💫یادی از سردار شهید مرتضی جاویدی 💫
🌷اگر مرتضي وارد جمعي مي شد،كسي نمي توانست از ظاهر تشخيص دهد كه ايشان فرمانده گردان، يا از مسئولين سپاه است. خودش تعريف مي كرد:« در كردستان بوديم و من لباس و شلوار كردي پوشيده بودم. از قرارگاه تماس گرفتند كه جلسه است سريع خودت را برسان. با همان لباس خودم را به قرار گاه رساندم، اما هر كاري مي كردم دژبان مرا راه نمي داد. مي گفت شما چه كاره هستيد كه مي خواهيد وارد شويد. خوب هر فرمانده اي كه مي آمد يا ماشين داشت يا از محاسن و لباسش تشخيص مي داد كه اين پاسدار است. به ناچار گفتم من فرمانده گردان هستم، برو از آقاياني كه آمده اند بپرس، آنها مرا مي شناسند.»
🌿🌷🌿🌷🌿
#ڪانال_شهداےغریـب_شیـراﺯ:
ﺩﺭ سروش:
https://sapp.ir/shohadaye_shiraz
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
📣به قول شهید زین الدین هر وقت شب جمعه شهادت را یاد کنید ، شهدا شما در پیش امام حسین ع یاد می کنند..👌
😭حاج عبدالله اسکندری ، امسال شبهای محرممان با نام شما همراه شد😭
💢 #شهدا شب جمعه پیش ارباب یاد ما هم باشید ...
#صلی_الله_علیک_یا_اباعبدالله
#شهادت_آرزومه
🍃🌷🍃🌷
#ڪانال_شهداےغریـب_شیـراﺯ:
ﺩﺭ ایتا :
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
💔🖤💔
❣ #سلام_امام_زمانم❣
🖤ای داغداراصلی این روضه هابیا
صاحب عزای ماتم کرب و بلابیا
تنهاامیدخلق جهان یابن فاطمه
ای منتهای آرزوی اولیاء بیا
بالاگرفته ایم برایت دودست را
ای مردمستجاب قنوت و دعابیا
#صبحتون_مهدوی💚
#عاقبتتون_شهدایی🕊
🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷
@shohadaye_shiraz
سر از پیکرش جدا افتاده بود...😔
برای اینکه خانواده بخصوص مادرش، ناراحت نشوند،یکی از بچه هاصورت احمد راشست موهایش را هم شانه زد، سر را جوری روی پیکر گذاشت تا جراحت مشخص نشود.😢
وقتی مادر جنازه پسرش را دید گفت مادر من که دوست داشتم تو مثل امام حسین بی سر شهید بشی!😔
دست زیر سر احمد برد تا صورتش را ببوسد که .... متوجه جدائی سرفرزندش شد.
خطاب به احمد گفت: مادرم شیرم حلالت، من نیزخواستم همینطوری شهید بشوی"
بعد گفت: "بفدای امام حسین، بفدای علی اکبر امام حسین، بفدای سر امام حسین«ع»
#شهید احمد تدین
#شهدای_فارس
🌷🍃🌹🍃🌷
#ڪانال_شهداےغریـب_شیـراﺯ:
ﺩﺭ ایتا :
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
🥀 داستان روزانه هر روز یک قسمت🥀
#براساس_زندگینامه_شهید_سیدمحمد_کدخدا*
#نویسنده_علی_سلیمی*
#قسمت_پانزهم
🎤براساس خاطرات محمدرضا اوجی
خیلی آروم به سمت هدف حرکت میکرد حرکت از جلب توجه نکند. پشت سر نیروهای خودی با ایجاد آتش مسیر تیراندازی دشمن را به سمت خودشان جهت داده بودند.
آب کم کم بوی خون گرفته بود دست هایش از شدت سرما به سختی تکان میخورد تمام بدنش یخ کرده بود اما با اراده جلو میرفت این را از چشم هایش می شد خواند.
لباس های غواصی نمی توانست مانع ورود سرما به پیکرش باشد سرش را کمی بالاتر آورد و به هدفش دقیقتر نگاه کرد. هنوز رد عبور گلوله ها در فضا روی سطح آب جابجا می شد.
پایین بودن کف دستش محکم تر دور تفنگ حلقه شد زیر لب کلماتی را نجوا می کرد قطره اشک درازای صورتش را پیمود و در آب دریاچه گم شد.
فمن یکفر بالطاغوت و یومن بالله...
برای لحظاتی در خودش غوطه ور شده بود انگار یاد قبل از عملیات افتاده باشد پشت وانت که آیت الکرسی می خواندند.
بوی خون تازه در رگ هایش به حرکت درآمد در شعاعی طولانی سنگر کمین را دور زده بود و از پشت به سمت آن شنا میکرد منهدم شدن این کمین راه را برای عبور نیروها و تصرف دژ باز می کرد و حالا سید یک تنه به مصاف این مانع آمده بود.
تقریباً پشت سنگر بود سرا صدای عراقی ها که بالا هول و هراس عجیبی مشغول تیراندازی بودند گوشش را پر میکرد..جملاتی را زیر لب خواند و از آب بیرون پرید و بی درنگ تمامی نفرات کمین را زیر آتش گرفت.
اولئک اصحاب النار هم فیها خالدون..
لحظاتی بعد در کانال پشت دژ،سید مقتدرانه دستور تثبیت موضع میداد.
#ادامه دارد
http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
•┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈•*
17.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹حجاب و عفاف در نگاه شهدا
🧕خواهرم باحجابت مدافع حیا باش🥀
#حجاب_فاطمی
#شهدا
🍃🌷🌱🌷
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
💫یادی از سردار شهید مرتضی جاویدی 💫
🌷براي انجام عمليات والفجر 2 بايد تمام تجهيزات را از جنوب، شهر انديمشک به غرب، شهر سلماس منتقل مي کرديم. تمام تجهيزات سنگين و سبک و تمام نيروها را سوار قطار کرديم. قطار بايد اول به تهران مي رفت و بعد از آنجا به سمت غرب. اما نمي دانم چه اتفاقي افتاده بود که واگن نيروها که راننده تجهيزات موتوري هم در آن بودند در تهران از ترن جدا شد و جا ماند. وقتي قطار به سلماس رسيديم فهميديم که تجهيزات نه رانند دارد نه سوئيچ. از طرف ديگر، از روي آن خط قرار بود قطاري از ترکيه وارد کشور شود، براي همين به ما گفتند بايد سريع تجهيزات را خالي کنيد تا خط خالي شود. به ناچار قرار شد تجهيزات را با دست پياده کنند.
در همين زمان مرتضي آمد. تنها جمله اي که گفت اين بود: مشکلي نيست.
سريع دست به کار شد و با تعدادي از بچه ها که همراهش بودند، همه ماشين ها و تجهيزات شامل، ماشين آيفا، جيپ، تويوتا،توپ صدو شش و ... را با دست از روي واگن ها به زمين آوردند. واقعا در کارش نشد و نمی شود نبود!
🌿🌷🌿🌷🌿
#ڪانال_شهداےغریـب_شیـراﺯ:
ﺩﺭ سروش:
https://sapp.ir/shohadaye_shiraz
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
#تلنگر
ماهمیشه فکرمیکنیمشهدا یه
کارخاصیکردنکہشهیدشدن❗ ،
نهرفیق . .🖐🏽
اونا خیلیکارهارونکردنکه شهید
شدن :)❤️
#گناه
#شهادت
🍃🌷🍃
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
✨سلام بر هادیانِ دلھا!
همانهائے ڪه نام مبارڪشان
قوّت قلب گـــل لاله است.
ڪسانے ڪه ترنّم گفته هاشان زینت بخش
فڪه وطلائیه ولطافت ڪلامشان نوازشگر
آسمان شهرمےشد...
#صبح_و_عاقبتمون_شهدایی 🕊
🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷
@shohadaye_shiraz
💠 *سیـره شهدا*
💥 عبدالکریم اعتقاد داشت، *«کار فقط باید برای خدا باشد. کاری که برای خدا باشد، انتظار پاسخش را نداریم. همین که خدا ببیند، کفایت میکند*. نه دوست داریم کسی جبران نماید و نه به کسی بگوییم تا از آن آگاه شود.»
💥عبدالکریم در منطقه، حتی به جزییات نیز توجه میکرد. وقتی برای انجام عملیاتی مجبور میشدیم در منزل مردم سکونت یابیم، عبدالکریم روی فرش آنها نمیخوابید و نماز نمیخواند. 😳پس از عملیات نیز پیگیری میکرد تا صاحب آن خانه را پیدا کند و حلالیت بگیرد.»
#شهید عبدالکریم پرهیزکار*
#شهدای فارس*
#سالروزولادت
-🍃═ঊঈ🌹ঊঈ─🍃-
#ڪانال_شهداےغریـب_شیـراﺯ:
ﺩﺭ ایتا :
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
🥀 داستان روزانه هر روز یک قسمت🥀
#براساس_زندگینامه_شهید_سیدمحمد_کدخدا*
#نویسنده_علی_سلیمی*
#قسمت_شانزدهم
🎤به روایت همسر شهید
سرش را با شدت بلند کرد. خیس عرق شده بود .حس میکرد که در دویدنی سریع به نفس نفس افتاده. صورتش خیس عرق بود .چشمانش را که مالید، تاریکی اتاق مانع دیده میشد همینطور چشمانش را در اطراف اتاق دوان تا کمی به تاریکی عادت کرد قیافه معصومانه بچه ها را که آرام خوابیده بودند اولین چیزی بود که به چشمش آمد رو انداز هایشان را که مرتب میکرد دستی به سر و صورتشان کشید و آهی عمیق.
شعاع نور ماه از پنجره به درون می تابید قاب عکس روی طاقچه را روشن کرده بود .چشمانش در لبخند همیشگی عکس زل زده بود. آرام آرام تا کنار پنجره رفت .سپیدی کاغذ های زیر نور ماه دیده میشد .قلم را روی کاغذ گذاشت و به آن تکیه داد چشمانش را که بسته تمام خاطرات گذشته انگار توی مغزس رژه میرفتند..
سلام .بالاخره اومدی! نمیدونی چقدر منتظرت بودم! اصلا این چند روز همه چیز بوی تو رو گرفته !چقدر سرزندهتر شدی !معلومه بهت خوش میگذره ها..
چند روز پیش از طرف سپاه آمده بودند اینجا .دارند خاطراتت را جمع می کنند. با خیلی ها صحبت کردند از من میخواستن خاطره هامو از تو براشون بنویسم. همش دلشوره داشتم نکنه ناراحت بشی .حالا که اومدی خیالم راحت شد. صبح آلبوم عکست رو آورده بودم و نگاه میکردم .این روزها تنهایی مرا با عکسها و خاطره های تو پر میکند با آنها میخندم و با آنها گریه می کنم..
بعد از این همه سال هنوز هم باورم نشده که تو نباشی عکسی را که با آقا مهدی (زارع)موقع وضو گرفتن انداختین یادته ؟!امروز نگاهش میکردم خندهام گرفته بود .پایین عکس پر از قوطی های کمپوت و کنسرو هست. آقا مهدی هم با خنده اشاره کرده به تو قوطی ها یادته میگفتی یعنی اینکه نگرانش نباش این بابا گرسنه نمیمونه .
منم رو کردم به تو گفتم :آره همین چیزا رو میخوری که دلت برای آشپزی من تنگ نمیشه !
هنوزم فکر می کنم پیشم هستی و می خوام سر به سرت بگذارم دلخور که نشدی؟
از بچه ها برات بگم.. اگه بدونی چه بچه های گلی شدن.. نگاه کن چقدر آروم خوابیدند ،حالا دیگه مرد خونمون سیدمهدی شده .اخلاق و رفتارش هم که عینهو خودت آخرین باری را که دیدیش یادته...
#ادامه دارد
http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
•┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈•*
17.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 ببینید | رهبر انقلاب: خداوند جواب اخلاص شهید همدانی را در همین دنیا داد
◽ فیلم حضور رهبر انقلاب اسلامی در منزل سردار شهید حاج حسین همدانی
#سردارهمدانی
#افتخارملی
🍃🌷🍃🌷
http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb