eitaa logo
شهدای غریب شیراز
3.3هزار دنبال‌کننده
10.8هزار عکس
2.9هزار ویدیو
42 فایل
❇ﻛﺎﻧﺎﻝ ﺭﺳﻤﻲ هیئت ﺷﻬﺪاﻱ ﮔﻤﻨﺎﻡ ﺷﻴﺮاز❇ #ﻣﺮاﺳﻢ_ﻫﻔﺘﮕﻲ_ﻣﻴﻬﻤﺎﻧﻲﻻﻟﻪ_ﻫﺎﻱ_ﺯﻫﺮاﻳﻲ ﻫﺮ ﻋﺼﺮﭘﻨﺠﺸﻨﺒﻪ/ﻗﻂﻌﻪ ﺷﻬﺪاﻱ ﮔﻤﻨﺎﻡ ﺷﻴﺮاﺯ ⬇ انتشارمطالب جهت ترویج فرهنگ شهدا #بلامانع است.... به احترام اعضا،تبادل و تبلیغات نداریم ⛔ ارتباط با ادمین: @Kh_sh_sh . . #ترک_کانال
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از شهدای غریب شیراز
🚨 میهمانی لاله های زهرایی و میلاد حضرت امیرالمؤمنین ع🎊 💢گرامیداشت شهیدان هاشم پور🌹 💢 حجت‌الاسلام پورابراهیم 💢 : کربلایی حسین باقری : ◀️دارالرحمه_شیراز/قطعه شهدای گمنام : ◀️ پنجشنبه ۵ بهمن / از ساعت ۱۶ 🔺🔺 https://eitaa.com/golzarshohadashiraz لطفا مبلغ مجلس شهدا باشید
🌷🍃🕊 روز مرد نداشتند لیکن روزها را مردانه ساختند تنها جورابشان سوراخ نبودکه پیکری سوراخ شده ازگلوله وترکش داشتند! 🌷پاس میداریم... 💐 🕊 🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷 https://eitaa.com/shohadaye_shiraz ‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
💗 توصیه حضرت آیت‌الله خامنه‌ای به معتکفین 👈 در ایام اعتکاف نماز حضرت جعفر طیار بخوانید 🔹 بسم الله الرّحمن الرّحیم در ایام اعتکاف اقلّاً یک بار نماز حضرت جعفر را بخوانند اما اگر در هر سه روز اعتکاف این عمل را انجام دهند بهتر است. عج 🌱🍃🌱🍃🍃 https://eitaa.com/golzarshohadashiraz
💢به مناسبت مراسم یادواره شهیدان هاشم پور در 💠قسمتی از دستنوشته شهید محمد کاظم هاشم پور: ....آدم باید خودش برای خودش کاری کند، خودش به فکر خودش باشد و تا وقت باقی است و مهلت از او گرفته نشده به جایی برسد، آدم باید به فکر فنای دنیا باشد و بداند که دنیا و عشق و علاقه به دنیا کسی را به جایی نرساند و ما را هم نخواهد رساند، باید از خدای بزرگ خواست که دل و قلب ما را به حقایق روشن کند و عشق به خودش و اهل بیت: را به ما عطا کند، باید از معاصی دوری جست، باید به واجبات الهی عمل نمود تا به جایی برسیم... محمد‌ کاظم هاشم پور 🌱🍃🌱🍃🌱🍃 https://eitaa.com/shohadaye_shiraz
🥀 داستان روزانه هر روز یک قسمت🥀 مجدداً پشت فرمان ماشین نشستم و سریعاً آنها را به اورژانس رساندم. در کنار اورژانس دره ی وسیعی بود که هلیکوپترها در آنجا فرود می آمدند ،دو فروند هلیکوپتر آماده انتقال زخمی ها بودند . بطور سریع این سه مجروح با کمک پرسنل اورژانس پانسمان کردیم و آنان را با بارانکارد داخل هلیکوپتر گذاشتیم. هلیکوپتر به پرواز درآمد هم به ادامه مأموریت خود پرداختیم. وقتی به پشت خاکریز برگشتیم موقع اذان ظهر بود. اذان با صدای یکی از رزمندگان از طریق بلندگویی که یک قیف آن به سمت دشمن و یک قیف آن هم به سمت نیروهای خودی قرار داشت پخش میشد. صدای دلنشین اذان حالت معنوی خاصی به منطقه عملیاتی بخشیده بود. زیر آتش تیر و خمپاره ی دشمن وضو گرفتیم و در گوشه ای از خاک پاک آنجا به نماز ایستادیم. چه صحنه های جالبی بود ، عده ای به عبادت در رزم که همانا حفاظت از خاکریز بود مشغول بودند و عده ای هم به نماز ایستاده و با خدای خود راز و نیاز داشتند. هر کس که نمازش تمام شد جایش را با نیروی پشت خاکریز عوض میکرد تا همه از فيوضات نماز اول وقت بهره مند شوند. آنجا بود که معنای واقعی عشق را فهمیدم. پس از اقامه ی نماز، دعایی زمزمه میکردند که بوی عشق و ایثار میداد : " الهم الرزقنا توفيق الشهادة في سبيلك قلم قاصر از بیان حالات خاص رزمندگان در آن شرایط است. با جوهر قلم تنها میتوان سایه ای از آن را ترسیم نمود . کارخانه انسان سازی به نام جبهه شکل گرفته بود که پیر و جوان در جای جای آن به خود سازی و خود شناسی مشغول بودند تا گامی به خداشناسی نزدیک تر شوند. ... : ﺩﺭ ایتا : https://eitaa.com/shohadaye_shiraz یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید ┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈•*
•دلت که گرفت💔 •با رفیقی درد و دل کن ⇜که باشد •این زمینیـ🌎ها •در کارِ مانده اند 🌷 😔 🌹🍃🌹🍃 عصر پنجشنبه، هدیه به شهدا 🍃🌷🍃🌷 http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
⭐️یادی از سردار جهادگر شهید حاج خلیل پرویزی⭐️ 🌹 چند روزی بود که عراقی ها یک لودر را در نخلستان های ایستگاه 7 آبادان رها کرده بودند و سراغش نمی آمدند، آن شب قرار شد با چند نفر از بچه های جهاد به سرپرستی خلیل، لودر را با یک بولدوزر بکسل کنیم و به عقب بکشیم. خلیل 18 سال بیشتر نداشت و من هنوز قبولش نداشتم که بتواند فرماندهی کند. اما خلیل همه جوانب را در نظر گرفته بود، بولدوزر را هماهنگ کرده بود، وسایل را هم آماده کرده بود. بولدوزر را تا صد متری لودر بردیم. در تاریکی شب، در پناه نیزار ها و زیر نور ماه با احتیاط تا چند متری لودر رفتیم. خلیل سیم بکسل را دست گرفته بود که به انتهای لودر گیر دهد که ناگهان سر و کله یک عراقی مسلح از پشت لودر پیدا شد و بعد هم یکی دیگر و در چند دقیقه 12 عراقی مسلح دور لودر حلقه زدند. خشکم زده بود. ما هیچ کدام اسلحه نداشتیم. نگاهم به خلیل رفت. ناگهان تمام قامت ایستاد، در حالی که انتهای سیم بکس در دستش بود، ژست کسی را گرفت که تیربار در دست دارد و محکم گفت: قف! بعد هم چند کلمه بلند عربی گفت. عراقی ها که جا خورده بودند بالافاصله اسلحه هایشان را روی زمین انداختند و دست بالا بردند. - اسلحه ها را بردارید! آن شب با شجاعت و فرماندهی خلیل، غیر از یک لودر، 12 عراقی را هم اسیر کردیم و عقب آوردیم. 🌹🍃🌹🍃 https://eitaa.com/golzarshohadashiraz یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
حسین جان... ز همه دست کشیدم که تو باشی همه ام با "تو" بودن ز همه دست کشیدن دارد.... کربلا دلم می‌خواهد... 🌱🍃🌱🍃🌱🍃 https://eitaa.com/golzarshohadashiraz
🌷🕊🍃 💚 خوشا صبحی که خیرش را تو باشی ردیفِ نابِ شعرش را تو باشی... خوشا روزی که تا وقتِ غروبش دعایِ خوب و ذکرش را تو باشی... 🕊 🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷 https://eitaa.com/shohadaye_shiraz
💠 حاج عبدالله عاشق بود. هر سال براي اين سه روز وقت مي گذاشت یک بار همکارانش گیر داده بودند اگر این سه روز را بمانی و به کارهای مردم برسی، بهتر نیست؟ گفته بود: شما یک هفته، ده روز مرخصی می گیرید به شمال مي روید براي تفريح، من هم سه روز مرخصی می گیرم تا با خدایم تنها باشم تا دست پر برگردم و کار مردم را راه بی اندازم. در حقیقت من می‌روم تا انرژی بگیرم و وقتی برگشتم بهتر و بیشتر به مردم خدمت كنم. 💠‍ اعتکاف آخر بود. یکی از دوستاش می گفت نشستم کنارش . گفتم حاج عبدالله ان شاالله با هم بریم کربلا. سرش پایین بود. لبخندی زد. آهي كشيد ...گفت: کربلا،امام حسین، سر از بدن جدا... یعنی میشه یه روز سر ما هم مثل اقا جدا بشه! به شوخی گفتم حاجی من اگه این جور شدم ، بايد یه کارت تو جیبم باشه تا شناسايي بشم ، خندید.... کاش می دانستم همان لحظه در همان مكان دعایش مستجاب است ، بی سر ، بی نشان... 🌹🍃🌹 عج 🌷🍃🌷 : https://eitaa.com/golzarshohadashiraz یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
🥀 داستان روزانه هر روز یک قسمت🥀 در ابتدای جاده پاسگاه شرهانی (- پاسگاه شرهانی در نقطه مرزی و در ارتفاعات شهر طیب عراق قرار داشت که متعلق به دشمن بود و در عملیات محرم به تصرف رزمندگان اسلام در آمد با تصرف این پاسگاه و ارتفاعات مجاور ، رزمندگان اسلام به شهر طیب مسلط شدند) در حرکت بودیم ناگهان یک خط آتش وحشتناکی از بمب های خوشه ای در جلوی چشممان قرار گرفت. متوجه شدم هواپیمای جنگی عراقی منطقه را بمب باران خوشهای کرده است. ماشین را از جاده خارج کردم و بلافاصله با دوستم از ماشین پیاده شدیم و بر روی زمین خوابیدیم . به آسمان نگاه کردم دیدم یک هواپیمای عراقی بالای سر ما منطقه را بمب باران کرده و در حال فرار است و یک موشک سام ۷ به دنبال اوست موشک سام ۷ به دنبال حرارت اگزوز هواپیما میرود و آن را رها نمیکند تا به آن اصابت کند و منفجر (شود. خلبان عراقی هر چه تلاش کرد از موشک فرار کند نتوانست با چشمان خود دیدم که موشک به هواپیما برخورد کرد و متلاشی شد. خلبان با چتر نجات بیرون پرید و بالای ما در حرکت بود . دوستم چند تیر با اسلحه کلاش به طرفش شلیک کرد اما به او نخورد ، مانع ادامه تیر اندازی وی شدم. به دنبال خلبان دویدیم او بالا و ما پایین تعقیبش کردیم تا اینکه با فاصله حدود دویست متری فرود آمد با سرعت به سمت او دویدیم و او را دستگیر کردیم. او حسابی ترسیده بود و مقاومتی از خود نشان نداد هر چه با همان زبان عربی دست و پا شکسته ی خودم با او صحبت کردم جواب نداد. فقط اسمش را که پرسیدم. گفت :« محمد جاسم » او را جلو ماشین سوار کردیم و میخواستیم به کمپ اسرا ببریم ناگهان سه نفر از پاسداران آمدند ، یکی از آنان با عصبانیت کلت خود را بیرون آورد و روی کاپوت ماشین نشست و از جلو شیشه قصد کشتن خلبان عراقی را داشت . می گفت این مزدور بعثی جوانان ما را به شهادت رسانده است، باید او را بکشم تا آرام شوم. از این برادر پاسدار خواهش کردم که این کار را نکند، به او گفتم این اسیر با اسرای دیگر فرق دارد خلبان هواپیمای جنگی اطلاعات خوبی از دشمن و مواضع آنها دارد باید فرماندهان ما ، این اطلاعات را از او بگیرند و در عملیات از آن استفاده کنند. با اصرار زیاد بالاخره قبول کرد و از تصمیم خود منصرف شد. ما هم خلبان عراقی را به کمپ اسرا بردیم و به مسئول کمپ تحویل دادیم . ... : ﺩﺭ ایتا : https://eitaa.com/shohadaye_shiraz یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید ┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈•*
⭐️یادی از سردار جهادگر شهید حاج خلیل پرویزی⭐️ 🌹 چند روزی بود که عراقی ها یک لودر را در نخلستان های ایستگاه 7 آبادان رها کرده بودند و سراغش نمی آمدند، آن شب قرار شد با چند نفر از بچه های جهاد به سرپرستی خلیل، لودر را با یک بولدوزر بکسل کنیم و به عقب بکشیم. خلیل 18 سال بیشتر نداشت و من هنوز قبولش نداشتم که بتواند فرماندهی کند. اما خلیل همه جوانب را در نظر گرفته بود، بولدوزر را هماهنگ کرده بود، وسایل را هم آماده کرده بود. بولدوزر را تا صد متری لودر بردیم. در تاریکی شب، در پناه نیزار ها و زیر نور ماه با احتیاط تا چند متری لودر رفتیم. خلیل سیم بکسل را دست گرفته بود که به انتهای لودر گیر دهد که ناگهان سر و کله یک عراقی مسلح از پشت لودر پیدا شد و بعد هم یکی دیگر و در چند دقیقه 12 عراقی مسلح دور لودر حلقه زدند. خشکم زده بود. ما هیچ کدام اسلحه نداشتیم. نگاهم به خلیل رفت. ناگهان تمام قامت ایستاد، در حالی که انتهای سیم بکس در دستش بود، ژست کسی را گرفت که تیربار در دست دارد و محکم گفت: قف! بعد هم چند کلمه بلند عربی گفت. عراقی ها که جا خورده بودند بالافاصله اسلحه هایشان را روی زمین انداختند و دست بالا بردند. - اسلحه ها را بردارید! آن شب با شجاعت و فرماندهی خلیل، غیر از یک لودر، 12 عراقی را هم اسیر کردیم و عقب آوردیم. 🌹🍃🌹🍃 https://eitaa.com/golzarshohadashiraz یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📌 اقامه نماز باران در سومین حرم اهل بیت علیهم السلام 📆 شنبه ۷ بهمن۱۴۰۲ ساعت ۹/۳۰ صبح 💠 مکان: حرم مطهر حضرت احمد بن موسی الکاظم علیه السلام ◻️◻️◻️◻️◻️ https://eitaa.com/golzarshohadashiraz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فرزند شهید مدافع حرم...😔😔 شب شهادت حضرت زینب س یاد شهدایی که عباس وار ،مدافع حرم بی بی شدند ... 🌱🌷🌱🌷 https://eitaa.com/golzarshohadashiraz
🌷🕊🍃 نگاهـت لبخنـدت.. گـرما و روشنیسـت کـه جـان می‌بخشـد مـرا سلام برپرستـوےخونیـن دفاع از حریـم حضرت زینـب 🕊 🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷 https://eitaa.com/shohadaye_shiraz
🚨...وامروز سالگرد شهادت سردارشهیدی که نگذاشت قضیه تنگه احد تکرار شود...
🚨سالگرد شهادت 🔹400 نفر بودندکه تپه «بردزرد» را فتح کردند. کارسختی نبود، اسیر هم گرفتند اما سختی کار تازه بعد از مستقر شدن گردان فجر روی تپه شروع شد.عراق نمی‌خواست تپه را از دست بدهد، اما بچه‌های گردان فجر مقاومت کردند، آن هم بدون آب و غذا. 🔸چهار پنج روز مقاومت کردند تا نیروی کمکی رسید و تپه حفظ شد. اما دیگر خبری از گردان فجر نبود؛ گردان شده بود گروهان و کم‌کم گروهان هم شده بود دسته؛ آخر از 400 نفر فقط 18 نفر مانده بودند! 🔹آنقدر شهید زیاد شده بود، که می‌گفتند تعداد اسرای عراقی از تعداد رزمنده‌های ایرانی بیشتر شده است! گردان رفته بود و دسته برگشته بود، بله باورش سخته اما مرتضی جاویدی درعملیاتی سخت و طاقت فرسا به نام والفجر2، در منطقه عملیاتی حاج عمران، به همراه نیروهایش در محاصره‌ی دشمن مقاومت جانانه‌ای کرد. 🔸در حالی که 4 شب و 3 روز در 40 کیلومتری خاک عراق با دشمن درگیر بودند، وقتی فرمانده وقت سپاه به او اجازه عقب عقب نشینی می دهد، او پشت بیسیم میگوید : نمیگذارم دیگری تکرار شود و ما تنگه را ترک نمی کنیم، به همین علت او را به عنوان سردار احد هم می شناسند. 🔹پس از پیروزی این عملیات اکثریت فرماندهان و رزمندگان نزد حضرت‌ امام به تهران رفتند و سرلشکر رضایی موضوع را با حضرت امام در میان می‌گذارد. و حضرت امام بر این شهید می‌زند. 📎فرماندهٔ دلاور گردان فجر تیپ المهدی 🌷 ولادت : ۱۳۳۷/۴/۲۲ فسا ، فارس شهادت : ۱۳۶۵/۱۱/۷ شلمچه ، عملیات کربلای ۵ 🍃🌷🍃 : ﺩﺭ ایتا : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
1⃣غذای مردم غزه... قرص نانی که از آسیاب کردن علوفه و غذای چهارپایان تهیه شده است. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌2⃣جمال محمود کفارنه نوزاد شیرخواره فلسطینی بر اثر گرسنگی جان خود را از دست داد ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ✍امروز به طور ویژه برای مردم مظلوم غزه دعا فراموش نشود... کسانی که امروز توفیق اعتکاف دارند کسانی که اعمال ام داوود انجام می دهند... انشاالله ویژه فراموش نشود.... ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ https://eitaa.com/shohadaye_shiraz
🥀 داستان روزانه هر روز یک قسمت🥀 . ساعت دو بعد از ظهر همان روز اخبار رادیو بوسیله بلندگو در مقر لشکر فجر پخش میشد. در کنار نماز خانه لشکر با تعدادی از بسیجیها ایستاده بودیم و داشتم ماجرای خلبان عراقی را برایشان تعریف میکردم که ناگهان اخبار رادیو اعلام کرد بدست رزمندگان شجاع اسلام یک فروند هواپیمای جنگی عراق در منطقه عین خوش سرنگون شد و خلبان آن به نام محمد جاسم به اسارت دلاور مردان بسیج در آمد » . با شنیدن این خبر همه بچه ها مرا در آغوش گرفتند تبریک گفتند ، لحظه ی بسیار بیاد ماندنی بود . همان روز هر کسی مرا میدید تبریک میگفت و من هم بسیار خوشحال بودم که در این سن كم خداوند بزرگ توفیق عنایت فرمود تا به عنوان رزمنده در جبهه حضور یابم و به اسلام خدمت کنم. «سه راهی مرگ» یک روز صبح تعدادی جعبهی مهمات و مقداری غذا توسط برادران تدارکات به ما تحویل دادند و گفتند به خط برسانید . به اتفاق دوستم سوار ماشین شدیم و حرکت کردیم. در منطقه عملیاتی یک سه راهی بود به نام سه راهی مرگ این سه راهی کاملاً در دید و تیررس دشمن بود . به سه راهی که رسیدیم به جای این که در پشت خاکریز محافظ جاده به سمت راست برویم اشتباهی مستقیم رفتیم، حدود سیصد متری رفته بودیم به دوستم گفتم احساس میکنم مسیر را اشتباهی رفته ایم، چون سر سه راهی چند تا سنگ کوچک در وسط همین جاده ای که رفته ایم گذاشته بود ما توجه نکردیم . دور زدم و برگشتم سرسه راهی ماشین را پشت خاکریز پارک کردم ، یک ماشین نیروهای خودی آمد ، آن را نگه داشتم و به راننده گفتم ما میخواهیم به خط برویم باید از چه مسیری حرکت کنیم ؟ گفت از سمت راست پشت خاکریز حرکت کنید تا به نیرو ها برسید گفتم ما مستقیم رفته ایم ولی چون تردید داشتیم برگشتیم . ... : ﺩﺭ ایتا : https://eitaa.com/shohadaye_shiraz یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید ┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈•*
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 این دفعه خدا میخواد یا دلیل المتحیرین رو ثابت کنه! 📻 برشی از سخنرانی‌ حاج حسین یکتا در جمع معتکفین دانشگاه تهران 🍃🌷🍃🌷 http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
⭐️یادی از سردار جهادگر شهید حاج خلیل پرویزی⭐️ 🌹هدف اصلی دشمن بعثی پس از سقوط خرمشهر، تصرف شبه جزیره آبادان بود، اما فرزندان ایران، 11 ماه تمام در برابر دشمن تا دندان مسلح بعثی ایستادند، در این میان بچه های جهاد، به خصوص جهاد فارس با خاکریز زنی پیوسته در برابر نفوذ دشمن نقش بسازیی در حفظ آبادان داشتند. خلیل هم از راننده لودرهای شجاع جهاد فارس بود که بسیاری از این خاکریز ها نتیجه رشادت و شجاعت او بود. شهریور ماه سال 60، امام خمینی(ره) فرمودند حصر آبادان باید شکسته شود و عملیات ثامن الائمه برای شکست حصر آبادان طرح ریزی شد. در شب عملیات در یکی از خطوط عملیات، خاکریز باید شکافته شده و میدان مین پشت آن برای عبور رزمندگان باز می شد. برای این منظور دو دستگاه لودر از جهاد فارس پای کار آمد، راننده یکی از آنها خلیل بود. آن شب خلیل در میان آتش عبور می کرد، از بالا فشنگ و گلوله و خمپاره بود که بر سرش می بارید، از پائین مین هایی که زیر بیل و چرخ های لودرش یکی یکی منفجر می شدند، اما او بی آنکه در برابر این آتش سر خم کند یا ترس به دل راه دهد، ابراهیم وار به دل آتش زد و مسیر را برای عبور رزمندگان باز کرد... به لطف خدا در این عملیات، پس از 11 ماه حصر آبادان شکسته شد. 🌹🍃🌹🍃 https://eitaa.com/golzarshohadashiraz یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢یادی از سردار بزرگ اسلام در سالروز شهادت شهیدی که غریب و گمنام هست ..... 🎙 مرتضی جاویدی 🌷🍃🌷🍃 : ﺩﺭ ایتا : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75 یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید