💠 دائم الوضو
🌷شهید صیاد شیرازی همیشه با وضو بود.تأکید می کرد که هر کاری را با وضو انجام بدهیم، چرا که در آن صورت چنین کاری باعث رضای حضرت حق است.
💦 هربار که وضوی خود را تازه می کرد با خنده می گفت: این وضوی تازه نماز خواندن دارد و آنگاه دو رکعت نماز حاجت به جا می آورد.
🌸🌼☘️در برابر خداوند خاضع بود و بندگی می کرد و بزرگترین مشکلات را به راحتی پشت سر می گذاشت۰
شهید #صیاد_شیرازی
🌹🍃🌹🍃
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
#مراسم_دعای_عرفه
در #گلزارشهدای_شیراز
🔹🔹🔹🔹🔹
#بامداحی برادران :
حجت الاسلام کشاورز
و کربلایی محمود زاهدی
#زمان: چهار شنبه ۷ تیرماه از ساعت ۱۶.۳۰
#مکان: دارالرحمه_شیراز/ قطعه شهدای گمنام
🔹🔹🔹🔹
🚨زائرین محترم لطفا کتاب دعا، همراه داشته باشند
🌷🍃🌷🍃
#هیئت_شهداےگمنام_شیــراز
🌷🕊🍃
وقتی می خندی صبـح 🌤
ازگوشهٔ لبانت طلوع میکند
بخند که دنیا بهانه ای
برای صبح ندارد...!
#شهید_محمود_کاوه🌷
#صبح_وعاقبتتون_شهدایی 🕊
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷
http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
🌟 #چهـلہ_ولایــت_باشهـــدا🌟
2⃣ 1⃣ روز تا عیدالله الاکبر، #عید بزرگ #غدیر باقی مانده است..
✅ مَعاشِرَ النّاسِ، اِنَّ فَضائِلَ عَلِىّ بْنِ اَبى طالِبٍ عِنْدَ اللَّهِ - عَزَّوَجَلَّ وَ قَدْ اَنْزَلَها فِى الْقُرْآنِ - اَكْثَرُ مِنْ اَنْ اُحْصِیَها فى مَقامٍ واحِدٍ، فَمَنْ اَنْبَاَكُمْ بِها وَ عَرَفَها فَصَدِّقُوهُ.
✅ هان مردمان! برتر ی های #علی بن ابیطالب نزد #خداوند عزّوجل - که در قرآن نازل فرموده - بیش از آن است که من یک باره برشمارم؛ پس هرکس از مقامات او خبر داد و آن ها را شناخت، او را باور کنید.
📚فرازی از بخش یازدهم خطبه شریف #غدیر
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
👈مبلغ #غدیـــــر باشیـــد
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
🔰به مناسبت ۶۷/۴/۴ سالروز تک ناجوانمردانه دشمن در جزیره مجنون
🔹یادشهدای امام رضایی جزیره مجنون🔹
💢هوا خیلی گرم بود آن هم در تیرماه منطقه جنوب و خوزستان و جزیره مجنون که گرمای بسیار سوزناک و اذیت کننده داشت. در آخرین شب کاری، بچه ها پس از برگشت از خط، داخل سوله ی فلزی که پنکه های سقفی خیلی کوچکی داشت، شروع به استراحت کردند. ربع ساعت بیشتر نشد که صدای فریاد شهید خورشیدی که در بیرون سنگر خوابیده بود، بلند شد. در ورودی سوله ایستاده بود و بلند فریاد میزد و به بچه ها می گفت: بلند بشید... دشمن شیمیایی زده...!
من همیشه احتیاط لازم را انجام می دادم، حتی وقتی هم که می خوابیدم، ماسک شیمیایی را بالای سرم می گذاشتم. به محضی که سردار بچه ها را صدا زد و گفت: عراق شیمیایی زده، اولین کاری که کردم ماسکم را به صورتم زدم.
با سر و صدای شهید خورشیدی بچه ها بلند شدند. منتهی بعضی ها دیر بلند شدند و همان چند لحظه ای که دیرتر بلند شدند باعث شد که تعدادی به گازهای شیمیایی آلوده شوند. به گمانم اولین کسی هم که شیمیایی شد، خود سردار خورشیدی بود.
بدنش به شدت شروع به لرزش کرد. ماسکی را پیدا کردم و روی صورتش زدم که ایشان به علت سرفه شدید بر اثر استشمام گاز شیمیایی ماسک را از صورت خود جدا کرد. دوباره دو سه نفر دورش جمع شدیم، ماسک را به صورتش زدیم و دستانش را گرفتیم که ماسک را بر ندارد، اما شدت استشمام گاز به حدّی بود که کنترل از ایشان صلب شده و نمی¬توانست ماسک را روی صورت خود نگه دارد.
در این بِین بود که پنج شش تا از بچه¬های دیگر هم مورد اصابت گاز شیمیایی قرار گرفتند. کاری نمی¬شد کرد. آخر سنگر، یک قسمت انباری درست کرده بودند، سه چهار تا از دوستانی که از وضعیت عادی خارج شده بودند را داخل این انبار گذاشتند که محافظت شوند. آنهایی هم که خوابیده بودند فقط چند نفر زنده ماندند. یک عده¬ای از دوستان هم در بیرون داخل پشه بند خوابیده بودند که هیچ کدام بیدار نشدند و در همان حالت افتادند.
در عین حال چند تا از بچه ها زنده بودند و چند نفر با همان وضع به شهادت رسیدند، یا لحظات آخرشان بود. یکی از آنها برادریوسف شجاعی بود، در آن لحظات آخر قرآن می خواند و فریاد می زد امام را تنها نگذارید...
🍃🌷🍃🌷
هدیه به سردار مفقود الجسد سردار خورشیدی و ۲۵۰ شهید استان فارس جزیره مجنون که در سال ۶۷ در سالروز ولادت امام رضا ع به شهادت رسیدند ، #صلوات
#شهدای_فارس
🍃🌷🌱🌷
#ڪانال_شهداےغریـب_شیـراﺯ:
ﺩﺭ ایتا :
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
🥀 داستان روزانه هر روز یک قسمت🥀
#براساس_زندگینامه_شهید_غلامعلی_دست_بالا*
#نویسنده_بیژن_کیا*
#قسمت_چهل_سوم
_یا حسین (ع)....
چند نفر به سمت ما میدویدند .کسی بازویم را گرفت و پرسید: طوری» شدی؟ نشستم و سر تکان دادم. کمکم ،کرد .ایستادم یکی دیگر از رزمندگان به کمک غلامعلی رفته بود دوباره رو به روی هم ایستادیم قیافه هایمان دیدنی بود. سرتا یا خاک آلود مانند مجسمه های باستانی بودیم به هم زل زدیم و بعد هر دوخندیدیم.
- مثه اون وقتایی که کانال میزدیم مگه نه؟
:گفتم «ها، یادمه... خدا رو شکر که سالمی طوریت نشده
لبخند زد گفتم بذار وضعیت منطقه رو برات توضیح بدم.
همانجا نشستیم روی خاک با انگشت خط کشیدم و موقعیت منطقه را
برایش تشریح کردم و :گفتم سمت راست منطقه با تو.»
_ان شاء الله.
_مشکلی نیس؟
_نه
_خوبی شما اینه که مربی شون بودی و بچه ها از تو حرف شنوی دارن
_توکل به خدا
از دست بالا دور شدم و به سمت دیگری .رفتم بی سیم چی در اثر شلیک تیربار تانک تی ۷۲ شهید شده بود. گلوله ای پیشانیاش را سوراخ کرده بود .بیسیم را از پشتش باز کردم. چشمانش را بستم و پیشانی اش را بوسیدم. بیسیم را به خودم بستم و به سمت شیار ربوط به راه افتادم .قبل از رسیدن به ،شیار تپه ای بود که عراقیها روی آن تسلط داشتند .
به بچه ها گفتم :خط آتیش میخوام تا خودم رو به ربوط برسونم.»
#ادامه_دارد
http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
•┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈•*
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸راست قامتان مجنون...
حکایتی از شجاعت و ایثار رزمندگان استان فارس در ۴.۴.۶۷ در جزیره مجنون ...
🌱🌷🌱🌷🌱
http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎙سردار شهید حاج محمد باصری
از شهدای ۶۷.۴.۴ جزیره مجنون
#شهدای_فارس
🌱🌷🌱🌷
http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
#یا_باقر_العلوم_ع💔
دلم پر مى زند امشب براى حضرت باقر
که گویم شرحى از وصف و ثناى حضرت باقر
ندیده دیده ى گیتى به علم و دانش و تقوا
کسى را برتر و اعلم به جاى حضرت باقر
#شهادت_امام_محمد_باقر(ع)🥀
#تسلیت_باد🥀
#هیئت_شهداےگمنام_شیــراز
🏴🏴🏴🏴🏴🏴
#قربانےمشارکتی_عیدقربان
#ﻧﺬﺭﻇﻬﻮﺭ_وسلامتی_ﻣﻨﺠﻲ_ﻣﻮﻋﻮﺩ(ﻋﺞ )
#ﺑﻪ_ﻧﻴﺎﺑﺖ_اﻣﺎﻡﺯﻣﺎﻥﻋﺞ و #ﺷﻬﺪا
💢حضـرت رسـول (ص) :
قـرض بگــیرید و قربانی کنیــد ؛ زیرا آن قرضی است ادا شدنى اســت ( این قرض را خـداوند سبحــان ادا مى کند)
🌷🌹🌷
طرح #قربانے و ذبــح گوسفــند، جهت ﺗﻌﺠﻴــﻞ از امر فرج ✋✋ در عید قربان
🔻🔻🔻🔻🔻
شمــا هم مےتوانید در این امر خــیر سهیم باشیـــد
👇◾️👇
ﺷﻤــﺎﺭﻩ ﻛﺎﺭﺕ ﺟــﻬﺖ ﻭاﺭﻳﺰ مشارکت(روی عدد بزنید کپی میشود)
6037997950252222بانك ملی . مرکز نیکوکاری شهدای گمنام 🔺▫️🔺▫️ *هییت شهداے گمنام شـــیراز* مرکز نیکوکاری شهدای گمنام شیراز 🌹🌷🌹🌷 http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
🌷🕊🍃
عَـجیبدلمگِرفتِه..
دِلـمیکدُنیآمیخواهَـدشبیہدنیـآیشُما
کِہهَمهچیزِش
بوۍخُـــدابِدهـَـد . .
شُھداگاهۍنگاهۍ..💔
#صبح_وعاقبتتون_شهدایی 🕊
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
🌟 #چهـلہ_ولایــت_باشهـــدا🌟
1⃣ 1⃣ روز تا عیدالله الاکبر، #عید بزرگ #غدیر باقی مانده است..
✅ مَعاشِرَ النّاسِ، السّابِقُونَ اِلى مُبایَعَتِهِ وَ مُوالاتِهِ وَ التَّسْلیمِ عَلَیْهِ بِاِمْرَةِ الْمُؤْمِنینَ اُولئِكَ هُمُ الْفائِزُونَ فى جَنّاتِ النَّعیمِ.
✅ هان مردمان! سبقت جویان به بیعت و پیمان و سرپرستی او و سلام کنندگان بر او با لقب #امیرالمؤمنین، رستگاران اند و در بهشت های پُربهره خواهند بود.
📚فرازی از بخش یازدهم #خطبه شریف #غدیر
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
👈مبلغ #غدیـــــر باشیـــد
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
🔰ادامه عملیات کربلای 5 بود. حاجمحمـد دنبال من آمد و گفت: بیا بریم گتوند کار دارم.
من رانندگی میکردم. حاجمحمـد خسته از روزهای سخت عملیات، حرفی نمیزد و به مسیر جلو خیره شده بود. انگار به چیزی فکر میکرد. من هم چیزی نمیگفتم. آمدیم اهواز، از میدان چهار شیر که رد شدیم. حاجمحمـد سکوتش را شکست و بیمقدمه گفت: عبدالله من دو تا آرزو از خدا دارم، دعا کن که خدا بهم بده!
گفتم: چیا؟
گفت: دوست دارم سال دیگه باز برم حج واجب و خانه خدا را زیارت کنم، بعدش بیام و شهید بشم!
با خودم گفتم تو چه فکرهایی است حاجمحمـد. گفتم: انشاالله که هر چی خیر است پیش میاد!
وقتی سال بعد برای بار دوم به حج واجب رفت، گفتم این از آرزوی اولش. وقتی هم سال بعدش در آخرین روزهای جنگ شهید شد، با خودم گفتم: این هم اجابت آرزوی دومش!
#سردارشهید حاج محمد ابراهیمی
#شهدای_فارس
🌿🌷🌿🌷🌿
#ڪانال_شهداےغریـب_شیـراﺯ:
http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
🥀 داستان روزانه هر روز یک قسمت🥀
#براساس_زندگینامه_شهید_غلامعلی_دست_بالا*
#نویسنده_بیژن_کیا*
#قسمت_چهل_سوم
یکیشان خندید و گفت برو خیالت راحت
به سمت شیار دویدم و از شیب تند تپه سرازیر شدم. در میانه ی راه یکی از تانکهای دشمن روبه رویم سبز شد برگشتم تا جایی مخفی شوم اما قبل از این که بتوانم خودم را مخفی کنم هدف تیربار قرار گرفتم .گلوله های تیربار به کمرم خوردند و مرا به زمین کوبیدند. دردی شدید در تمام بدنم پیچید. نفسم بالا نمی.آمد زیر بغلم خیس شده بود و داغ .دست زدم خیس شد .خون بود .خودم را کشان کشان پشت صخره ای پنهان کردم .صدای حرکت تانک را میشنیدم کمی که گذشت فهمیدم میتوانم دست و پایم را
تکان بدهم .به زحمت از جا بلند شدم و افتان و خیزان به سمت ربوط دویدم .
_الله اکبر!
صدای دست بالا بود. لحظه ای بعد تانک آتش گرفته بود و رزمندگان تکبیر می.گفتند .دست بالا تانک را هدف قرار داه .بود بچه ها روحیه گرفتند و به سمت نیروهای دشمن یورش بردند دست بالا مرا دید و به سمتم دوید.
_زخمی شدی؟
سر تکان دادم .پیراهنم خیس و سرخ شده بود .دست بالا مرا عقب کشید و
گفت :چطوری خودت رو رسوندی؟
_خودم هم نمیدونم
_بذار به امدادگرا بگم ببرنت
_نه باید به فرمانده گزارش بدم
گوشی بیسیم را در دست گرفتم تا موقعیت منطقه را به برادر نبی رودکی
فرماندهی تیپ امام سجاد (ع) گزارش بدهم. بیسیم از کار افتاده بود.
_چرا این صداش در نمیآد؟
غلامعلی نگاهی به بیسیم انداخت خندید و گفت: «سبحان الله.»
_چی شده؟
-بیسیم آبکش شده .باید بگم امدادگرا این بیچاره رو ببرن عقب.هر چی گلوله بوده خورده به بیسیم حضرت عالی.
.
#ادامه_دارد
http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
•┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈•*
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روایت مادرانه از سردار سرلشکر شهید علی هاشمی.
🗓انتشار به مناسبت سالگرد شهادت شهید
🌱🌷🌱🌷
http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
یادی از استاد شهید حاج علی کسائی
برنامه هر روزش اين بود كه حداقل شب ها به ديدار مادرش بيايد. اگر آن روز براي خانه خودش چيزي خريده بود، حتماً براي مادرش مي آورد. اگر ميوه خريده بود، از هر ميوه اي دو عدد در يك پلاستيك برای مادرش گذاشته بود و شب با خودش مي آورد.
حاج علی هفته ای دو سه شب یک سیخ کباب یا یک گوجه و یک کاهو می خرید و برای مادر می آورد.خودش لقمه می گرفت، به دهان مادرش می گذاست. در این بین مرتب دست و موی مادرش را نوازش می کرد و هر چند لقمه ای که به مادرش می داد، دست او را می بوسید. شام مادر که تمام می شد، پاهایش را ماساژ می داد، متکایی زیر پای او می گذاشت. روسری دور پیشانی مادرش می پچید و می رفت.
حاج علی می گفت: خدا در قرآن گفته وَاخْفِضْ لَهُمَا جَنَاحَ الذُّلِّ یعنی در برابر پدر و مادرتان بال ذلت پهن کنید، من مي خواهم بال ذلت را زير پاي مادرم پهن کنم.
🌹🍃🌹🍃
#ڪانال_شهداےغریـب_شیـراﺯ:
ﺩﺭ ایتا :
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
🚨🚨 فوری🚨
همسنگرا و خادمین شهدا
برای مراسم روز عرفه در گلزار شهدای شیراز و البته مراسمات هفتگی هییت نیاز به کولر آبی داریم...
💢متأسفانه در این هوای گرم بخصوص برای خواهران با چادر و پوشش اسلامی ، وسیله سرمایشی وجود ندارد!!
اگر کسی میتونه کولر نو ۷۰۰۰ بانی بشه سریعتر خبر بدهد
هر کی هم میخواهد مشارکت مالی کند یاعلی:
6037697506615480(صادرات . بنام پولادی) انشاالله خود شهدای گمنام جبران می کنند
✍ﻭﺻﻴﺖ ﺯﻳﺒﺎﻱ ﺷﻬﻴﺪ:
«بالاخره #جنگ هم چیزی است که تمام می شود ولی بعد از جنگ هم ، #جهاد هست و جبهه ادامه دارد و آنجایی که انسان #وظیفه_خداییش را انجام بدهد همانجا برایش جبهه است .»
#ﺳﺮﺩاﺭﺷﻬﻴﺪﺣﺎﺝ_ﻣﺤﻤﺪاﺑﺮاﻫﻴﻤﻲ
#ﺷﻬﺪاﻱاﺳﺘﺎﻥﻓﺎﺭﺱ
#شهدای_جزیره_مجنون
#ایام_ﺷﻬﺎﺩﺕ 🌹
🌱🌷🌱🌷
#ڪانال_شهداےغریـب_شیـراﺯ:
ﺩﺭ ایتا :
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
🌹 #مراسم میهمانی لاله های زهرایی🌹
و جشن عید قربان
💢و گرامیداشت شهید حاج محمود کاراندیش
💢 با #سخنرانی : حجت الاسلام سعید آزاده
💢 #بامداحی: کربلایی سید حسین فتح اللهی
#مکان : ◀️دارالرحمه_شیراز/قطعه شهدای گمنام
#زمان : ◀️ پنجشنبه ۸ تيرماه / از ساعت ۱۷
🔺🔺🔺🔺
#هییت_شهدای_گمنام_شیراز
🔺🔺🔺
http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
مبلغ باشید
🌷🕊🍃
لذّت این نان ؛
به دو دنیا نمیدادند
که قوّت راه معراجشان بود . . .
#مردان_بی_ادعا
#صبح_وعاقبتتون_شهدایی 🕊
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷
http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
🌟 #چهـلہ_ولایــت_باشهـــدا🌟
0⃣ 1⃣ روز تا عیدالله الاکبر، #عید بزرگ #غدیر باقی مانده است..
✅ اَلا اِنَّ الْحَلالَ وَ الْحَرامَ اَكْثَرُ مِنْ اَنْ اُحْصِیَهُما وَ اُعَرِّفَهُما، فَآمُرَ بِالْحَلالِ وَ اَنهى عَنِ الْحَرامِ فى مَقامٍ واحِد فَاُمِرْتُ اَنْ آخُذَ الْبَیْعَةَ مِنْكُمْ وَ الصَّفْقَةَ لَكُمْ بِقَبُولِ ما جِئْتُ بِهِ عَنِ اللَّهِ - عَزَّوَجَلَّ - فى عَلِىٍّ َمیرِالْمُؤْمِنینَ وَ الْاَوْصِیاءِ مِنْ بَعْدِهِ
✅ هان! روا و ناروا بیش از آن است که آن ها را شمارش کرده، یک باره به روا فرمان دهم و از ناروا باز دارم؛ از این روی مأمورم که از شما پیمان بگیرم که دست در دست من نهید در پذیرش آن چه از سوی خداوند عزّوجل درباره ی #علی امیرمؤمنان آورده ام و درباره ی اوصیای پس از او
📚فرازی از بخش دهم #خطبه شریف #غدیر
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
👈مبلغ #غدیـــــر باشیـــد
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
شهدای غریب شیراز
🚨🚨 فوری🚨 همسنگرا و خادمین شهدا برای مراسم روز عرفه در گلزار شهدای شیراز و البته مراسمات هفتگی هییت
👆👆
از دیشب تا الان فقط ۳۰ هزار تومان کمک واریز شده 🤦♂🤦♂
تا امروز عصر باید کولر ۱۰ میلیونی بخریم ...
💢هفته پیش هم حدود ۱۲ میلیون برای دو مراسم هزینه شد ...
این را میگیم تا بعضی ها بدونن کار فرهنگی هزینه داره ...
و خیلی از هییت ها با مشکلات فراوان روبرو هستند...
🔹 دعا کنید بتونیم جلوی خانواده شهدا شرمنده نشیم 😔
🔰آن بار که به مرخصی آمده بود با همیشه فرق داشت. قبل از رفتن، یک عکس از وسایلش در آورد و گفت: این را برای بعد از خودم، برای شما گرفتم...
عکس که شد مرهم روزهای نبودش.
🔰دشمن با تمام توان به جزیره مجنون حمله کرده بود تا آن را پس بگیرد.بچه های لشکر ۱۹ فجر، مردانه مقابل دشمن ایستاده بودند.
عبدالرضا فرمانده گردان امام موسی کاظم لشکر بود. جلوتر از همه نیروهایش تمام قامت وسط جاده ایستاده بود و با آر پی جی مانع پیشروی عراقی ها می شد. ناگهان در حین شلیک، گلوله آر پی جی به تنش نشست و مانند اربابش حسین، سر از بدنش جدا شد...
#شهید عبدالرضا رنجبر
شهادت: 1367/4/4- جزیره مجنون
#شهدای_فارس
🍃🌷🍃🌷
#ڪانال_شهداےغریـب_شیـراﺯ:
ﺩﺭ ایتا :
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
🥀 داستان روزانه هر روز یک قسمت🥀
#براساس_زندگینامه_شهید_غلامعلی_دست_بالا*
#نویسنده_بیژن_کیا*
#قسمت_چهل_چهارم
بیسیم را از پشتم باز کرد و گفت: بیا خودت ببین.
کمی مکث کرد و گفت: بذار ببینم وضعیت خودت چطوره؟
پیراهنم را بالا زد و گفت :سهم تو فقط یه گلوله بوده.
از کولی پشتی اش گاز استریل در آورد آن را روی زخمم گذاشت و گفت: به
تو میگن رزمنده ی ضد گلوله.
_ولی من که گلوله خوردم
_زخمت عمیق نیس به زخم سطحیه برادر ضد گلوله.
زخمم را با باند پارچه ای بست و گفت: پاشو عامو جون. پاشو همین اطراف یه مستحقی پیدا کن و صدقه بده که عمرت به دنیا بوده.
خندیدیم دست بالا ادامه داد: از دور می دیدمت گلوله که خوردی دیدم پرت شدی توی هوا. منم توی سرم زدم و گفتم: یا حضرت عباس... بعد نیم خیز شدی ولی رگبار گلوله ها تو رو به زمین کوبیدن. به خودم گفتم :عبدالله زاده هم شهید شد.
_مگه شهید شدن به همین راحتی یه بنده ی خدا.
هر دو خندیدیم. زخمم را بست و گفت: برادر جبهه در اختیار شماس....
ایستادم و پیشانی خاک آلودش را بوسیدم
_خدا خیرت بده
باید به گردان نکویی مهر که در ارتفاعات چهارصد متری وارد عمل شده بود,سر میزدم تا اگر نیاز به کمک داشت به وضعیت آنها سرو سامان میدادم .در بازگشت از آن جا با صحنه ای عجیب رو به رو شدم. دست بالا چهار دست و پا این سو و آن سو میرفت و بچه ها را هدایت میکرد .دوان دوان به سمتش رفتم گفتم چی شده؟»
با همان مهربانی همیشگی که در چشمانش بود نگاهم کرد و گفت: گمون نکنم مثل تو ضد گلوله باشم.
پایش به شدت زخمی شده بود.
- پات آش و لاش شده که....
_یه خراش کوچیکه
_باید به امدادگرا بگم ببرنت عقب
_نه
_این باید مداوا بشه
_بعد از عملیات ان شاء الله
_این جا من فرماندهم .تشخیصم اینه که باید برگردی عقب...
کمی مکث کرد و گفت: اطاعت از فرمانده واجبه.
راضی شد برگردد.
#ادامه_دارد
http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
•┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈•*
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️فیلم ویژه| خطابِ حضرت آقا به امام خمینی پس از ترور
#رهبرانقلاب
🌱🌷🌱🌷🌱
http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb