eitaa logo
شهدای غریب شیراز 🇮🇷
4.8هزار دنبال‌کننده
12.3هزار عکس
3.7هزار ویدیو
48 فایل
❇ﻛﺎﻧﺎﻝ ﺭﺳﻤﻲ هیئت ﺷﻬﺪاﻱ ﮔﻤﻨﺎﻡ ﺷﻴﺮاز❇ #ﻣﺮاﺳﻢ_ﻫﻔﺘﮕﻲ_ﻣﻴﻬﻤﺎﻧﻲﻻﻟﻪ_ﻫﺎﻱ_ﺯﻫﺮاﻳﻲ ﻫﺮ ﻋﺼﺮﭘﻨﺠﺸﻨﺒﻪ/ﻗﻂﻌﻪ ﺷﻬﺪاﻱ ﮔﻤﻨﺎﻡ ﺷﻴﺮاﺯ ⬇ _ڪپے؟! +حلالت‌‌همسنگر،اگرباحــفظ‌ آیدی و لوگو باشه بهتر تبادل و تبلیغات نداریم ⛔ ارتباط با ادمین: @Kh_sh_sh . . #ترک_کانال
مشاهده در ایتا
دانلود
3.62M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ثانیه های بی تو بودن چه سخت دقیقه میشوند ساعت ها را هم که به عقب کشیدند پاییز یا من کدام یک یلدا را خواهد دید؟ 📎درد دلی مادرانه پس از ۳۵ سال دوری 🌷 ﻣﺎ ﺭا ﺩﻋﺎ ﻛﻨﻴﺪ ◾️🌹◾️🌹◾️ : ﺩﺭ اﻳﺘﺎ : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
از امام جعفر صادق(ع) نقل شده است درسه جا شیعیان ما را امتحان کنید🔰 : ۱_هنگام فرا رسیدن وقت نماز که چگونه وقت نماز را رعایت می کنند❗️ ۲_در وقت حفظ اسرار که چگونه آنها را از دشمنان مستور می‌دارند . ۳_هنگامی که مالی در اختیار دارند چگونه با برادران دینی به طور مساوی و همراهی با دیگران از آن بهره مند می شوند❗️ وسائل ج ۳ ص ۸۲ ◾️◾️◾️◾️ شهادت ع تسلیت باد🏴 ◾️◾️◾️◾️ ﺷﻬﺪاﻱ ﮔﻤﻨﺎﻡ ﺷﻴﺮاﺯ http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
روزی که به خانه آمد به ما گفت: «من سعادت نداشتم مانند دوستانم شهيد بشوم»😔 همان لحظه اشک از چشمانش سرازير شد.😭 روز قبل از میلاد امام زمان (عج) دوباره براي اعزام به جبهه در بسيج آباده ثبت نام کرد و خيلي خوشحال بود. به ما گفت: «امروز روز آخر است که من اين جا هستم و مي خواهم امشب را در سپاه آباده نگهباني بدهم.» خرداد ماه 1361 شب میلاد امام زمان (عج) بود. قرار شد آن شب در سپاه پاسداران نگهبانی دهد. پيراهني را که چندين سال پیش يکي از دوستان پدرم از مکه برايش آورده بود را پوشيد همان شب در حين نگهباني بر اثر اصابت گلوله به سر توسط منافقين کوردل به شهادت رسید. 🌹🌷🌹 . ﺁﺑﺎﺩﻩ 🌹🌷🌹 : ﺩﺭ اﻳﺘﺎ : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75 ﻳﺎﺩ ﺷﻬﺪاﺯﻧﺪﻩ ﺷﻮﺩ اﺟﺮ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﺑﺒﺮﻳﺪ
رفتند .... شهید شدند🕊 پیکرشون🌷 موند توی بعد اومدند..! ماهنوز درگیر اینیم که چجوری گناه کنیم 😔 ..! 🌹🍃🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
سوغاٺ براے ⇜پاره‌پاره‌‌هاےبدنشان‌بود حالا چه‌ داری برای⁉️پیشکش‌ کردن‌ به 💥 🌹🍃🌹🍃 ﺑﻪ ﻳﺎﺩﺷﻬﺪا ﻣﻨﻮﺭ ﺑﺎﺩ ◾️◾️◾️◾️ https://chat.whatsapp.com/BE71umQBe1UB84MK8aPoYv
10.59M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⚠️بلاها برما شدت گرفته... 👈اگه دنبال راهکار اساسی برا نجات هستید ، *این کلیپ رو از دست ندین👆👆* *🔹اللهم عجل لولیک الفرج🔹* 🌷🌹🌷🌹 شهدای شیراز http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
قربانے اول ماه قمرے 🌷🌹🌷🌹 حضـرت رسـول (ص) : قـرض بگــیرید و قربانی کنیــد ؛ زیرا آن قرضی است ادا شدنى اســت ( این‌ قرض را خـداوند سبحــان ادا مى ‌کند)  🌷🌹🌷 با توجہ به توزیع حدود ۷۲۰ بسته معیشتے و بهداشتے در ماههاے گذشته در بین خانوادهای نیازمند شهر شیراز ، به عنــایت حضرت زهــرا (س) ، قصد این را داریم با توجه به روایات وارده و تاکید بر صدقه روز اول هر ماه قمری ، اقدام به قربانے و ذبــح گوسفند، جهت رفع بلا و بیمارے ، در روز اول ماه ذی العقده و روز اهل بیت حضرت معصومه(س) نماییم 👇👇 انشاالله این عمل خیر ، سبب رفع بلا و بیماری از بلاد مسلمین و کل عالم هستے و قدمے در ڟهور منجے موعود باشد 👇👇 ﺷﻤــﺎﺭﻩ ﻛﺎﺭﺕ ﺟــﻬﺖ ﻭاﺭﻳﺰ ﻛﻤــﻚ ﻫﺎ: 6362141080601017 بانك آينده بــنام محمد پولادي 🔺▫️🔺▫️ *هییت شهداے گمنام شـــیراز* 🌹🌷🌹🌷🌹 http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75 لطفا به دیگـران هم اطلاع بدهید
(خسرو) (فرهاد) (مهدی) ! می ایستم. اول محله و تا جایی که چشم کار کار می کند نگاه می کنم و به عمق محله سنگ سیاه می روم! روی سنگفرش های کاشی کاری شده خیابان پا میگذارم. تصویر هایی از کودکی و نوجوانی در ذهن دارم. روی سردر بزرگ نوشته شده است مسجد ابوالفضل! خسرو گاهی به این مسجد می آمد. اما من هیچگاه وارد مسجد نشدم .خسرو هم هیچ وقت با من به کلیسا نیامد. مقبره بی بی دختران با آن معماری قدیمی تغییری نکرده است. یادش بخیر!مادر با زنهای همسایه می‌آمد به این امامزاده و من هم می‌آمدم. زنها پنجه توی مشبک های ضریح می‌انداختند و گریه می کردند .من هم ادای شان را در می آوردم و گریه میکردم. زن ها به مادر من گفتند :«خانم صفاریان شما که مسیحی هستید چرا می آیی به امامزاده؟!» مام هم دست روی سر من می کشید و می گفت: من برنابی را از این خانم دارم. بعدها مام برایم تعریف کرد و گفت:« وقتی فقط دو سالت بود ،از بس شیطنت می‌کردی از طبقه دوم خانه ای که اجاره‌نشین بودیم افتادی پایین! هوش نداشتی و نبضت کند میزد. تو را در آغوش کشیدم در حالی که جیغ میکشیدم زنهای همسایه دورم جمع شده بودند تو را به مطب دکتر بردم. دکتر تا تو را دید گفت باید ببرمت بیمارستان. با مادر خسرو ماشینی گرفتیم و تو را به بیمارستان نمازی بردیم .دکتر وقتی تو را دید گفت که احتمال زنده ماندنت کم است . شب تو را توی بیمارستان نگه داشتند وقتی به خانه می‌آمدم مادر خسرو رفت سمت مقبره بی بی دختران ،پنجه در مشبک گره زد و خواست تا حال تو خوب شود. من هم دل شکسته همراهش دعا کردم. چند روز بعد از دعا تو به هوش آمدی!صحیح و سالم ،انگار نه انگار که داشتی می مردی. حسی مرا میخکوب می‌کند تا از دور پشت نرده های فلزی دور مقبره اندکی به بایستم .چقدر مادر وقتی می رسید به مقبره گریه میکرد. جلوتر می روم کوچه تنگ تر می شود تا انتهای کوچک بازتر می‌شود می‌روم.بوی نان تازه می خورد زیر دماغم .بیشتر وقتها با خسرو می‌آمدیم دوتا نان سنگک بزرگ می خریدیم و می بردیم خانه. یک بار هم خسرو وقتی مرا با بچه های دیگر می برد که نان سنگک داغ گرفت و یک کاسه آش صبحانه شیرازی. عجب مزه میداد !مزه اش هنوز توی غذاهای آمریکایی ذهنم گم نشده!! هوای گرم تنور نانوایی به صورتم میخورد .وقتی از مدرسه می آمدم خانه چند دقیقه جلوی در نانوایی می‌ ایستادم و پاهایم و خودم را گرم می‌کردم. آن موقع یک پیرمرد سفید‌روی لاغری به اسم مش رحمان توی نانوایی کار می‌کرد .خوش اخلاق بود و هر وقت او نون باسون بود، برای گرم شدن جلوی کوره غمی نداشتیم. اما وقتی نبود پسرش جایش می ایستاد و نان می داد دست مشتری. پسرش خیلی بد اخلاق بود و سیگار می کشید. کسی از این پسر دل خوشی نداشت .زن ها وقتی میدیدند او توی مغازه است برمی‌گشتند و می‌رفتند خانه مردهایشان را می‌فرستادند یا می‌رفتند نانوایی چند کوچه بالاتر. می‌گفتند هیز است و هرزه. وقتی نبودش زنها گله اش را به مش رحمان می‌کردند . یکبار یادم هست تا چند ماه مش رحمان پیدایش نبود. وقتی از خسرو پرسیدم می‌گفت: دستگیرش کردند. وقتی می گفتم کیا؟ در جواب من گفت: ساواک ! آن موقع نمی دانستم ساواک کیست و چیست. اما خسرو می‌گفت: آنها مأمور های ویژه شاه هستند تا به قول خودشان خلافکارها را بگیرند. _یعنی مش رحمان خلافکار بوده؟؟ _به قول خودشان بله. ولی من مطمئنم یکی مش رحمان را به اونا لو داده. با بچه ها دنبال اونیم بدونیم کی؟! انشالله که زود مش رحمان برمیگرده. آخرین بار هم آو را وقتی دیدم که آمده بودم نان بخرم. نان داغ را دستم‌داد یک شکلات هم از جیبش در آورد و به سمتم گرفت و گفت:« برنابی می دونی من اسمت چیه؟!» _یعنی پیامبر !کسی که راهنمایی میکنه مانند عیسی مسیح! _پسرم سعی کن مانند اسمت باشی. نگاهی به نون باسون می اندازم .نانوایی خلوت است دلم هوا کرده خبری از مش رحمان بگیرم .جلوتر باد گرم کوره بیشتر به صورتم می خورد. _ببخشید الان صاحب نونوایی کیه؟! قبلاً مش رحمان صاحب نونوایی بود. _خدا رحمت کنه مش رحمان را! شش سال است عمرش داده به شما .بعد از آن هم پسرش نانوایی را فروخت به بابای من .بابای من هم یه سال پیش به رحمت خدا رفت. _مش رحمان از زندان آزاد شد؟! _ها کاکو .با پیروزی انقلاب بیرون آمد. اما چه بیرون اومدنی !خدا بیامرز وقتی آزاد شد انقدر ساواکیا شکنجش کرده بودند که علیل شده بود و دیگه نمیتونست حرکت کنه و تا موقع مرگش خانه نشین شد! شما مش رحمان را از کجا میشناسی؟! _من بچه بودم در این محل زندگی میکردم هشت سال پیش! در واتس آپ 👇 https://chat.whatsapp.com/BE71umQBe1UB84MK8aPoYv در ایتا 👇 http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
راز عدد 6⃣ و شهیدمدافع حرم فاطمیون از شیراز 😳😳 🌷🌹🌷🌹 1⃣تولد: میلاد امام صــادق ع (‌ششمین امام شیعیان) 2⃣ ششمیـن فرزند خانواده 3⃣ شـهادت :روز شهادت امام صادق ع (امام ششم شیعیان) 4⃣قبر شهید : ششمین قبر در ردیف شهدای مدافع حرم فــاطمیون شیراز 5⃣اسمش همنام: امام ششم ◾️🌷◾️ 🌹🌷🌹 : ﺩﺭ اﻳﺘﺎ : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75 ﻳﺎﺩ ﺷﻬﺪاﺯﻧﺪﻩ ﺷﻮﺩ اﺟﺮ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﺑﺒﺮﻳﺪ
خـــداونـــدا... *"حسـن حق نگهدار"* نیستم برایت *"گمنام"* بمانم ! *"منصور خادم صـادق"* نیستم برایت *"عارفانه"* باشم ! *"محمد جواد روزیطلـب"* نیستم برایت *"عاشقانه"* قلم بزنم ! *"حبیــب روزیطلب"* نیستم که برایت *"زیبا"* بمیرم ! مرا ببخش با همه نقص هایم ...! با تمام گناهانم...! لیاقت ندارم ولے... دل که دارم ...!!! دلــــم میخواهد ... کـــــــــــــم آورده ام.... دلم هواے خوب بودن دارد ... .... شهدا... 🌷🌹🌷🌹 : ﺩﺭ ایتا : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
استان فارس و شیراز 🌷🌷 فیلم اخراجی ها رو دیدید⁉️ صادق هم مثل مجید سوزوکی بود. ولادتش با ولادت_امام_صادق (ع) بود ... به همین دلیل اسمش را صادق گذاشتند پسر خیلی شری بود، به خاطر دوستے با رفقای ناباب به زندان افتاد . البته بیگناه بود ولےتو زندان میخواست خودکشی کنه❗️👿 دادگاه گفته بود وثیقه ۴۰ میلیونی ببریم برای آزادیش، ولی ۴۰ میلیونی گیرمون نمیومد...😔 وقتی فهمید ،خیلی دلش شکسته شد. براے آزادیش به حضرت زینب س متوسل شد ...🙏 تو زندان، خواب (س) رو دیده بودکه ازشهید کمک خواستن. بعد از خوابش توبه میکنن❗️😞 برخی اطرافی ها ،چشم یه آدم بد به او نگاه میکردیم ولی نمیدونستیم در توبه همیشه بازه😭 در عین ناباوری نامه آزادیش رو خوندن❗️ بعدآزادیش گفت: من میرم سوریه. خانواده ش راضی نمیشدن، به بقیه میگفت رضایت خانواده م رو بگیرین. ۱۰ روز بعد عازم شد ..🚶‍♂ چهار دوره رفت و شدفرمانده گردان شد...شجاعتش بی نڟیر بود💪 . بچه خلاف محله هاے شیراز، شده بود سینه چاک حۻرت زینب( س)... آخر هم اونقدر در خونه بے بے زینب ماند که امضاے شهادتش را گرفت ع آسمانےشد... 🌹🌷🌹 مدافع حرم صادق محمدزاده 🌹 🌷🌹🌷🌹 : ﺩﺭ ایتا : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75 یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا