#یادی_از_شهدا
🔹هر جمعه در یکی از کوچههای محله بازی والیبال برگزار میکرد و در کنار ورزش درسهای معنوی و اعتقادی را به بچهها آموزش میداد، طوری که آنها با شنیدن اذان دست از بازی میکشیدند و برای #نماز آماده میشدند و همانجا نماز جماعت به جا میآوردند.
#شهید_ابراهیم_هادی
🌷☘🍁🌷☘🍁
#ﻛﺎﻧﺎﻝ_ﺷﻬﺪاﻱ_ﺷﻴﺮاﺯ:
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
❃↫✨«بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن»✨↬❃
#فرازے_از_وصیت_نامہ
✍مبادا خدای ناکرده از جمهوری اسلامی انتقاد کنید که همه جوان های مردم را به کشتن داد. نه، ما ذلیل بودیم خدا ما را به واسطه این انقلاب عزیز کرد. ای هزاران جان ناقابل من فدای اسلام عزیز باد! مبادا اشکال بگیرید که اگر بالای سر فرزندش می ماند بهتر بود. نه به خدا این حرفها غلط محض است.
✍از شما می خواهم به جای این فکرها مشتتان را گره کرده و از ولایت فقیه که همان اسلام راستین است و از این انقلاب و ... دفاع کنید تا خدا شما را یاری کند.✨
#شهید_شیرعلی_سلطانی
#شهدای_فارس
📚کتاب وصال، صفحه 114 الی 115
ว໐iภ @shohadaye_shiraz
#شهیدی_که_خودش_نحوه_شهادتش_راگفت
🌷سعید عملیات محرم, در شرهانی شهید شد, از جنازه اش هم خبری نشد...
برادر بزرگمان محمد, طاقت دوری از سعید را نداشت, بلافاصله به جبهه اعزام شد.
هنوز بیست روز از شهادت سعید نگذشته وصیتش را نوشت و نوشت:
مادر هرگاه خبر شهادتم را برایت آوردن بدان تیر به دوجای بدنم اصابت میکند اول به مغزم که به فکر خداست و دوم به قلبم چون برای ملت مسلمان می تپد.
وقتی خبر شهادتش آمد, مادر شک نداشت به تحقق وعده محمد....
آري ....تیری در سر و تیری به قلبش نشسته بود
#شهیدان محمد و سعید بادرام
#شهدای_فارس
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
#ڪانـال_ﺷﻬـــﺪاے_غریــب_ﺷﻴــﺮاﺯ
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺷﻬﺪا ﺭا ﺑﻪ ﺩﻳﮕﺮاﻥ ﻣﻨﺘﻘﻞ ﻛﻨﻴﻢ
@shohadaye_shiraz
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#دوست_شهید که داشته باشی...
اخرش این است که #شهیدتت میکند
نمیگذارد #بمیری
تصویر شهید #مهدےقره_محمدی سر مزار دوستش شهید #علےبریهی
🍁☘🍁☘
#ﺻﺒﺤﺘﺎﻥ_ﺑﻪ_ﻧﻮﺭﺷﻬﺪا_ﻣﻨﻮﺭﺑﺎﺩ🌺
#یادشهداصلوات
@shohadaye_shiraz
شهدای غریب شیراز 🇮🇷
ﺩﺭ اﻧﺘﻆﺎﺭ ﺷﻬﺎﺩﺕ
🌸سید محمد برای گذراندن دوره فرماندهی[دافوس] به تهران رفته بود، اما خیلی زود برگشت، شیراز. گفتم: مادر مگه تو درس نداری؟
خندید و گفت: شرط گذاشته بودم اگه عملیاتی در پیش بود، برگردم جبهه، حالا هم عملیاتی در پیشه!
یک روز بیشتر نماند. خداحافظی کرد و رفت.
دلم گواهی بد می¬داد. همیشه قبل از اعزام در گوشش آیت الکرسی می¬خواندم که سالم برگردد. آن¬بار مرا برد گلزار شهدا، گفت: ببین مامان، همه دوستام دارن شهید می¬شن، اما من خمپاره هم کنارم زمین بخوره، به خاطر دعای شما یه ترکش هم نمی¬خورم!
سکوت کرد. با التماس گفت: مادر این بار برای سلامتی من دعا نکن!
چند روز از برگشتش به منطقه می¬گذشت که خبر عملیات کربلای 4 به گوش ما رسید. بعد از کربلای 4 بود که تماس گرفت. صدایش شکسته بود. خبر شهادت دوستانش را می¬داد به خصوص حاج مهدی زارع و محمد اسلام¬نسب. می گفت مادر همه دوستانم شهید شدند، تنها من ماندم و هاشم[اعتمادی].
رفته بودم خانه خواهرم که می¬شد مادر زن کمال. کمال و مهدی و جمال هم آمدند. کمال حال سید محمد را پرسید. جریان تلفن سید محمد را گفتم. مهدی از جا پرید، گفت: من که فردا می رم پیش سید محمد!
کمال و جمال هم گفتند ما هم می¬آییم. همسر کمال گفت: آقا مهدی که پاسدار است، شما که نمی¬تونید بدون حکم برید!
قرار شد مهدی روز بعد برود، کمال و جمال هم بعد از گرفتن حکم، روز بعد مهدی.
چند روز بعد دوباره سید محمد تماس گرفت و گفت: مادر. مهدی، کمال و جمال پیش من هستند. اگر شهید شدیم مراسم همه ما را یک¬جا بگیرید!
من با مادر ظِل انوار ها دخترخاله بودیم، خانه آن¬ها هم روبروی ما. از کودکی این چهار نفر با هم بزرگ شدند. سیدمحمد از جمال هم کوچک¬تر بود، اما از همان کودکی بیشتر با مهدی اُخت بود، همیشه با هم بودند و با هم رفتند.
📚از مجموعه #شمع_صراط
📄برشی از کتاب #سهمی_برای_خدا
هدیه به شهیدان سید محمد کدخدا، کمال، مهدی و جمال ظل انوار و هاشم اعتمادی #صلوات
#شهدای_فارس
🌷☘🌷☘🌷☘
#ﻛﺎﻧﺎﻝ_ﺷﻬﺪاﻱ_ﺷﻴﺮاﺯ:
@shohadaye_shiraz
ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺷﻬﺪا ﺭا ﺑﻪ ﺩﻳﮕﺮاﻥ ﻣﻨﺘﻘﻞ ﻛﻨﻴﺪ:
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
🍃🌸
❣مبلغ قرآن و نهج البلاغه بود،بعد از شهادتش قرآن ونهج البلاغه معرف او شدند...
#شهید_سید_حسین_علم_الهدی🕊🌹
#شهدای_هویزه
#ﺷﻬﺪاﻱ_ﻓﺎﺭﺱ
☘☘☘☘
#ﻛﺎﻧﺎﻝ_ﺷﻬﺪاﻱ_ﺷﻴﺮاﺯ:
@shohadaye_shiraz
ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺷﻬﺪا ﺭا ﺑﻪ ﺩﻳﮕﺮاﻥ ﻣﻨﺘﻘﻞ ﻛﻨﻴﺪ:
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
🌹🌹🌹🌹🌹
جمال به تمام معنا یک دانشجوی مسلمان بود. در حضور در کلاس بسیار منظم بود,اکثر جزوه هایش به عنوان منبع درس مورد استفاده دانشجو ها قرار می گرفت.
از طرف دیگر به تمام معنا یک فرد مسلمان و مؤمن بود. نه تنها خودش که روی اطرافیان هم حساس بود. گذاشتن ناخن بلند و بازگشتن دکمه های پیراهن دانشجو ها اذیتش می کرد و تذکر می داد. حتی تقلب را خلاف شرع می دانست. می گفت ما شهره پیدا کردیم به اسم مسلمان, نباید در کارهایمان تقلب کنیم.
#شهید_جمال_ظل_انوار
#شهدای_فارس
🌹🌹🌹🌹🌹
#ڪانـال_ﺷﻬـــﺪاے_غریــب_ﺷﻴــﺮاﺯ
ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺷﻬﺪا ﺭا ﺑﻪ ﺩﻳﮕﺮاﻥ ﻣﻨﺘﻘﻞ ﻛﻨﻴﻢ
@shohadaye_shiraz
🌹🌹🌹
خمپاره که چند متری ام منفجر شد، سرم را بلند کردم. دیدم سید محمد آرام روی زمین افتاد. ترکش ها از بالای سرم رد شده و به سر و سینه سید نشسته بود. به سیّد که نگاه کردم صورتش رو به آسمان بود، چشم راستش بیرون آمده بود و خون تمام صورتش را پوشانده بود. دست چپش هم قطع شده بود و فقط با یک مقدار پوست به بدن متصل مانده بود. رفتم زیر بغلش رو گرفتم و گفتم: «سیّد جان چیزی نیست ! می برمت بهداری.» خندید و با صدای آرام همیشگی جواب داد: «من رو به حالت سجده برگردون . طرف قبله!» با چشم سالمش دنبال کسی می گشت، یک دفعه به نقطه ای خیره شد و گفت:«سبحان الله، سبحان الله، الحمدلله رب العالمین...» دیدم خودش رو جمع کرد، بدن خونینش می لرزید و می گفت: «السلام علیک یا سیّدی و مولای یا جدا یا ابا عبدالله ...» سه بار سلام داد و بعد خیلی آرام به سمت چپ افتاد
#شهید_سید_محمد_شعاعی_دپاگائی
#شهدای_فارس
تاریخ شهادت 1365/02/11
🌹🌹🌹🌹🌹
#ڪانـال_ﺷﻬـــﺪاے_غریــب_ﺷﻴــﺮاﺯ:
@shohadaye_shiraz
ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺷﻬﺪا ﺭا ﺑﻪ ﺩﻳﮕﺮاﻥ ﻣﻨﺘﻘﻞ ﻛﻨﻴﺪ:
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
ﺩﺭ ﺳﺮﻭﺵ:
https://sapp.ir/shohadaye_shiraz