eitaa logo
شهدای غریب شیراز
3.3هزار دنبال‌کننده
10.8هزار عکس
2.9هزار ویدیو
42 فایل
❇ﻛﺎﻧﺎﻝ ﺭﺳﻤﻲ هیئت ﺷﻬﺪاﻱ ﮔﻤﻨﺎﻡ ﺷﻴﺮاز❇ #ﻣﺮاﺳﻢ_ﻫﻔﺘﮕﻲ_ﻣﻴﻬﻤﺎﻧﻲﻻﻟﻪ_ﻫﺎﻱ_ﺯﻫﺮاﻳﻲ ﻫﺮ ﻋﺼﺮﭘﻨﺠﺸﻨﺒﻪ/ﻗﻂﻌﻪ ﺷﻬﺪاﻱ ﮔﻤﻨﺎﻡ ﺷﻴﺮاﺯ ⬇ انتشارمطالب جهت ترویج فرهنگ شهدا #بلامانع است.... به احترام اعضا،تبادل و تبلیغات نداریم ⛔ ارتباط با ادمین: @Kh_sh_sh . . #ترک_کانال
مشاهده در ایتا
دانلود
💫یادی از سردار شهید دکتر خانمیرزا استواری 💫 🌷اوایل انقلاب دانشکده‌ی تربیت معلم شیراز، همراه با خانمیرزا پذیرفته شدم.من خوابگاه گرفته بودم و شب ها شیراز می‌ماندم، اما خانمیرزا به احترام مادرش که طاقت دوری اش را نداشت، شب ها را به مرودشت بر می گشت. هر روز از دانشکده تا پلیس راه شیراز اصفهان که فاصله زیادی بود می دوید، ‌بعد با ماشین به مردوشت می رفت. اطراف دانشکده باغ‌های میوه قصرالدشت بود. عصرها که کلاس نداشتیم به اتفاق دانشجوها میرفتیم در این باغ های سرسبز قدم می‌زدیم و گاهاً از میوه های فصلی این درختان استفاده میکردیم. تنها کسی که در این مدت ندیدم حتی یک میوه هم از این درختان بچیند، خانمیرزا بود. نه خودش می‌چید، نه از میوه هایی که ما چیده بودیم استفاده می کرد. آن دوره خیلی زود تمام شد و ما به عنوان معلم به مرودشت برگشتیم و خانمیرزا شد معلم ورزش. هرچند این مدرک فوق دیپلم، خانمیرزا را راضی نمی کرد و دوست داشت در رشته ای دیگر ادامه تحصیل دهد. شروع کرد به خواندن برای قبولی در رشته دندانپزشکی... 🌿🌷🌿🌷🌿 : ﺩﺭ ایتا: http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75 یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
🌷عملیات کربلای ۸بود, گروهان را برای حرکت به سمت خط اماده می کردم. دیدم سید ابوالفضل, محجوب و سر به زیر کنارم راه می امید. گفتم شاید ترسیده می خواهد برگرده.گفتم سید چیزی می خوای؟ گفت:اقا من یه خواب زیبا دیدم! گفتم:زودتر بگو, باید بریم. گفت:نیم ساعت پیش, قبل از اینکه فرمانده دسته صدایمان بزند, دیدم مادرم زهرا(س) وارد سنگر شد, ما را بیدار کرد, با شیرینی ما را بدرقه کرد و گفت: برید ان شاالله پیروزید! کاش بیشتر او را نگه می داشتم تا بیشتر از خوابش, از مادرش بگوید, راهی اش کردم, ساعتی بعد خبر شهادتش را شنیدم. 🌷 سید ابوالفضل شریف حسینی شهادت:۱۳۶۶/۱/۱۸-شلمچه 🌷🌱🌷🌱 : ﺩﺭ ایتا : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75 یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
🔰 🔻عالم محضرشهداست، اما کو محرمی که این حضور را دریابد و در برابر این خلاء ظاهری خود را نبازد… زمان می­‌گذرد و مکان‌ها فرو می­‌شکننداماحقایق باقیست… 🍃🌷🍃🌷 http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
🌙 🗓 🌹 رضا پور خسروانی 📡حداقل برای☝️نفر ارسال کنید. 🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹 http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
🍃🌷🍃 ⛅طلــوعِ هر صبحم را، به یڪ لبخندت پیوند مےزنم؛ ڪه گردد عاقبتم✨ 🕊️ 🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷@golzarshohadashiraz
: ﻫﻤﺴﺮاﻧﻪ✍: آن لحظه استرس شدیدی گرفته بودم. سینی چای را به خاله برگرداندم و گفتم: من اصلا نمی توانم... شما چای را ببرید. شیرینی را برداشتم و آرام وارد اتاق شدم. پس از پذیرایی در کنار مادرش نشستم. پس از دقیقه ای پدر اجازه داد تا چند کلمه را با یکدیگر صحبت کنیم. وقتی صحبت را شروع کردیم. اولین موردی که اشاره کرد، بود او گفت: "من یک هستم ماموریت های زیادی می روم و ." برایم عجیب بود که چرا روز اول از شهادت صحبت می کند ✍ دستنوشته شهید مجتبی ذوالفقارنسب در روز 13 فروردین (ﺩﻩ ﺭﻭﺯ ﻗﺒﻞ ﺷﻬﺎﺩﺕ)/سوریه: امیدوارم سالی همراه با تغییر و دگرگونی در درون و احوال ما به سمت و سوی احسن الحال خداوند رقم بزند. عاقبت هم ختم به خیر شود و جمیع شیعیان و محبین حضرت علی علیه السلام در مورد آمرزش و مغفرت قرار گیرد و نهایت عمر من هم به در راه خدا رقم بخورد. 🌹 🌷🍃🌷 : ﺩﺭ ایتا : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75 یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
🌹🌹🌹🌹🌹: *داستان دنباله دار هر روز یک قسمت* * * * * * *. همان شب پس از صرف شام مهمانی دیگر به خانه آمد،چند دقیقه دور هم نشسته بودیم و از هر دری سخنی به میان آمد. نمی دانم چه شد که من حاجی را با عنوانش معرفی کردم. اگرچه می دانستم کار درستی نیست ولی خوب اتفاق افتاد،چهره حاجی برافروخته شد و بعد هم با لبخندی کوتاه گفت: عمو شوخیش گرفته. مارا چه به مسئولیت و فرماندهی،! مگه آدم قحطیه! آخر شب موقع خداحافظی مرا کنار کشید و گفت: «عمو جان شرمنده هستم جسارت می کنم ولی انشاالله آخرین بار باشد که مرا اینگونه معرفی کردید» لبخند زدم و پیشانی اش را بوسیدم و گفتم به روی چشم! خلاصه هر وقت خبر دار می شدیم حاجی به شیراز آمده دلمان از شوق دیدنش به لرزه می افتاد.چون به صله رحم و وحدت خانوادگی خیلی اهمیت می داد هر گاه در کنار ما بود احساس آرامش می کردیم. در یکی از سفرهایش به شیراز مقرر کرد هر هفته اعضای فامیل گرد هم جمع شوند برنامه خودش را هم طوری تنظیم کرد که اگر به شیراز می‌آید زمان تشکیل جلسه باشد که شب جمعه بود. برنامه تنظیمی حاجی عبارت بود از دعای کمیل و شامی مختصر که بر ساده بودن آن تاکید می‌کرد و ساعتی هم بحث و گفتگو و رفع مشکلات آشنایان. این جلسه تا چند سال پس از شهادت حاجی ادامه داشت. در جلسات که حاج مهدی حضور داشت رشته کلام دست بود و حرف هایش عجیب به دل می نشست اگر هم از جبهه صحبت می‌کرد از رشادت ها و ایثار و فداکاری بسیجی ها بود اما یک کلمه از خودش نمی گفت.ماهم اگر گاه گاه چیزی میگفتیم کار خود حاجی بود که از آدم حرف می کشید. هنوز نگاه نافذ و تبسم و شوق زیبایش را که در آنها جاری بود فراموش نکردم و ای کاش می توانستم آنچه را از آن جلسات خاطرم مانده به زبان بیاورم یا دست به قلم می شدم ذره ذره آنچه را که ما یاد داده بود می نوشتم. از جمله الفبای زندگی که در کلاس درس حاجی بیشتر به آن بها داده می‌شد صرفه‌جویی و ساده زیستی بود.زیبایی و دلنشینی نصیحتش هم به این جهت بود که خودش ساده پوش و بی‌تکلف اهل قناعت بود. اصلاً به مادیات اعتناء نمی‌کرد به قول معروف دنیا را سه طلاقه کرده بود و همیشه این شعر ورد زبانش بود: «نصیحتی کنمت یاد گیر و در عمل آر که این حدیث ز پیر طریقتم یاد است مجو درستی عهد از جهان سست نهاد که این عجوزه عروس هزار داماد است. دارد •┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈•*
📷شرط عاقبت بخیری از نگاه دو سپهبد ▪️شهید سپهبد علی صیادشیرازی شهادت ۲۱ فروردین ۱۳۷۸): عظیم ترین نعمت خدا را نعمت عظیم ولایت میدانم و استحکام در پیوند با ولایت را ضمانت بخش هدایت و عاقبت بخیری می پندارم. ▪️شهید سپهبد قاسم سلیمانی (شهادت ۱۳ دی ۱۳۹۸): والله والله والله از مهمترین شئون عاقبت بخیری رابطه قلبی و دلی و حقیقی ما با این حکیمی [ رهبر معظم انقلاب است که امروز سکان انقلاب را به دست دارد. 🌷۲۰ فروردین سالروز شهادت صیاد شیرازی 🍃🌷🍃🌷 http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 نماهنگ| راوی راه آسمان 🔸 میگفت: این جوانهای ما به راههای آسمان آشناترند تا به راههای زمین... 🍃🌷🍃🌷 http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
💫یادی از سردار شهید دکتر خانمیرزا استواری 💫 🌷علاقه عجیبی به امام زمان(عج) داشت. هر وقت می شنید یکی از رزمندگان با امام زمان(عج) ملاقات داشته هر جور که شده، خودش را می رساند و صحت و سقم آن را می پرسید و در دفترش می نوشت، شرح زیارت یکی از رزمندگان زرقانی را اینگونه نوشته بود: ... بعد از پایان نگهبانی در باران آمدم و دو رکعت نماز شب خواندم. نم لباس ها تمام بدنم را به لرزه انداخته بود، حالتی در من پیدا شده بود که خوابم نمی برد. شروع کردم به خواندن دعای فرج و صدا زدن آقایم امام زمان(عج). می گفتم:آقا من بدون لباس ماندم و با بدن خیس خوابیدم. ناگهان فضای تاریک سنگر روشن شد. دستی از درون نوری خیره کننده بیرون آمد و لباسی به طرف من گرفت و گفت:بگیر برادر! گفتم شما که هستید؟ گفت: همان که صدایش می زدی. تا لباس را گرفتم سنگر در تاریکی فرو رفت، اما بوی عطری در سنگر پیچیده بود که تا چند سنگر اطراف هم شنیده می شد... من[خان¬میرزا] خودم رفتم و آن لباس را زیارت کردم، هنوز بوی عطرش در مشامم هست. 🌿🌷🌿🌷🌿 : ﺩﺭ ایتا: http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75 یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
🔰 | 🔻امام خامنه‌ای: این مرد سرافراز سعادتمند، که به دست سیاه‌روترین عناصر و چهره‌ها به شهادت رسید. انسان صادق و ذاکر و خاشع و با اخلاصی بود که برای خدا کار می‌کرد و در دوران جنگ و بعد از جنگ وظیفه خود را انجام داد. ۱۳۷۸/۱/۲۳ 🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
 🔰شهید حسینعلی بنیانی: خدا را شکر کنید که در دوره ای واقع شده اید که قدرت ظهور اسلام را می بینید ؛ سرباز امام زمان (عج) بودن آسان نیست ، من خود را لایق و شایسته این مقام نمی دانم ولی شماها سعی کنید سرباز او باشید . 🔰 نافله شب بخوانید ، زیارت عاشورا ، زیارت جامعه و دعای کمیل بخوانید و دل به دنیا مبندید. حسینعلی بنیانی  🍃🌹🍃🌹 : ﺩﺭ ایتا : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75 یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
🚨 *مراسم میهمانی لاله های زهرایی* 🔹گرامیداشت سالگرد شهادت شهدای رهپویان وصال🔹 🎙سخنران: حجت الاسلام گودرزی برادر *کربلایی محمد رضا فرخی* 💢 : *◀️دارالرحمه_شیراز/قطعه شهدای گمنام* : ◀️ *پنجشنبه ۲۵ فروردین / از ساعت ۱۷.۴۵* ⬇️⬇️⬇️⬇️ 🚨👈 *مراسم طبق دستورالعمل ستاد استانی کرونادر و با رعایت فاصله گذاری اجتماعی و پروتکل های بهداشتی برگزار می‌شود* 🔺🔺🔺🔺🔺 🔹🔹🔹🔹 پخش زنده با اینترنت رایگان از لینک: http://heyatonline.ir/heyat/120 🔺🔺🔺🔺🔺 لطفا *مبلغ مجلس شهدا باشید*
🌙 🗓 🌹 محمد اسلامی نسب 📡حداقل برای☝️نفر ارسال کنید. 🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹 http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
🌱خاڪ‌جبهہ‌هنوززمزمہ‌های‌مناجات ✨قنوتِ‌عاشقانہ‌ترین‌نمازهارابخاطردارد.. قنوتی‌ڪہ‌ذڪر:🤲 «‌اللهم‌ارزقنی‌توفیق‌شهادةفی‌سبیلڪ» نخستین‌دعای‌آن‌بود♥️🕊️ 🕊️ 🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷@golzarshohadashiraz
🔹روزی در جوار ایشان و با یکی از آشنایان که در رشته پزشکی درس میخواند در خیابان از کنار حفاری بسیار عمیقی که برای ساخت و تاسیس پاساژ ایجاد شده بود گذر میکردیم، شهید سید محمدحسن از آن دانشجوی پزشکی سوال کرد ، اگر الآن در این حفاری عمیق پرتاب شویم چه میشود؟ دانشجو بر اساس دانشش پاسخ داد که اگر از ناحیه سر پرتاب شویم دچار ضربه مغزی و اگر از ناحیه شکم دچار پارگی کبد و طحال و ..... خلاصه توصیح کامل داد.... شهید در نهایت آرامش و متانت با تمام وجود سخنان دانشجو را گوش کرد و سپس با آرامش کامل و وقار تمام و تمام وجود پاسخ داد: "آنچه خدا بخواهد همان میشود". 🔹در پیام وصیت گونه اش که در قالب نامه ای ارسال کرده بود نگاشت : " ما سرنوشتمان را بخدا سپرده ایم هر چه مورد رضای خدا باشد سر تسلیم در مقابلش فرود می آوریم" سید محمد حسن هاشمی 🌱🌷🌱🌷 : ﺩﺭ ایتا : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75 یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
*داستان دنباله دار هر روز یک قسمت* * * * * * *. یادم هست روزی که می‌خواست راهی سفر حج شوداز همان اول گفت:« پولی با خودم نمی برم که مجبور نباشم چیزی بیاورم حیفم می آید پول این مملکت را توی جیب سعودی ها بریزم» از سفر حج که برگشت هیچ چیز با خود نداشت به جای ضبط صوت آن را هم از او خواسته بودم. در جای دیگر قرار بود زمینی ۵۰۰ متری به او بدهند ولی او با وجود داشتن چهار فرزند و علیرغم خانه‌ای که از خودش نداشت حاضر نشد آن را تحویل بگیرد.خیلی با او صحبت کردم اما قانع نشد و سر انجام با اصرار زیاد زمین کوچکی گرفت که نیمی از آن را ساخت و بقیه را پس از شهادتش تکمیل کردیم. مثل حاجی کم بودند.شاید اگر سالهای سال هم بیندیشیم نتوانیم کمترین عیب و نقص را در رفتار او به خاطر بیاورم. مرد بود و اهل عمل. حالا که سالها از شهادتش گذشته است آرام جان و سبک که روحی من است. قبر مطهرش در دارالرحمه شیراز است هرگاه به آنجا می روم احساس می کنم بهترین جای دنیا هستم و دارم در بهشت قدم میزنم همانجاست که همیشه لبخند شیرین چهره با وقار و نگاه نافذش را پیش رو میبینم. لبخندی که حکایت وصال شیرین اوست.چهره‌ای که چکیده بهشت است و نگاهی که هنوز هم ساده و بی ریا است. همیشه فکر می کنم که دارد زندگی می کند آن هم در دنیای حقیقی.نه مثل ما که از حرکت باز ایستاده ایم و از زیر خاک دان زمین شده ایم. به همین خاطر از روح بلندش مدد می گویم و از خدا می خواهم استقامت و تقوایش سرمشق زندگیم باشد. اندوه بزرگ مردی چون حاج مهدی آتشی نیست که به خاکستر نشیند و من هنوز که هنوز است در دور جای خاطراتم او را میبینم با قامتی افراشته و چهره‌ای پر تراودکه آرام آرام قدم برمی‌دارد و در هاله ای از نور محو می‌شود . ⁦✔️⁩پایان روایت عموی شهید دارد 🍃🌷🍃🌷 •┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈•*
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 | 🔻شهیدصیادچرا صیاد دلها شد؟! اگه میخوای زود به خدا برسی؛ بعضی از راه ها ظاهرا سخت و طاقت فرساست اما رسیدن به خدا نزدیکتره... شهادت یعنی زندگی کن؛ اما فقط برای خدا... پس اگر شهادت میخواهید زندگی کنید فقط برای خدا... 🍃🌷🍃🌷 http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
💫یادی از سردار شهید دکتر خانمیرزا استواری 💫 🌷قبل عملیات بود. در صف نماز جماعت نشسته بودیم، که خانمیرزا آمد. خانمیرزا فرمانده گردان دیگری بود، اما قبل از عملیات آمده بود به من و پدر که در این گردان بودیم سر بزند. تا وارد محل نماز شد، دیدم پیش نماز که روحانی بود و جلو نشسته بود، از جایش بلند شد و به خانمیرزا تعارف کرد که جلو بایستد. بالاخره حاج آقا موفق شد و خانمیرزا جلو ایستاد و نماز به امامت ایشان برپا شد. بعد از نماز خانمیرزا شروع کرد به صحبت. از حضرت رسول الله(ص) گفت تا آقا صاحب‌الزمان(عج). چنان صحبت‌های غرا و پرشوری کرد، شور و ولوله‌ای غیر قابل وصف در همه افتاد. به خصوص صحبت‌های زیبایی که در باب حادثه‌ی عاشورا و شهادت آقا اباعبدالله(ع) گفت. در من هیجانی ایجاد شده بود که دوست داشتم هر چه سریعتر ماشین‌ها بیایند، به سمت منطقه بروم، در راه خدا بکشم و کشته شوم! همه زمزمه می‌کردند، این بار دیگر باید برویم و شهید شویم. در آن عملیات پدر تیربارچی بود و من هم کمکی‌اش. در آن عملیات هم من مجروح شدم، هم پدر، هم خانمیرزا! 🌿🌷🌿🌷🌿 : ﺩﺭ سروش: https://sapp.ir/shohadaye_shiraz یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
🔰 | 🔻شهیدسیداحمدپلارک: خدایا عملی ندارم که بخواهم به آن ببالم، جز معصیت چیزی ندارم و الله اگر تو کمک نمی‌کردی و تو یاریم نمی‌کردی به این‌جا نمی‌آمدم و اگر تو ستارالعیوبی را برمی‌داشتی می‌دانم که هیچ‌کدام از مردم پیش من نمی‌آمدند، هیچ بلکه از من فرار می‌کردند حتی پدر و مادرم. 🌹🍃🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
روزهای آخر خیلی عجیب شده بود. نگاه ها و حرفهاش. یادمه روز شنبه حمام رفت و غسل شهادت کرد. حسابی به خودش رسید. با تک تک اعضای خانواده خداحافظی کرد، اونم با نگاه خاصی که تا حالا ندیده بودم. گفت: دارم می رم زیارت شاهچراغ(ع) قرار بود توی راه سونوگرافی بابا رو بگیره، برای همین نماز دیرتر رسیده بود حسینیه. پسر عموم می گفت: اصرار کردم که وایسا با هم می خونیم، من کار دارم. گفته بود: خیلی دیر شده باید نمازم رو بخونم. چند دقیقه ای از ورودش نگذشته بود که صدای انفجار فضا رو پر کرد . ' ﺷﻬﺎﺩﺕ 🌷🌱🌹🌱🌷🌱🌹 : ﺩﺭ اﻳﺘﺎ : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
همسر بی بدل حضرت طاها او بود لایق مادری أم ابیها ۜ او بود نور را آینه هر آینه تنها او بود مصطفی آن همه تنها شد اما او بود 🥀 (س)🥀 . 🥀 🏴🏴🏴🏴