eitaa logo
شهدای غریب شیراز
3.4هزار دنبال‌کننده
11هزار عکس
3هزار ویدیو
43 فایل
❇ﻛﺎﻧﺎﻝ ﺭﺳﻤﻲ هیئت ﺷﻬﺪاﻱ ﮔﻤﻨﺎﻡ ﺷﻴﺮاز❇ #ﻣﺮاﺳﻢ_ﻫﻔﺘﮕﻲ_ﻣﻴﻬﻤﺎﻧﻲﻻﻟﻪ_ﻫﺎﻱ_ﺯﻫﺮاﻳﻲ ﻫﺮ ﻋﺼﺮﭘﻨﺠﺸﻨﺒﻪ/ﻗﻂﻌﻪ ﺷﻬﺪاﻱ ﮔﻤﻨﺎﻡ ﺷﻴﺮاﺯ ⬇ انتشارمطالب جهت ترویج فرهنگ شهدا #بلامانع است.... به احترام اعضا،تبادل و تبلیغات نداریم ⛔ ارتباط با ادمین: @Kh_sh_sh . . #ترک_کانال
مشاهده در ایتا
دانلود
ﻣﺮاﺳﻢ ﻣﻴﻬﻤﺎﻧﻲ ﻻﻟﻪ ﻫﺎﻱ ﺯﻫﺮاﻳﻲ اﻳﻦ ﻫﻔﺘﻪ #ﻟﻂﻔﺎﻣﺒﻠﻎﺑﺎﺷﻴﺪ 🌷
شهدای غریب شیراز
ﻣﺮاﺳﻢ ﻣﻴﻬﻤﺎﻧﻲ ﻻﻟﻪ ﻫﺎﻱ ﺯﻫﺮاﻳﻲ اﻳﻦ ﻫﻔﺘﻪ #ﻟﻂﻔﺎﻣﺒﻠﻎﺑﺎﺷﻴﺪ 🌷
🌹🌹🌹🌹 ﺑﻪ ﻣﻨﺎﺳﺐت اﻳﺎﻡ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﺭﻭاﻳﺘﻲ اﺭ ﻫﻤﺴﺮ ﺷﻬﻴﺪ ﺭﻭﺯﻳﻂﻠﺐ👇 شنبه13دی ماه سال65.... بعدازظهر3روزقبل بهم گفتن حاج جوادعملیات کربلای4مفقودشده وازم خواستن خوددارباشم تاحاج خانم وباباحاجی(ﭘﺪﺭﻭﻣﺎﺩﺭﺣﺎﺝ ﺟﻮاﺩ) متوجه نشن ...😞اخه اونا دوتاشهیدداده بودن..هرگزفکرنمی کردم خدادوباره گلی از گلستانشون بچینه..چه انتظارسختی ازم داشتن.. صبوری اونم با.3تابچه...😔 فقط خدامیدونه اون 3روزچه برمن گذشت که بعداز32سال هنوزدی ماه حال دلم منقلب میشه..پنجشنبه صبح50روزبودزایمان کرده بودم دست حسن وحمیدروگرفتم قنداقه محسن روبغل زدم ..رفتیم سرمزاربرادرای شهیدش بهشون التماس کردم هوای داداششون روداشته باشن.. بعداومدم مزارحمید(ﺷﻬﻴﺪﻋﺒﺪاﻟﺤﻤﻴﺪ ﺣﺴﻴﻨﻲ) قنداقه محسن رو روی سنگ قبرش گذاشتم وبا تمام وجودباهاش حرف زدم .... حمیدجان غریبه هامیان اینجاحاجت میگیرن منم امروزخواهرت رومثل غریبه ها تحویل بگیر.. حمیدجان من تحمل شهادت حاج جواد رو دارم اماتحمل مفقودیشو نه..سرم پایین بود..یه جفت پوتین خاکی دیدم صدام زد... خانم روزیطلب کمی سرم روبالا اوردم رزمنده ای که معلوم بود راه به راه ازجبهه اومده کنارمزاربود بی مقدمه گفت...من دیشب پیش حاج جوادبودم مثل همیشه لب پرخنده وسرحال..اینو گفت ورفت..پربودم ازسئوال..تضاد..گیج بودم.. کاش راست گفته باشه.. عصرجمعه دلتنگی بچه ها ودلشوره وبیقراری ازارم میداد..شب براشون قصه رزمنده ها وسپاهیان حضرت محمد روگفتم.. تکه اخرقصه این بود صبح که بچه ها ازخواب بیدارمیشدن میبینن مامانشون نشسته داداش کوچولوشون رو توبغل گرفته اما یه نفرزیرپتوخوابیده پسراباهم پتو روکنار میزنن ومیبینن کی زیر پتو خوابیده؟؟؟ باذوق وشوق میگفتن باباشونه...وباشادی خوابیدن..قلبم به تلاطم افتاده بود..خدایا کمکم کن..خواب به چشمام نمیومد .. اﺩاﻣﻪ ﺩاﺭﺩ... ☘🌺 🌷🌷☘🌷🌷 ﺑﺎ ﻧﺸﺮ ﻣﻂﺎﻟﺐ ﺩﺭ ﺗﺮﻭﻳﺞ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺷﻬﺪا ﺳﻬﻴﻢ ﺑﺎﺷﻴﺪ ..,........... : ﺩﺭ اﻳﺘﺎ : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75 ﺩﺭ ﺳﺮﻭﺵ: https://sapp.ir/shohadaye_shiraz ﺩﺭ ﻭاﺗﺴﺎﭖ(ﺟﺪﻳﺪ): https://chat.whatsapp.com/F4LSvAcL2g99PP58OICsAO
حاج حسین یکتا: آن کسی که ولایتمدار است، آن کسی که چشمش و گوشَـش به دو لبِ ولایت است، او قطعاً ضرر نمیکند. 🌷 http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
⭐️این را جز شهادت ❣مرگ ننگ است ⭐️در کامشان بی دوست💕 ماندن ❣چون شرنگ است ⭐️چون عشــ♥️ـق را جز ❣تفسیری دگر نیست ⭐️حلاج را جز دار ❣ دگر نیست✘ ⭐️این واژه در قاموس دل ❣با قرین است ⭐️این داستان آغاز و پایانش ❣همین است؛ 🌷 ... 🌹🍃🌹🍃 ﺑﺎ ﻧﺸﺮ ﻣﻂﺎﻟﺐ ﺩﺭ ﺗﺮﻭﻳﺞ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺷﻬﺪا ﺳﻬﻴﻢ ﺑﺎﺷﻴﺪ ..,........... : ﺩﺭ اﻳﺘﺎ : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
زندگینامه_شهید_عبدالله_اسکندری پای تلفن می لرزید. دستش را از جیبش در آورد و عرق پیشانی اش را گرفت. هول شده بود و انگار زانوهایش جان نداشتند. تلفن را قطع کرد. حال و روزش را که دیدم از پله های بهارخواب پایین رفتم. دستش را گرفتم. یخ کرده بودم. نشاندمش روی پله ها :" کی بود علیرضا؟ چی گفت؟" دوستم بود میگه یکی از بچه ها تصادف کرده. اصلا حالش خوب نیست. قطع کرد گفت دوباره زنگ میزنه" به چشم هایم نگاه نمی کرد. سر می چرخاند اطراف حیاط و آه می کشید. به چشم هایم نگاه نمی کرد. سر می چرخاند اطراف حیاط و آه می کشید. گفتم :" دوستت نبوده. هر کی هست یک خبری از پدرت داره" " شما از کجا می دونی؟ " " معلومه دیگه، این چند روز هر کی زنگ زده سراغ پدرت رو گرفته. هرچی هست همه خبر دارن و ما خبر نداریم. حالا میگی این بنده خدا چی گفت یا نه؟" "این که هیچی. می خواست خبری از ما بگیره" بلند شد که برگردد توی اتاقش. انگار نمی خواست بیشتر از این کنارم باشد تا سوال پیچش کنم. فقط جلوی در حیاط گرفتنش و گفتم:" خواهش میکنم خونسردی ات رو حفظ کن و نذار خواهرانت چیزی بفهمند. مادر هم که قلبش ناراحته اصلا صلاح نیست یه شایعه اینطور به هم بریزدشون. "باشه مامان! باشه. میرم دراز می کشم تو اتاقم" اصلا حالش خوب نبود. اگر واقعا حدسم درست باشد و پدرشان شهید شده باشد چطور تحمل کنند! می ترسم اتفاقی برایشان بیفتد. تمام بدنم عرق سرد نشسته بود. در هال را باز کردم و مستقیم راه آشپزخانه را گرفتم.حتی نمی دانستم برای ناهار چه کنم. ظرف ها از دستم می افتاد. گاز را روشن می کردم خاموش می شد. روغن را توی ماهیتابه داغ می ریختم، می سوخت. نفهمیدم ناهار را چطور درست کردم. هرچه دم دستم آمده بود قاطی برنجم ریخته بودم. سفره را انداختم و بچه ها را صدا کردم. دور سفره نشستیم. شکل غذا را که دیدم حال تهوع گرفتم. همه اش از استرس بود. بلند شدم و خودم را سرگرم کارهای آشپزخانه کردم. مادر اصرار می کرد که بیا سر سفره. الان چه وقت جمع آوری است؟ گفتم اشتها ندارم. معده درد دارم و می ترسم بدتر شود. علیرضا هم بی خوابی دیشب را بهانه کرد و برگشت توی اتاقش. نمی دانم در دل دخترها چه می گذشت که تصف بشقابشان را هم نخوردند و بشقاب و لیوان ها را برداشتند و گذاشتند روی میز آشپزخانه. مادر مات و مبهوت، نصیحت هایش شروع شد که این چه وضع غذا خوردن است؟ شما جوانی و فعالیت می کنید باید جانی توی بدنتان باشد یا نه؟ اما همه توی اتاقشان بودند و انگار صدای مادربزرگ را نمی شنیدند. دست به کار شستن ظرف ها شدم که زنگ خانه را زدند. قبل از بچه ها چادرم را از روی صندلی برداشتم و دویدم دم در. همسایه دیوار به دیوارمان بود.. در ایتا 👇 🌷 🌷 🌷 🌷 http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75 🌷 🌷 🌷 🌷🌷در واتس آپ👇 https://chat.whatsapp.com/BWYt9AXokIyI7n5VyrsVDG *لطفا مطالب را با لینک  برای دیگران ارسال کنید و رونق بخش کانال شهدا باشید* 🌹
زندگینامه_شهید_عبدالله_اسکندری در را که باز کردم پا روی پله کوتاه جلوی در گذاشت و آمد تو و پشت سرش در را روی هم گذاشت: "سلام حاج خانوم." "سلام خوبید؟ بفرمایید" "شما خوبی؟ از آقای اسکندری چه خبر؟" "نمی دونم" "مشکلی ندارید؟ چیزی لازم ندارید؟" "نمیدونم" "چی شده؟ ناراحتید؟" "نمیدونم" "پس چی؟ خبری شده؟" "نمیدونم" دستم را گرفت و چندقدم گیش تر آمدیم و نشستیم روی گله ورودی هال. اینقدر آرام حرف می‌زد که شش دانگ حواسم را به لب هایش دوخته بودم: " آقای البرزی گفته بیام یه حالی بپرسم. ببینم چیزی لازم نداری، ولی می بینم خیلی آشفته اید، کسی چیزی گفته؟ " " صبح یکی زنگ زد به علیرضا یه حرفهایی زد و بعدشم دیگه خبری نشد. دو سه روزه هرکی به ما میرسه حال حاجی رو می پرسه. منم ازش بی خبرم. این تماس ها هم که.. " " به علیرضا چی گفتن؟ " " گفتن شنیدیم پدرت شهید شده. بمیرم الهی خبر رو که شنید مثل بید می لرزید. آرومش کردم گفتم شاید شایعه باشه" لب هایش را به هم می فشرد و چشم از چشم هایم بر نمی داشت. دل ول کرد و گفت :" من هم برای همین اینجام. خبر شهادت آقای اسکندری همه جا پخش شده. حتی رسانه ای شده ولی انگار تنها کسی که خبر نداره شما هستید. شایدم این چند روز هر کی زنگ زده خواسته همین رو بگه ولی دلش رو نداشته. من خواستم قبل از شلوغ شدن اینجا این آمادگی رو بدم که هول نکنی. ما خودمون یه چشممون اشکه.. " لرزه بر تنم افتاد. بقیه حرف هایش برایم نامفهوم بود. چه فرقی می کرد. همه آن هایی که این چند روز به نوعی خواستند به ما بفهمانند، چرا نتوانستند! این عکس هایی که خانم البرزی می گفت رسانه ای شده چه عکس هایی هستند! در ایتا 👇 🌷 🌷 🌷 🌷 http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75 🌷 🌷 🌷 🌷🌷در واتس آپ👇 https://chat.whatsapp.com/BWYt9AXokIyI7n5VyrsVDG *لطفا مطالب را با لینک  برای دیگران ارسال کنید و رونق بخش کانال شهدا باشید* 🌹
#ﻭﺻﻴﺖ_ﻧﺎﻣﻪﻋﺠﻴﺐ_ﻳﻚ_ﺷﻬﻴﺪﺷﻴﺮاﺯﻱ 😳😳😭 ای دوستان و همرزمان عزیز من! اگر زمانی فرا رسید که جنگ به پایان رسید و من به فیض شهادت نایل نشدم از شما عزیزان عاجزانه این تقاضا را دارم بدنم را از پوشاندنی ها عریان و برهنه کنید و پاهایم را به پاهای اسبی وحشی ببندید و در صحرایی سوزان بر روی خار و خاشاک رها کنید و اگر کسی پرسید چرا این کار را می کنید بگویید این جوانی است کم سن و سال و گنه کار که توفیق و سعادت شهادت را نداشته است و خداوند او را از درگاه الهی خود رهانیده است. حال اگر شهادت نصیبمان شد، آن را دو دستی می گیرم و خدا کند که زانوهایم سست نشود و شهادت چیزی نیست که نصیب هر کس بشود 🌺🌺🌷 #ﺷﻬﻴﺪﺣﺴﺎﻡ_اﺳﻤﺎﻋﻴﻠﻲﻓﺮ #ﺷﻬﺪاﻱﻓﺎﺭﺱ #اﻳﺎﻡﺷﻬﺎﺩﺕ 🌹 ☘🌺☘ ﺑﺎ ﻧﺸﺮ ﻣﻂﺎﻟﺐ ﺩﺭ ﺗﺮﻭﻳﺞ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺷﻬﺪا ﺳﻬﻴﻢ ﺑﺎﺷﻴﺪ ..,........... #ﻛﺎﻧﺎﻝ_ﺷﻬﺪاﻱ_ﻏﺮﻳﺐ_ﺷﻴﺮاﺯ: ﺩﺭ اﻳﺘﺎ : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75 ﺩﺭ ﺳﺮﻭﺵ: https://sapp.ir/shohadaye_shiraz ﺩﺭ ﻭاﺗﺴﺎﭖ(ﺟﺪﻳﺪ): https://chat.whatsapp.com/F4LSvAcL2g99PP58OICsAO
13.23M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کارتون حماسه و شهید_مرتضی_جاویدی در عملیات کربلای 5 اﺳﺘﺎﻥ ﻓﺎﺭﺱ ☘🌺☘ ﺷﻬﻴﺪﻱ ﻛﻪ ﺣﺎﺝ ﻗﺎﺳﻢ ﺭا ﻧﺠﺎﺕ ﺩاﺩ ☘🌺☘ ﭘﻴﺸﻨﻬﺎﺩ ﺩاﻧﻠﻮﺩ ﺑﺮاﻱ ﻛﻮﺩﻛﺎﻥ و ﻧﻮﺟﻮاﻧﺎﻥ ☘🌺☘ ﺑﺎ ﻧﺸﺮ ﻣﻂﺎﻟﺐ ﺩﺭ ﺗﺮﻭﻳﺞ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺷﻬﺪا ﺳﻬﻴﻢ ﺑﺎﺷﻴﺪ ..,........... : ﺩﺭ اﻳﺘﺎ : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75 ﺩﺭ ﺳﺮﻭﺵ: https://sapp.ir/shohadaye_shiraz ﺩﺭ ﻭاﺗﺴﺎﭖ(ﺟﺪﻳﺪ): https://chat.whatsapp.com/F4LSvAcL2g99PP58OICsAO
شیخ شده بود معاون تبلیعات تیپ امام حسن. یک روز گفت می خواهم به سنگر کمین بروم. سنگر کمین تا عراقی ها فاصله کمی داشت. قسمت اول ایستاده، قسمت دوم خمیده و قسمت سوم را باید سینه خیر می رفتیم. به قسمت سینه خیز که رسیده بود، عمامه را روی کمرش گذاشته بود که خراب نشود. نزدیک سنگر عمامه را روی سر گذاشته بود. از او اسم رمز پرسیدیم. با خنده گفت این عمامه من اسم رمز من است! 48 ساعت آنجا ماند. وقتی برگشت گفتم عراقی ها سیاهی متحرک را هم می زنند، تو با عمامه سفید میری جلوشون! خندید و گفت: نگران نباش، آنها کور هستند، نمی بینند! 🌸اعتقاد عجیبی به حدیث کسا داشت. محال بود روزی از روزهای جبهه بگذرد و شیخ حدیث کسا را نخواند. بیشتر هم به خاطر محوریتی که حضرت زهرا سلام الله علیها در این حدیث دارد. آنقدر شیخ در توسلاتش نام حضرت زهرا را می آورد که آوردن نام ایشان، نام حضرت زهرا را هم در ذهن می آورد. و جالب اینکه روز شهادت حضرت زهرا، با تیری در گلو و پهلو در حالی که یا زهرا و یا حسین می گفت شهید شد. در وصیتش نوشته بود دوست دارم مثل (س) بی نشان باشم. ده سال در غربت بی نشان افتاده بود... 🌷🌷🌸🌷🌷 علیرضا نجف پور(شیخ نجفی) 🌷 🌹🌺🌹 ﺑﺎ ﻧﺸﺮ ﻣﻂﺎﻟﺐ ﺩﺭ ﺗﺮﻭﻳﺞ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺷﻬﺪا ﺳﻬﻴﻢ ﺑﺎﺷﻴﺪ ..,........... : ﺩﺭ اﻳﺘﺎ : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75 ﺩﺭ ﺳﺮﻭﺵ: https://sapp.ir/shohadaye_shiraz ﺩﺭ ﻭاﺗﺴﺎﭖ(ﺟﺪﻳﺪ): https://chat.whatsapp.com/F4LSvAcL2g99PP58OICsAO
#بربال_سـخن شما ملت عزیز ایران: بدانید که شما لایق‌ترین امت روی زمین هستید و خدا این لیاقت را به شما داده که اولین حکومت جمهوری اسلامی بعد از ۱۵۰۰ سال در کشور شما برپا شود این حکومت خون‌های پاک فراوانی به پایش ریخته شده این حکومت گل سرخ فعالیت ۱۴۰۰ ساله اولیاء خدا و انصار الهی است و بدانید که اگر آن طور که شایسته است از این انقلاب محافظت نکنید غضب و خشم خداوند را برای خود جستجو کرده‌اید عاجزانه از شما می‌خواهم که فرمانبر خدا باشید و هرگز حتی لحظه‌ای رهبر عزیز را تنها مگذارید و در راه اعتلای کلمه توحید و اسلام عزیز از هیچ کوششی فرو گذار نکنید. #شهید_اصغر_توانا🌷 #سالروز_شهادت ولادت : ۱۳۴۲/۱/۱۸ کازرون ، فارس شهادت : ۱۳۶۵/۱۰/۳۰ شلمچه ، عملیات کربلای ۵ ☘🌺☘🌹 ﺑﺎ ﻧﺸﺮ ﻣﻂﺎﻟﺐ ﺩﺭ ﺗﺮﻭﻳﺞ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺷﻬﺪا ﺳﻬﻴﻢ ﺑﺎﺷﻴﺪ ..,........... #ﻛﺎﻧﺎﻝ_ﺷﻬﺪاﻱ_ﻏﺮﻳﺐ_ﺷﻴﺮاﺯ: ﺩﺭ اﻳﺘﺎ : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75 ﺩﺭ ﺳﺮﻭﺵ: https://sapp.ir/shohadaye_shiraz ﺩﺭ ﻭاﺗﺴﺎﭖ(ﺟﺪﻳﺪ): https://chat.whatsapp.com/F4LSvAcL2g99PP58OICsAO
: من اهمیتی نمیدهم دربارهٔ ما چه میگویند، من میخواهم دل ولایت را راضی کنم 🌺🌹🌺 ﺑﻪ ﻧﮕﺎﻩ ﺷﻬﺪا ﻣﻨﻮﺭ ﺑﺎﺩ 🌷 🕊🌸 http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75 ┄┅══✼🍃🌺🍃✼══┅┄ اﺭﺳﺎﻝ ﺑﺎﻟﻴﻨﻚ ﮔﺮﻭﻩ ﻟﻂﻔﺎ