ﺷﻬﺪاﻱ ﻓﺎﻃﻤﻴﻮﻥ ﺷﻴﺮاﺯ #ﺳﺎﻟﮕﺮﺩﺷﻬﺎﺩﺕ👆 #ﻳﺎﺩﺵ_ﺻﻠﻮاﺕ @shohadaye_shiraz
🌸 دانشگاه رشته پزشکی قبول شد. یک ترم که رفت، طاقت نیاورد. انصراف داد و دفترچه گرفت که برود خدمت و به این بهانه به جبهه اعزام شود. وقتی در سپاه پذیرش شد که سرباز سپاه شود، از خوشحالی بالا و پائین می پرید. گفتم: مادر وقتی دانشگاه قبول شدی انقدر شاد نشدی؟ خندید و گفت: آخه من سپاه را خیلی دوست دارم، تا وقتی جنگ است که دانشگاه نمی روند. به فرشاد می گفتم، ما را می خواهی ول کنی، کجا بری. برگرد دانشگاه درست را ادامه بده. می گفت مادر من سرطان بگیرم، تصادف بکنم بمیرم یا تو زلزله زیر آوار بمونم خوبه یا اینکه در راه خدا شهید بشم. خشک شدم. جوابی برایش نداشتم. دیدم حرف حق می زنه، گفتم برو مادر در راه خدا، خودم زیر قرآن ردش کردم. 🌸از شیراز بر می گشتم امیدیه. همان شب خوابش را دیدم. با لباس کار سپاه بود. لبخند به لب داشت. گفت: مادر، کی آمده به تو خبر شهادت منو بده، تو که دل نداری! فردایش شهید شد، درست روز تولدش. راست می گفت. من طاقت دوری اش را نداشتم. خودش می دانست. محل خدمتش نزدیک بود. مربی تاکتیک نظامی بود. به جای اینکه چهل روز برود چند روز بیاید. از فرمانده اش خواسته بود، همه هفته را سر خدمت باشد. یک شب پنج شنبه به او مرخصی بدهد، به من سری بزند. من هم می دانستم. پنج شنبه عصر که می شد، دم در خانه می نشستم چشم انتظارش... چند ماه بود از فرشاد خبری نبود. از بلاتکلیفی داشتم دیوانه می شدم. آن روز روزه بودم. شب وضو گرفتم. نماز خواندم، گریه کردم. گفتم: خدایا امشب من خوابی ببینم که من را از این بلاتکلیفی در بیاورد. شب امام خمینی(ره) به خوابم آمد. گفتم آقا من هم مثل فرزند شما، بگذارید دست شما را ببوسم. دست آقا را بوسیدم و گفتم: آقا از فرزند من چه خبر؟ امام فرمودند: دخترم بچه ات را در راه خدا دادی، دیگر منتظرش نباش. فهمیدم دیگر برگشتی در کار این پسر نیست. سی و چند سال گذشت اما من هنوز منتظرم شاید خبری از او بیاید... 🌸🌷🌸 ☘☘☘☘☘☘ 👇 : @shohadaye_shiraz ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺷﻬﺪا ﺭا ﺑﻪ ﺩﻳﮕﺮاﻥ ﻣﻨﺘﻘﻞ ﻛﻨﻴﺪ: http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
🌹🌹 🌷 عــملیات کربــلای ۴ بود. اتش دشمن سنگین بود.زیر یک پــل جمع شده بودیم.جای پنـــج نفر بود, اما ده نفر به زحمت خود را جا داده بودیم و پا ها از زیر پل بیرون زده بود.دیدم رضا چراغ قوه اش را بــیرون اورد و نورش را انداخت روی کتاب کوچک دعایش و شروع کرد به خواندن . گفتم رضا تو این شــرایط چه وقت زیارت خوندنه!!! خندید و گفــت مــن از اول انقلاب تا حالا یه روز هم زیارت عاشورام ترک نشده, حــتی زمانی که در سینــما کار می کــردم!.... 🌷 و *شاید بــا همـین زیــارت عاشــوراها برات شهــادتش را گرفــت* 😞 📚 خاطرات بیشتر:کتاب فیلم بردار بهشت! 💐🌾💐🌺🌺🌺 🌷 .............. http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
حسین خیلی اصرار به رفتن داشت. بدجور حال و هوای جبهه داشت. بهانه آوردم که بمان و مراقب و کمک حالم باش. می خندید و می گفت:نگهدار و کمک حال همه خداست. شبِ قبل از رفتنش به جبهه، از من خواست تا برایش حنا بگذارم.گفتم دستم به حنا نمیره.خیلی اصرار کرد. نه او از رفتن دل می کند و نه من از او. حسینِ من امدادگر بود. دوره اش تمام شده بود اما برنگشت تا پرکشید. 🌷🌷 راوی مادر شهید 🌺🌺🌷🌺🌷🌺🌺 #ﺷﻬﻴﺪﺣﺴﻴﻦ_ﺟﻮاﻥ #شهدای_فارس #ﻳﺎﺩﺵ_ﺻﻠﻮاﺕ 🌷 ﺑﺎ ﻧﺸﺮ ﻣﻂﺎﻟﺐ ﺩﺭ ﺗﺮﻭﻳﺞ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺷﻬﺪا ﺳﻬﻴﻢ ﺑﺎﺷﻴﺪ ..,........... #ﻛﺎﻧﺎﻝ_ﺷﻬﺪاﻱ_ﻏﺮﻳﺐ_ﺷﻴﺮاﺯ: ﺩﺭ اﻳﺘﺎ : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75 ﺩﺭ ﻭاﺗﺴﺎﭖ: https://chat.whatsapp.com/BE71umQBe1UB84MK8aPoYv
*#شهیــدامام_سجــادےشیــراز* 🌹🌹🌹🌹🌹 روز عاشــورا بود. آن‌ قــدر گــریه و انابــه کردم که بــی هوش شــدم. اقایی خــاک الود به سمتـم آمــد و قنداقه ای در آغوشم گذاشت و گفت بزرگــش کن. گفتم من خــودم بچــہ زیاددارم وقت ندارم... گفت واسه علــی اصغــر امام حسین ع هم وقت نــداری! گفتم شما که هستید؟ گفت: #امام_ســجاد. #میلادامــام_ســجاد ع بدنیــا آمد ودر سال ۶۱ در #عملیــات محرم در #تیپ امــام سجــاد ع و در روز #شهادت امام سجاد به شهادت رسید. 🌺🌷☘🌷🌺 #شــهیدعلی_اصــغراتحــادے #شهدای_فارس #سالروزقمري شهادت #ﻳﺎﺩﺵ_ﺻﻠﻮاﺕ 🌷 💐🌹💐🌹💐🌹 ﺑﺎ ﻧﺸﺮ ﻣﻂﺎﻟﺐ ﺩﺭ ﺗﺮﻭﻳﺞ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺷﻬﺪا ﺳﻬﻴﻢ ﺑﺎﺷﻴﺪ ..,........... #ﻛﺎﻧﺎﻝ_ﺷﻬﺪاﻱ_ﻏﺮﻳﺐ_ﺷﻴﺮاﺯ: ﺩﺭ اﻳﺘﺎ : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75 ﺩﺭ ﺳﺮﻭﺵ: https://sapp.ir/shohadaye_shiraz ﺩﺭ ﻭاﺗﺴﺎﭖ: https://chat.whatsapp.com/BE71umQBe1UB84MK8aPoYv *با نشر مطالب به همراه لینک ، شهدای غربب شیراز را به دیگران معرفے کنید*
شهدای غریب شیراز
آتـش به دلم مانـده و بــاران به نگاهـم این خاصیـتِ بغـــض ِ به جا مانده از عشـق است ... #شھید_ﺷﻴﺮ
خودش بارها گفته بود شرم می کنم در محشر، با سر خدمت برسم. قبرش راهم که خودش با دست خودش در مسجدی خودش ساخته بود، اندازه قامت بی سر خودش حفر کرده بود...😞 خبر شهادت حاجي طاقت مان را گرفته بود سرپا بند نمي شديم.😭 براي تحويل گرفتن جنازه حاجي رفتيم انديمشک نبود، رفتيم دزفول، آنجا هم نبود، در آخر رفتيم معراج شهداي شوش. هفت شهيد مجهول هويه بود، هر هفت نفر هم بي سر. بين جنازه ها گشتيم، يک جنازه بود که هي مي رفتيم و بر مي گشتيم سر همان جنازه دلمان گواهي مي داد، همين پيکر بي سر حاج شير علي است، دست چپ و کتف چپش هم ترکش خورده بود. لباس سپاه به تنش بود، هيکلش هم هيکل حاجي بود، جوراب طوسي خط دار، زير شلواري راه راه، کمر بند شخصي، همه چيز داد مي زد که اين پيکر حاجي است ما شکي نداشتيم اما مسئول معراج شهدا مي گفت، اين ها مدرک نمي شود، بايد کارت شناسايي يا چيز اينجوري پيدا کنيد. راضي نشد، گفت جنازه را بپيچند و به تهران منتقل کنند. بحثمان بالا گرفت، عصبي شده بوديم، آنها هم زير بار تحويل دادن حاجي نمي رفتند. تمام جيب هاي حاجي را هم گشتيم چيزي همراهش نبود. ما عصباني گفتيم جنازه را بر مي داريم و پاي پياده تا شيراز مي بريم. گفتند، شايد جنازه کس ديگري باشد، آنوقت ما جواب خانواده آنها را چه بدهيم. .... سر و صدا ها که بالا گرفت، مسئول معراج آمد، گفت: جنازه يک ساعت دست شما، اگر نشانه اي پيدا کرديد که شهيد شماست که هيچ، اگر هم پيدا نکرديد که ما جنازه را منتقل مي کنيم. به خود حاجي متوسل شديم. جنازه را در آغوش کشيديم. قرار شد با آقاي زکي پور هر کدام با تيغ يک سمت لباس را پاره کنيم شايد چيزي پيدا شد. من آستين چپ که غرقه به خون بود، زکي پور هم آستين راست. هنوز چند دقيقه نگذشته پور که زکي پور صدايم زد. گفت اينجا را ببين. 😳 روي آستين راست، يک خط دوخت متفاوت بود. آن را با تيغ باز کرديم، کارت شناسايي بود، روي آن نوشته بود ... . انگار حاجی برای بعد از شهادتش و پیدا شدن پیکر بی سرش هم برنامه ریزی کرده بود!!! 🌸🌸🙏🌸🌸 فارس 🌷 ☘🌺☘🌺☘🌺 ﺑﺎ ﻧﺸﺮ ﻣﻂﺎﻟﺐ ﺩﺭ ﺗﺮﻭﻳﺞ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺷﻬﺪا ﺳﻬﻴﻢ ﺑﺎﺷﻴﺪ ..,........... : ﺩﺭ اﻳﺘﺎ : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75 ﺩﺭ ﻭاﺗﺴﺎﭖ: https://chat.whatsapp.com/BE71umQBe1UB84MK8aPoYv ﻣﻨﺘﺸﺮ ﻛﻨﻴﺪ ﺗﺎ ﻳﺎﺩ ﺷﻬﺪا ﺑﺸﻮﺩ 👆👆
🌷میخواست بره ﺟﺒﻬﻪ . دختر کوچکمان به پایش پیچید. گفت نمیزارم بری,اگه بری میشی! خندید و گفت:بابا لیاقت میخواد. دخترمان گفت:اگه قول بدی وقتی شهید شدی منو بهشت ببری, اجازه میدم بری! حاج محمود او را در اغوش کشید و گفت:تو دعا کن من شهید بشم قول میدم...😔 🌷از صدا و سیما آمده بودند برای مصاحبه.حاج محمود مصاحبه نمی کرد اما وقتی حاج جعفر اسدی به ایشان دستور  داد، حاج محمود اطاعت امر کرد. بعد از طرح چند سوال در آخر مصاحبه گزارشگر از حاج محمود سوال کرد:اگر جنگ تمام شود شما چه میکنید؟ حاج محمود گفت:اگر ما در جنگ پیروز شویم و عراق را از دست بعثیون آزاد کنیم به سمت هدف اصلی خود میرویم،هدف ما آزادی قدس است و تا روزی که زنده باشیم به دنبال  آزادی شریف هستیم. 🌾🌷🌾🌹🌾🌷🌾 # جانشین تیپ ۳۳المهدی(ﻋﺞ) 🌷 🔺🔺🔺🔺🔺🔺 ﺑﺎ ﻧﺸﺮ ﻣﻂﺎﻟﺐ ﺩﺭ ﺗﺮﻭﻳﺞ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺷﻬﺪا ﺳﻬﻴﻢ ﺑﺎﺷﻴﺪ ..,........... : ﺩﺭ اﻳﺘﺎ : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به یاد #سردارشهیدحاج_اکبرشیرازی، دلاور گمنام #استان_فارس فرمانده یگان دریایی لشکر 17 علی بن ابی طالب #ﻳﺎﺩﺵ_ﺻﻠﻮاﺕ 🌹 🌺🌷🌺🌷🌺🌷 https://chat.whatsapp.com/BE71umQBe1UB84MK8aPoYv
گفتم : کی برمیگردی . گفت: ان شاالله برای سالگرد محمد حسن! گفتم چقدر دیر, هنوز که چهارماه مانده! گفت : مادر, تو چهارتا پسر داری, دو تاش را بده در راه خدا, محمد جواد و محمد حسین هم باشه برای خودت! نزدیک سالگرد محمدحسن بود که خبر شهادتش امد🌹 🌷 🌹 🌺🌷🌺🌷🌺 ﺑﺎ ﻧﺸﺮ ﻣﻂﺎﻟﺐ ﺩﺭ ﺗﺮﻭﻳﺞ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺷﻬﺪا ﺳﻬﻴﻢ ﺑﺎﺷﻴﺪ ..,........... : ﺩﺭ اﻳﺘﺎ : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
(ﻋﺞ) ﻛﻪ ﻣﺤﻞ ﻗﺒﺮ ﺧﻮﺩ ﺭا ﻧﺸﺎﻥ ﺩاﺩ 🌹 🌸چند ماه ﻗﺒﻞ اﺯ ﺷﻬﺎﺩﺗﺶ، برای مراسم هفته شهید فرهاد شاهچراغی دوست صمیمی عبدالحمید به دارالرحمه رفتیم. با هم بین قبور شهدا قدم می زدیم که عبدالحمید به جایی اشاره کرد و همانجا نشست. با دست خاک های محل را صاف کرد و با انگشت روی آن نوشت: ، . ﺑﻌﺪ اﺯ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﻃﺒﻖ ﻭﺻﻴﺘﺶ , شبانه دفن شد با همان تعداد نفرات کمی که خودش اسم آورده بود. البته پدر شهید علی خضری دوست صمیمی عبدالحمید درخواست کرد قبر ایشان را بالای سر فرزند او بکنیم. قبر اول که کنده شده، به آب رسید. قبر دیگری کندند آن هم به آب رسید و پر آب شد. بالاخره ناخواسته قبر عبدالحمید در همان نقطه ای که خودش روزی اشاره کرده و نامش را روی آن نوشته بود، حفر شد. و اﻳﻦ ﻫﻤﺎﻥ ﺑﻮﺩ ﻛﻪ ﺧﻮﺩ ﺷﻬﻴﺪ ﻣﺎﻫﻬﺎ ﻗﺒﻞ ﭘﻴﺶ ﺑﻴﻨﻲ ﻛﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ... 🌾🌷🌾 🌹 🌷 ☘🌺☘🌺☘ ......... : ﺩﺭ اﻳﺘﺎ : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75 ﺩﺭ ﺳﺮﻭﺵ: https://sapp.ir/shohadaye_shiraz 🌹🌹🌹🌹🌹 ﺗﺎ ﺩﻳﮕﺮاﻥ ﻫﻢ ﺑﺎ ﺷﻬﺪاﻱ ﻏﺮﻳﺐ ﺷﻴﺮاﺯ ﺁﺷﻨﺎ ﺷﻮﻧﺪ ...'
🌹🌹 🌷 عــملیات کربــلای ۴ بود. اتش دشمن سنگین بود.زیر یک پــل جمع شده بودیم.جای پنـــج نفر بود, اما ده نفر به زحمت خود را جا داده بودیم و پا ها از زیر پل بیرون زده بود.دیدم رضا چراغ قوه اش را بــیرون اورد و نورش را انداخت روی کتاب کوچک دعایش و شروع کرد به خواندن . گفتم رضا تو این شــرایط چه وقت زیارت خوندنه!!! خندید و گفــت مــن از اول انقلاب تا حالا یه روز هم زیارت عاشورام ترک نشده, حــتی زمانی که در سینــما کار می کــردم!.... 🌷 و *شاید بــا همـین زیــارت عاشــوراها برات شهــادتش را گرفــت* 😞 📚 خاطرات بیشتر:کتاب فیلم بردار بهشت! 💐🌾💐🌺🌺🌺 🌷 🌱🌷🌱🌷 http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75