⭐️یادی از سردار شهید حاج موسی رضا زاده⭐️
🌹سخنان سردار جعفر اسدی در وصف حاج موسی؛ «... حاج موسی یکی از گوهران ناب استان فارس بود. اسلام در عمق وجودش جا گرفته بود، علی رغم اینکه حوزه و دانشگاه نرفته بود اما از بسیاری از دانشگاه رفته ها بهتر می فهمید. تا جایی که امام جمعه محترم شهر ممسنی در خطبه های نماز جمعه گفته بود:« در زمان ستم شاهی من از قم به نورآباد آمدم و رساله حضرت امام و نوشته دست خطی ولایت فقیه را از حاج موسی رضا زاده گرفتم.»
حاج موسی از جوانی تا شهادت نماز شبش ترک نشد در زمانی که آیت الله مدنی حدود دو سال در نورآباد تبعید بودند یکی از یاران صدیق و دلسوز ایشان حاج موسی بود. اولین کسی بود که داوطلبانه در قضیه کردستان از نورآباد به کردستان رفت. اولین کسی بود که از پاسداران که برای دفاع مقدس به جبهه جنوب اعزام شد. بار ها من دیدم که ایشان با جایگاه، نام، قدرت، و چنین اصطلاحاتی بیگانه بود. واقعاً شیفته خدمت بود، خدمت صادقانه!»
«... هر کس که می گوید ما عاجزیم جا پای علی(ع) بگذاریم. من می گویم جا پای حاج موسی بگذارید تا به علی(ع) برسید!»
🌹🍃🌹🍃
#ڪانال_شهداےغریـب_شیـراﺯ:
ﺩﺭ ایتا :
https://eitaa.com/shohadaye_shiraz
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
🌷 _وقتی#شهید_حسن_باقری 40 سال پیش از #نابودی_اسرائیل صحبت میکنه، میگه: معلومه که آمریکا نمیخواد #اسرائیل از بین بره...
اما نمیدونن که جلوی معنویت رو که دیگه با توپ و تانک نمیشه گرفت...
#طوفان_الاقصی
#فلسطین
#نصر_من_الله_و_فتح_غریب
🌱🌷🌱🌷🌱
https://eitaa.com/golzarshohadashiraz
🌷🕊🍃
بر لبش لبخندِ نابی
لحظه ها گل می کند ...
چایی از این قند
پهلوتر کجا پیدا کنم..؟!
#دفاع_مقدس🌷
#صبح_و_عاقبتمون_شهدایی 🕊
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷
https://eitaa.com/shohadaye_shiraz
#سیره_شهدا
🌷کنار سفره نشسته بودیم. توی ظرف جلو مرتضی یک تکه گوشت بزرگ بود. چشمم به مرتضی بود، تا این گوشت را دید بلند شد و بیرون رفت. بعد از غذا رفتم توی خطش و گفتم چرا گوشت را نخوردی؟
گفت خیلی دلم کشید. توی دلم گفتم شاید یکی دیگر هم توی دلش این گوشت را خواست و چشمش روی آن باشد. رفتم بیرون تا هم نفس خودم را تنبیه کنم، هم اگر کسی آن را می خواهد بخورد.
#شهید مرتضی اقلیدی نژاد
#شهدای_فارس
🌱🌹🌱🌹
#ڪانال_شهداےغریـب_شیـراﺯ:
https://eitaa.com/shohadaye_shiraz
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
🥀 داستان روزانه هر روز یک قسمت🥀
#براساس_زندگینامه_شهید_کرامت_الله_غلامی*
#نویسنده_غلامرضا_کافی*
#قسمت_شانزدهم
🎙️به روایت محمدیوسف غلامی
این رو گفت و چندتا عکس گذاشت تو پیراهنش و جلدی رفت بیرون .از وقتی برده بودمش کانون مسجد تا کلاسهای قرآن شرکت
کنه و توی کتابخونه هم گذاشته بودمش مسئول، افتاده بود تو جریانهای انقلاب و پخش اعلامیه و با چندتا از دوستاش دائم این جریان رو میچرخوندن و ذهن مردم رو نسبت به این مسائل آشنا میکردن ،بحث انقلاب همه گیر شده بود و دیگه کسی نبود که از اوضاع اطلاع نداشته باشه .
روز ۲۱ بهمن ۵۷ بود که با کرامت از خونه زدیم بیرون. داشتیم میرفتیم که گفتم:
کرامت برگرد تا درست و حسابی خداحافظی کنیم
- من که خداحافظی کردم و به مادر گفتم شاید کشته بشیم _آفرین ذهنت به کجاها رسیده
دوباره برگشتم و خداحافظی مفصل تری کردم و مادرم تأکید میکرد, ننه یوسف حواستون به هم باشه .
کرامت گفت که دارید میرید
تظاهرات.
_ننه شما شور نزن فقط دعا کن
- من همیشه دعا می کنم.نیازی نیست بگید. خدا پشت و پناهتون
نگرانی تو چشمای مادرم موج میزد به همین اندازه که نگرانی تو چشمای مادرم بود ،شورو شوق تو وجود کرامت. اصلاً اضطراب نداشت انگار خیلی مطمئن بود.
وارد شهر که شدیم دیدیم تانکها تصرف شده و دست مردم افتاده.
_کرامت حواست کجاست نرو جلو.... از اون طرف...
بالا رو نگاه کن .نیروهای شهربانی بالای برج کریمخانی از اونجا با ژ ۳ تیراندازی میکردن به سمت کیوسک تلفن که جلو شهرداری بود .
#ادامه_دارد ...
#ڪانال_شهداےغریـب_شیـراﺯ:
ﺩﺭ ایتا :
https://eitaa.com/shohadaye_shiraz
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
•┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈•*
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔆"کار مومن نشد ندارد..."
#شهید_محمد_ابراهیم_همت
🌹🍃🌹🍃
#ڪانال_شهداےغریـب_شیـراﺯ:
ﺩﺭ ایتا :
https://eitaa.com/shohadaye_shiraz
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
خاطرات حاج موسی.zip
9.95M
با سلام مجموعه 26 عکس نوشته از سردار شهید حاج موسی رضا زاده جهت استفاده از دوستان گرامی
🌹🍃🌹🍃
#ڪانال_شهداےغریـب_شیـراﺯ:
ﺩﺭ ایتا :
https://eitaa.com/shohadaye_shiraz
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
پوستر| کلام شهید
حاج احمد متوسلیان:
باشد که ما شبانگاهان
برسرشان بریزیم همچون
عقابان تیز پروازی که شب و روز
برایشان معنا ندارد.
#طوفان_الاقصی
🌹🍃🌹🍃
https://eitaa.com/golzarshohadashiraz
🌷🕊🍃
پنجشنبهها
چشمڪهمیگشاییم
نامڪسانیدرذهنمانروشناست
ڪهتاهمیشهمدیونشانهستیم
آنھاییڪههرگزفراموشنمۍشوند🕊️
بازپنجشنبهویادشھیدانباصلوات🌸
#صبح_و_عاقبتمون_شهدایی 🕊️
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷
https://eitaa.com/shohadaye_shiraz
💠بمناسبت یادواره سردارشهید رحیم فعال امروز در #گلزارشهدای_شیراز
🔰در بهمن ماه یکی از سال ها که توفیق زیارت کربلا نصیبم شد، قبل از سفر با سردار فعال تماس گرفتم و از سردار حلالیت خواستم.
سردار تا اسم کربلا و امام حسین (ع) را شنید، بغض چندین ساله اش در گلو شکست و به گریه افتاد.
وی از زبان سردار فعال ادامه داده است: 'زیارت امام حسین (ع) زیارت عشق است؛ هرگاه نام کربلا و امام حسین (ع) به میان می آید از خود بی خود می شوم. تو را به خدا از آقا امام حسین (ع) بخواه که این بنده گناهکار را نیز بطلبد و مرگ مرا شهادت در راهش قرار دهد.'
#سردارشهید رحیم فعال
#شهدای_نیروی_انتظامی
#شهدای_فارس
🌱🌷🌱🌷🌱🌷
https://eitaa.com/golzarshohadashiraz
🥀 داستان روزانه هر روز یک قسمت🥀
#براساس_زندگینامه_شهید_کرامت_الله_غلامی*
#نویسنده_غلامرضا_کافی*
#قسمت_هفدهم
🎙️به روایت محمدیوسف غلامی
ورق پایین کیوسک تلفن را تیربارون کردن کلانتری یکم و اسلحه خونه کامل تصرف شده بود و
چندنفر هم به خاطر ناشیگری تیر خوردند.
_رهبران ما رو مسلح کنید.
این صدای شعار عشایر قشقایی بود که به گوش میرسید و کرامت خودش رو به جمع اونا رسوند و با اونا فریاد میزد. از اون طرف به
سمت چهارراه مشیر رفتیم .توی خیابان داریوش تو کوچه اولی درهای اول به روی همه باز بود و مقوا آتیش زده بودند و دود مقوا استنشاق میکردیم که آثار گازی که زده بودن از بین بره. کرامت رو تو اون دود نمیتونستم پیدا کنم یک لحظه چشمم افتاد بهش. داشت یکی دو نفر رو که افتاده بودند رو زمین بلند میکرد دویدم که برم سمتش مثِ برق این طرف و اون طرف میرفت و غیب میشد حدود ساعت سه طول کشید که دیگه همه جا تصرف شد مردم یک صدا فریاد میزدند و شور و شوق پیروزی رو سر میدادند. توی همون شلوغی جمعیت بود که کرامت رو دیدم .دویدم به سمتش و از پشت پیراهنش رو کشیدم برگشت عقب و نگاه کرد
_کرامت کجا داری میری؟ تموم شد دیگه پیروز شدیم. سر از پا نمیشناخت دستش رو گرفتم و نگذاشتم همراه جمعیت
جلو بره.
- يوسف تو هم بیا بریم بذار برم باهاشون...
- یه نگاه به ساعت بنداز ببین ساعت چنده؟ تا الآن ننه بابا سكته
کردن. میدونم نگران هستند زود بیا تا بریم
- یوسف تو برو بذار من بمونم
_نه نمیشه دیگه همه چی به خیر و خوبی تموم شد و همه جا تصرف شد و آزاد شد.
#ادامه_دارد ...
#ڪانال_شهداےغریـب_شیـراﺯ:
ﺩﺭ ایتا :
https://eitaa.com/shohadaye_shiraz
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
•┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈•*
•دلت که گرفت💔
•با رفیقی درد و دل کن
⇜که #آسمانی باشد
•این زمینیـ🌎ها
•در کارِ #خود مانده اند
#رفیق_شهیدم 🌷
#گاهےنگاهے😔
🌹🍃🌹🍃
عصر پنجشنبه، هدیه به شهدا #صلوات
🍃🌷🍃🌷
http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
⭐️یاد شهدا در کلام سردار شهیدحاج منوچهر(محمدباقر) رنجبر⭐️
🌹حاج منوچهر در مورد شهید محسن زیانی می گفت:
محسن پسر زرنگ و باهوشی بود، به قول بچه های گردان امام مهدی(عج) آچار فرانسه گردان بود، با اینکه توانایی انجام مسئولیت های مختلف گردان را داشت، او را آزاد گذاشته بودیم تا کنار فرماندهی باشد و کارهای ضروری را انجام دهد. هیچ وقت نمی ایستاد تا به او بگوئیم چه کار بکن، مرتب می پرسید چی کار بکنم!
عملیات بجلیه بود. بعد از اینکه دستور عقب نشینی داده شد، آقای شریف عراقی را جلو بردم که روی خط توجیه کنم، تیربار دشمن هم مرتب و یک نفس ما را می زد. در حال صحبت با شریف عراقی بودم که متوجه محسن شدم که با سرعت، دور ما دو نفر می دود. گفتم چرا اینکار می کنی؟ گفت اینجور راحت تر هستم.
فهمیدم، دور تا دور ما می دود تا اگر گلوله ای به سمت ما آمد، به خودش بخورد، به فرمانده اش نه!
🌹🍃🌹🍃
#ڪانال_شهداےغریـب_شیـراﺯ:
ﺩﺭ ایتا :
https://eitaa.com/shohadaye_shiraz
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
دستگیری زِگدا گردنِهرارباب است
کارِمادستِتو آقاست اباعبدالله...
🌷 #صلی_الله_علیک_یا_اباعبدالله
🌙 #شب_جمعه دلم کربلا میخواهد...
#روضه شب جمعه صفا دارد😭
🌷🍃🌷🍃
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
🌷🕊🍃
#سلام_امام_زمانم❤️
پاییز است...
روی سنگفرش دلهایمان
پر از آرزوهای
خزان شده است
و سرمای فراق ،
تا عمق استخوانمان را
میسوزاند...
آسمان جانهایمان را
ابرهای تیرهی دلتنگی،
فراگرفته و صحن وجودمان
از عبور مداوم
بغض و اضطراب و
چشم به راهی ، سرشار است...
شما بگویید عزیز دلهای ما
شما بگویید
جز مژدهی سبز و معطر ظهورتان
چیزی هست که
آراممان کند؟
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج 🌸
#صبحتون_مهدوی💚
#عاقبتتون_شهدایی🕊
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷
https://eitaa.com/shohadaye_shiraz
💠زوزههای خمپارهها و انفجارها کنار پاسگاه یک لحظه قطع نمیشد و این خواب راحت رزمندگان من را به یاد مجاهدان جنگ بدر میانداخت که إِذْ یُغَشِّیکُمُ النُّعَاسَ أَمَنَةً مِنْهُ وَیُنَزِّلُ عَلَیْکُمْ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً ...
مهمات را خالی کردیم. با حبیب به سنگرهای اطراف سرک کشیدیم. همه برادران خواب بودند. جایی برای خوابیدن ما وجود نداشت. هوا خیلی سرد بود. حبیب دو تا پتو برداشت و گفت: بیا بریم پشت ماشین بخوابیم.
عین خیالش نبود که منطقه زیر آتش خمپاره است. وضویی گرفت و دو رکعت نماز نشسته بجا آورد و بعد دراز کشید. هر شب قبــل از خوابش این نماز را میخواند. فکر میکنم نافله عشایش بود. پشت ماشین در قسمت سرباز آن خوابیده بودیم. هوا خیلی سرد بود، پتو را محکم دور خودمان پیچیده بودیم. کمی که صحبت کردیم، باران شدیدی شروع شد. شاید این باران هم مثل جنگ بدر نوید پیروزی بود. بارش باران که روی سر ما شروع شد بلافاصله حبیب گفت: پتو را بردار به زیر ماشین بریم!
از این سرعت در تصمیم گیری تعجب کردم. فوراً به زیر وانت بار رفتیم. با خندۀ مخصوص خودش گفت: چقدر خدا به ما نعمت داده، ممکنه دیگر در زندگی هیچ گاه این همه نعمت نصیب ما نشود. در جبهه که هستیم، خمپاره که میآید، هوا که سرد است، باران هم میبارد، دیگر چه میخواهیم!؟ (صبح روز بعد خدا با نعمت شهادت، نعمت هایش را بر او تکمیل کرد.)
📚برشی از کتاب قلب های آرام۲
🌹🍃🌷
#شهید حبیب روزی طلب
#شهدای_فارس
https://eitaa.com/golzarshohadashiraz
🥀 داستان روزانه هر روز یک قسمت🥀
#براساس_زندگینامه_شهید_کرامت_الله_غلامی*
#نویسنده_غلامرضا_کافی*
#قسمت_هجدهم
🎙️به روایت محمدیوسف غلامی
از اونجا ماشین گرفتیم و اومدیم خونه سرکوچه که رسیدیم دیدیم پدر و مادرم منتظر ایستادن. همین که ماشین نگه داشت و ما پیاده شدیم، پدر و مادرم دویدن به سمت ماشین و همین طور که اشک از چشماشون می ریخت ،میخندیدند و خدا رو شکر میکردند و صورت ما رو غرق بوسه کردند.
_ننه کرامت، دلم هزار راه رفت! گفتیم تا الآن شهید شدید که
.نیومدید !یه ذره به فکر دل من نیستید!
کرامت هم جواب داد:
- ننه خدا رو شکر که انقلاب پیروز شد. ما شهید هم شده بودیم تو باید خدا رو شکر میکردی .جان ما فدای انقلاب......
پنج ماهی از پیروزی انقلاب میگذشت و من زمزمه اینکه کرامت میخواد بره سربازی رو از خانواده میشنیدم؛ ولی به رو خودم نمیآوردم و از خود کرامت چیزی نمیپرسیدم. فقط به مادرم میگفتم که کاش کرامت بیاد بره برا شغل معلمی
_کرامت برادرت راست میگه. تو به حرفش گوش کن ضرر نمیکنی
- ننه من علاقه ندارم .دلم میخواد برم سربازی
مشغول صحبت بودند که وارد اتاق شدم
_ چیه؟ چی شده؟ کرامت به چی علاقه نداره؟
- هیچی ننه میگه میخوام برم سربازی دارم بهش میگم به حرف داداشت گوش کن و بیا برو برا معلمی
-کرامت ننه راست میگه میخوای بری سربازی؟!
_بله ،کاکا من دلم میخواد برم سربازی به معلمی علاقه ندارم - خیلی خب برادر من اصراری که نیست وقتی علاقه نداری موفق نمیشی ،ننه شما هم اصرار نکن بذار بره سربازی
#ادامه_دارد ...
#ڪانال_شهداےغریـب_شیـراﺯ:
ﺩﺭ ایتا :
https://eitaa.com/shohadaye_shiraz
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
•┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈•*
⭐️یاد شهدا در کلام سردار شهیدحاج منوچهر(محمدباقر) رنجبر⭐️
🌹حاج منوچهر در مورد شهید شیخ اکبر خوشابی می گفت:
بهار سال 1365بود،شيخ جوانى به گردان امام مهدی جهت تبليغات معرفى شد. طولى نگذشت كه با اخلاق وروحيات بچه هاى جبهه خوگرفت به حدى كه نمى خواست ازانها جداشود. ماموریت یک ماه اش که تمام شد گفت: اقا به من مرخصی می دید؟
گفتم تو که ماموریتت تمومه, مرخصی برا چی؟
گفت: یک ماهی که اینجا بودم,چیزهایی دیدم و درسهایی گرفتم که با هفتاد سال درس خواندن تو حوزه و دانشگاه بدست نمیاد, میخوام با حوزه تسویه کنم برگردم جبهه!
ده روز از رفتنش نمى گذشت كه سر و كله اش پيدا شد. به او گفتم شيخ چطور شد به اين زودي برگشتى؟ گفت: همين چند روز هم كه طول كشيد مشغول تسويه حساب و تحويل دادن اتاق و وسائل بودم, كارهام رو كردم, مى خوام ديگه پهلو بچه ها بمونم . ماند تا کربلای 8 که شهید شد.
🌹🍃🌹🍃
#ڪانال_شهداےغریـب_شیـراﺯ:
ﺩﺭ ایتا :
https://eitaa.com/shohadaye_shiraz
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👆ببینید شجاعت یک دختر فلسطینی...
📽 سخنان فاتحانه و حماسی دختر شهید فلسطینی خطاب به قاتلین پدرش😔✊
#طوفان_الاقصی
🌹🍃🌹🍃
https://eitaa.com/golzarshohadashiraz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🚨 توصیه آیت الله جاودان به ما، برای دعا مردم غزه
⬅️حتما ببینید
🌱🍃🌱🍃🌱🍃🌱
https://eitaa.com/golzarshohadashiraz