1.85M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔰 وقتی شهید حاجقاسم سلیمانی سردار قاآنی و شهید حسین پورجعفری رو توبیخ کرد!😳
🌹🌷🌹🌷
#ﻧﺸﺮﺩﻫﻴﺪ ﺑﺮﺳﺪ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﺁﻧﻬﺎﻳﻲ ﻛﻪ ﺑﻴﺖ اﻟﻤﺎﻝ ﺭا ﻏﺎﺭﺕ ﻣﻴﻜﻨﻨﺪ
🌹🌷🌹🌷
#ﺷﻬﺪاﺷﺮﻣﻨﺪﻩ_اﻳﻢ
▫️🔺▫️🔺▫️
#ﻛﺎﻧﺎﻝ_ﺷﻬﺪاﻱ_ﻏﺮﻳﺐ_ﺷﻴﺮاﺯ:
ﺩﺭ اﻳﺘﺎ :
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
ﺩﺭ ﺳﺮﻭﺵ:
https://sapp.ir/shohadaye_shiraz
ﺩﺭ ﻭاﺗﺴﺎﭖ:
https://chat.whatsapp.com/BWYt9AXokIyI7n5VyrsVDG
3.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 دعوت حجت الاسلام
استاد #پناهیان
جهت ترغیب مؤمنین به دعا برای فرج در این چهل روز مهمی که مقدراتمون رقم میخوره.
🌷
👈عزیزان مهم اینه که میلیونها نفر دست به دعا بلند کرده و فرج مولاشون رو تقاضا کنن.
زمان نداریم 👆👆
خواهش میکنیم به پویش های مختلف فرج خواهی پیوسته و با تمام توان تبلیغ بفرمایید.
🌹🌷🌹🌷
#ﻣﺒﻠﻎ ﺑﺎﺷﻴﺪ
🌹🌷🌹🌷
#ﻛﺎﻧﺎﻝ_ﺷﻬﺪاﻱ_ﻏﺮﻳﺐ_ﺷﻴﺮاﺯ:
ﺩﺭ اﻳﺘﺎ :
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
ﺩﺭ ﺳﺮﻭﺵ:
https://sapp.ir/shohadaye_shiraz
ﺩﺭ ﻭاﺗﺴﺎﭖ:
https://chat.whatsapp.com/BWYt9AXokIyI7n5VyrsVDG
ﺑﺮاﻱ ﻓﺮﺝ ﺩﻋﺎ ﻛﻨﻴﺪ ﻛﻪ ﮔﺸﺎﻳﺶ ﻛﺎﺭﻫﺎﻱ ﺷﻤﺎ ﺩﺭ اﻳﻦ اﺳﺖ
🔺▫️▫️🔺
ﻃﻲ ﺻﺤﺒﺘﻲ ﻛﻪ ﺑﺎ ﺣﺠﺖ اﻻﺳﻼﻡ ﻣﻬﺪﻭﻱ اﺭﻓﻊ ﺷﺪ ﻣﻘﺮﺭ ﮔﺮﺩﻳﺪ ﻧﺎﻡ ﭘﻮﻳﺶ #اﺳﺘﻐﺎﺛﻪ ﺟﻬﺎﻧﻲ #ﻃﻠﺐ_ﻣﻨﺠﻲ ﺑﺎﺷﺪ
👇👇
ﻫﺪﻑ اﻳﻦ ﭘﻮﻳﺶ ﻫﻤﺎﻧﻂﻮﺭ ﻛﻪ ﻋﻠﻤﺎ ﮔﻔﺘﻨﺪ اﺳﺘﻐﺎﺛﻪ و ﻣﻂﺎﻟﺒﻪ ﻣﻴﻠﻴﻮﻥ ﻫﺎ ﻧﻔﺮ اﺯ ﺩﺭﮔﺎﻩ اﻟﻬﻲ ﺑﺮاﻱ #ﻃﻠﺐ_ﻣﻨﺠﻲ و ﭘﺎﻳﺎﻥ. ﺩﺭﺩﻫﺎﻱ ﺑﺸﺮﻳﺖ اﺳﺖ
ﻟﺬا ﻫﻴﭻ ﺩﻋﺎﻱ ﺧﺎﺻﻲ ﻣﻮﺭﺩ ﺗﺎﻛﻴﺪ ﻧﻴﺴﺖ
👇👇👇👇
ﻓﻘﻄ و ﻓﻘﻄ و ﻓﻘﻄ اﻃﻼﻉ ﺭﺳﺎﻧﻲ و ﻳﻚ ﻣﻮﺝ ﺟﻬﺎﻧﻲ ﺑﺮاﻱ ﻇﻬﻮﺭ ﭼﻪ ﻣﺴﻠﻤﺎﻥ و ﭼﻪ ﻏﻴﺮ ﻣﺴﻠﻤﺎﻥ
👇👇👇👇
ﻟﻂﻔﺎ ﭘﻮﺳﺘﺮ ﺗﺒﻠﻴﻐﺎﺕ ﺭا ﻫﺮ ﻃﻮﺭ ﻣﻴﺘﻮاﻧﻴﺪ ﻣﻨﺘﺸﺮ ﻛﻨﻴﺪ
🌷فروردین سال ۶۶ بود, نیروها برای یک عملیات غیرمنتظره اماده می شدند. کلیه مرخصی ها لغو شده و به کسی تسویه حساب نمی دادند. من در تیپ امام حسن(ع) بودم, حسین در لشکر ۱۹ فجر. دنبال کارهای انتقالش بودم تا او را پیش خودم ببرم و از انجا تسویه اش را بدهم تا به مدرسه برگردد. می دانستم به خاطر احترام بزرگتری روی حرف من حرف نمیزند. برای همین در تمام مدتی که دنبال کار هایش بودم, می دیدم می خواهد چیزی بگوید اما حجب و حیایش مانع می شد. وقتی کارهای انتقالش تمام شد و با باباعلی(فرمانده گردان) هماهنگ کردم و دید دارد کار از کار می گذرد, مرا گوشه ای کشید و گفت:داداش, بذار تو این عملیات هم باشم, بعد قول می دم برم شیراز و دیگه برنگردم!
به چشم هایش خیره شدم. نوری در چشمانش بود که مجابم کرد. گفتم قول می دی؟
انگار دنیا را به او داده بودند. خوشحالی در چشمانش موج می زد. مرا در اغوش کشید و محکم فشار داد.
من برگشتم به تیپ. شب بعد عملیات کربلای ۸شروع شد. دلم اشوب بود. صبح عملیات سراغش را گرفتم, گفتند مجروح شده...
سریع خودم را رساندم به لشکر. از هر که سراغش را می گرفتم, این پا و ان پا می کردند, اصرار کردم, گفتند: دیشب شهید شد!
شهادتش خیلی برایم سنگین بود, اما چون به ارزوی قلبی اش رسیده بود, قلبم ارام بود!
🌷🌾🌷
#شهیدغلامحسین_دانشمندی
#شهدای فارس
#ﺳﺎﻟﺮﻭﺯﺷﻬﺎﺩﺕ
🌹🌹🌷
ﺑﺎ ﻧﺸﺮ ﻣﻂﺎﻟﺐ ﺩﺭ ﺗﺮﻭﻳﺞ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺷﻬﺪا ﺳﻬﻴﻢ ﺑﺎﺷﻴﺪ
***
#ﻛﺎﻧﺎﻝ_ﺷﻬﺪاﻱ_ﻏﺮﻳﺐ_ﺷﻴﺮاﺯ:
ﺩﺭ اﻳﺘﺎ :
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
شهدای غریب شیراز 🇮🇷
🌷فروردین سال ۶۶ بود, نیروها برای یک عملیات غیرمنتظره اماده می شدند. کلیه مرخصی ها لغو شده و به کسی ت
🌷 عصر بود که همراه برادر دیگرمان و خانواده اش ازاهواز به سمت شیراز حرکت کردیم. طول مسیر را با اه وفقان امدیم. نزدیکی های اذان صبح بود که به شیراز رسیدیم.
مادر امد پیشواز ما, خیلی وقتی نبود که ما اهواز باهم بودیم, برای مادر سؤال شد. گفتم نزدیک ماه رمضان بود, چون دیگه برای ماه رمضان نمی تونستیم بیایم شیراز اومدیم.
مادر سراغ حسین را گرفت.گفتیم تا گردان بیاد عقب تسویه کنه بیاد شیراز طول می کشه, بعدا خودش میاد.
سراغ پدر را گرفتیم. گفتند رفتند ماموریت جهرم.
تا هوا روشن شد رفتم معراج شیراز, سوال کردم گفتند هنوز شهدا را تحویل ما نداده اند.رفتم شرکت پدر, جریان شهادت حسین را گفتم و خواستم تا ترتیب برگشت پدر را بدهند.
رفتم خانه باید عکس حسین را می دادیم بزرگ کند. ولی هنوز مادر نمی دانست, پدر هم نرسیده بود شیراز.
بعد از نهار مادر رفت در اشپز خانه مشغول شستن ظرف غذا بود. من فرصت را غنیمت شمرده. امدم در مدارک را گشتم تا عکسی از حسین پیدا کنم. بعد از چند دقیقه مادرم درب اتاق را باز کرد, امد داخل گفت: اونجا نیست بگذار خودم برات بیارم!
من که حاج واج مانده بودم دیدم دست کرد تو یک کیف یک عکس کوچک حسین در اورد و داد به من و گفت: خواستی بزرگ کنی فلان عکاسی عکس گرفته!
همان جا زدم زیر گریه و از اطاق زدم بیرون. بعدها گفت به دلم افتاده بود که حسین شهید شده و شما دارید از من مخفی میکنید!
واقعا مانند کوه به ما روحیه می داد و می گفت نگذارید اشکتان را دشمن ببیند!
حالا مونده بود پدر. عصر همان روز بابا از ماموریت امد. مادرمان خیلی راحت بعد از چای اوردن و استراحتش به پدر گفت: اگر کسی امانتی به شما داد خواست پس بگیرد شما پس نمیدهی؟
پدر گفت چی شده؟
مادر گفت خدا امانتیش را پس گرفت و حسین به شهادت رسید'
یادم نمی اید پدرم هیچ وقت برای حسین با صدای بلند گریه کند، بعضی اوقات می نشست وخیلی ارام از گوشه های چشمش دانه های مروارید می غلطید و به زمین می چکید!
در مراسمش هرکس صدای گریه اش بلند می شد مورد اعتراض پدر قرار می گرفت.
روز رویت قبل از دیدن پیکر غرق به خون فرزندش اول درحیاط بنیاد شهید به زمین افتاد و سجده شکر به جا اورد.
روز تشیع شهید هم شخصا وارد قبر شد، کف قبر را بوسه زد، شکر خدای را به جا اورد و پیکر غرق به خون فرزن
دش راباهمان لباس رزم در ارامگاهش قرار داد و اخرین بوسه هارانثارش کردو اورا به خاک سپرد.
🌷🌾🌷
#شهیدغلامحسین_دانشمندی
#شهدای_فارس
شهادت:۱۳۶۶/۱/۱۸-شلمچه, عملیات کربلای ۸
🌷🌷
ﺑﺎ ﻧﺸﺮ ﻣﻂﺎﻟﺐ ﺩﺭ ﺗﺮﻭﻳﺞ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺷﻬﺪا ﺳﻬﻴﻢ ﺑﺎﺷﻴﺪ
***
#ﻛﺎﻧﺎﻝ_ﺷﻬﺪاﻱ_ﻏﺮﻳﺐ_ﺷﻴﺮاﺯ:
ﺩﺭ اﻳﺘﺎ :
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
ﺩﺭ ﺳﺮﻭﺵ:
https://sapp.ir/shohadaye_shiraz
ﺩﺭ ﻭاﺗﺴﺎﭖ:
https://chat.whatsapp.com/BWYt9AXokIyI7n5VyrsVDG
اگه دو چیز را رعایت کنی
خدا شهادت را نصیبت میڪنه..
یکی #پُرتلاش باش
دوم #مخلص..
این دو را درست انجام بدی
خدا شهادت را هم نصیبت میڪند..
#شهید_حسنباقری..
════°✦ ❃ ✦°════
🍃🌸🍃
#ﻧﺸﺮﺩﻫﻴﺪ
ﺑﺎ ﻧﺸﺮ ﻣﻂﺎﻟﺐ ﺩﺭ ﺗﺮﻭﻳﺞ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺷﻬﺪا ﺳﻬﻴﻢ ﺑﺎﺷﻴﺪ
***
#ﻛﺎﻧﺎﻝ_ﺷﻬﺪاﻱ_ﻏﺮﻳﺐ_ﺷﻴﺮاﺯ:
ﺩﺭ اﻳﺘﺎ :
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
🌷
ﺣﻀﺮﺕ ﻋﻠﻲ ع:
ِ
محبوبترين مؤمن نزد خداوند ، كسي است كه مؤمن فقيري را ، در تنگدستي دنيا و گذران زندگي ، ياري رساند
🌸☘🌸☘
ﺑﻪ ﺣﻤﺪاﻟﻠﻪ ﺗ ﺟﻬﺖ 100 ﺧﺎﻧﻮاﺩﻩﻫﺎﻱ ﻧﻴﺎﺯﻣﻨﺪ ﻣﻨﺎﻃﻖ ﺟﻨﻮﺑﻲ ﺷﻴﺮاﺯ, ﺑﺴﺘﻪ ﻫﺎﻱ ﻏﺬاﻳﻲ و ﺑﻬﺪاﺷﺘﻲ ﺧﺮﻳﺪاﺭﻱ ﺷﺪ.
👇👇
اﻟﺒﺘﻪ ﺣﺪﻭﺩ 3,ﻣﻴﻠﻴﻮﻥ 300 ﻫﺰاﺭ ﺗﻮﻣﺎﻥ #ﺑﺪﻫﻜﺎﺭ ﺷﺪﻳﻢ....
و اﻣﻴﺪ ﺩاﺭﻳﻢ ﺑﻪ ﻟﻂﻒ اﻣﺎﻡ ﺯﻣﺎﻥ ﻋﺞ و ﺷﻬﺪا ﺗﻮﺳﻄ,ﺑﺎﻧﻴﺎﻥ ﺧﻴﺮ ﺗﺎﻣﻴﻦ ﻣﻴﺸﻮﺩ
🔽🔽🔽
اﻧﺸﺎاﻟﻠﻪ ﺑﺎﺯ ﻫﻢ ﺩﺭ ﺗﺎﻣﻴﻦ اﻳﻦ ﺑﺴﺘﻪ ﻫﺎ ﺧﺎﺩﻣﻴﻦ ﺷﻬﺪا ﺭا ﻳﺎﺭﻱ ﻛﻨﻴﺪ
👇👇👇
ﺷﻤﺎﺭﻩ ﻛﺎﺭﺕ :
6362141080601017
بانك آينده ﺑﻨﺎم محمد پولادي
🔺🔺🔺🔺
#ﻧﺬﺭﻇﻬﻮﺭﻣﻨﺠﻲ ﻋﺎﻟﻢ ﺑﺸﺮﻳﺖ
#ﺑﻪﻧﻴﺎﺑﺖﺷﻬﺪا
🔺🔺🔺
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
🔺مصطفی تو شهادت را چگونه میبینی؟
نفس عمیقی کشید و گفت:
#شھادت رهایی انسان از حیات مادی و یک #تولد نو است شهادت مانند رهایی پرنده از #قفس است
#شهیدمصطفےکاظم_زاده
🔺🌷🔺🌷
🔸 #ﺻﺒﺤﺘﺎﻥ ﺑﻪ ﻧﮕﺎﻩ ﺷﻬﺪا ﻣﺰﻳﻦ ﺑﺎﺩ
▫️➖▫️➖▫️
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
11.11M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#ﻓﻮﺭﻱ👆 ﻣﺒﻠﻎ ﺑﺎﺷﻴﺪ
📹پویش استغاثه جهانی طلب منجی
🔷حجت الاسلام مهدوی ارفع ۹۹/۱/۱۸
🌹🌷🌹🌷
ﺑﺮاﻱ ﻇﻬﻮﺭ ﻣﻨﺠﻲ ﺗﻼﺵ ﻛﻨﻴﻢ ....
#طلب_منجی_موعود
#به_تو_محتاجیم
#استغاثه_جهانی_طلب_منجی
🌹🌷🌷🌷🌹
#ﻧﺸﺮﺣﺪاﻛﺜﺮﻱ ﺟﻬﺖ اﻳﺠﺎﺩ ﻳﻚ ﻣﻮﺝ ﺟﻬﺎﻧﻲ ﺟﻬﺖ ﻃﻠﺐ ﻣﻨﺠﻲ ﻣﻮﻋﻮﺩ
▫️🔺▫️🔺
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
#زندگینامه_شهید_احسان_حدائق
#نویسنده_مریم_شیدا
#روایت_هجدهم
#براساس_کتاب_میاندار
اتوبوس ها سر کوچه مسجد ایستاده بودند. صدای احسان به گوشش خورد: «برای سلامتی آیت الله العظمی خمینی صلوات»
صدای صلوات در کوچه پیچید بوی اسفند به می خورد بچه ها به سمت اتوبوس راه افتادند و یکی سوار شدن به سمت لبخند به لب دوید و جلویش را گرفت: «نکنه داری میری آبیاری این قبیل چیه دستت؟»
_لازم میشه یه وقت !!اگه تو جاده جلومونو گرفتن، یه وسیله داشته باشیم از خودمان دفاع کنیم.
مهدی هم با چماقی که توی دستش بود و یکی دو نفر هم تفنگبادی با خودشان آورده بودند.
_«ژیانی سیرت» میذاشتی اتوبوس که راه افتاد میومدی؟!
احسان لبخند به لب روبرویش ایستاده بود نگاهی به کیف داخل دست انداخت و پرسید:
_«تو با خودت چی آوردی؟»
_نارنجک هایی که توی آزمایشگاه مدرسه با سه راه درست کردیم.
_عالیه پهلوان سوار اتوبوس شو که الان راه میافتد.
احسان به سمت بچههای رفت که سر کوچه تجمع کرده بودند رو به آنها کرد و گفت:«سریع سوار شین و گرنه به موقع به دیدار آیت الله خمینی نمیرسیم»
همه بچه ها سوار اتوبوس شدند. در اتوبوس که بسته شد، صدای دورگه احسان داخل اتوبوس پیچید: «برای سلامت رسیدن آیت الله خمینی به ایران صلوات»
بچهها با همه وجود صلوات بلندی فرستادند.اتوبوس در پلیس راه متوقف شد احسان از صندلی جلو بلند شد و سرش را از پنجره بیرون کرد.
_وای به حالت بختیار، اگر امام فردا نیاد، مسلسل از شیراز میاد!
بچهها هم سرشان را از پنجره اتوبوس بیرون بردند و شعار دادند.ماموران پلیس را از ترس به اتوبوس نزدیک هم نشدند فکر کردم هر لحظه مسلسلها بیرون می آید و کارشان ساخت است دسته بیل و کلنگ شما که کف اتوبوس بود. اتوبوس دوباره راه افتاد دیدار امام در ساعتی بعد مثل رویایی دور به نظر می رسید.
مجتبی زهرایی روبه علی کرد و گفت:«تو چه فکری از یکم چون لبخند ملیحی رو لبت بود؟»
_یاد اون روز افتادم که فرانسه امام را پذیرا با تمام بچههای مدرسه جمع شدیم رفتیم کنسولگری فرانسه تا ازشون تشکر کنیم.
_احسان بهم خبر داد منم اومدم نیروهای شهربانی تا آن جمعیت را دیدند که به سمت کنسولگری میره گاز اشک آور زدن.
_احسان هم با اون صدای بلند داد می زد درود بر خمینی برای سلامتی آیت الله العظمی خمینی صلوات»
_آخرش هر طوری بود رفتیم داخل کنسولگری .گلهایی که توی فشار جمعیت له شده بودند بهشون دادیم. اونا هم خوشحال بودند.
رادیو اتوبوس روشن بود مجتبی هم که کنار بچه ها بلند شد صدای رادیو پیچید که: «نمایندگان عزیز توجه فرمایید هم اکنون هواپیمای حامل آیت الله العظمی خمینی در فرودگاه مهرآباد تهران به زمین نشست»
بچهها از خوشحالی سر از پا نمیشناختند به تابلوی کنارجاده نگاهی انداخته شد تهران ۲۰ کیلومتر.
🌷 🌷 🌷 🌷
در واتس آپ 👇
https://chat.whatsapp.com/F4LSvAcL2g99PP58OICsAO
در ایتا 👇
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75