آبوجاروکردهامبازایندلدیوانھرا♥️:)
تانمردمازغمچشمانتظارے . .دربزن🌦!
.
.
السلامعلیڪیاخلیفةاللهفےارضھ..✋🏻
#صبحتون_شهدایی
🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷@golzarshohadashiraz
💝سخنش با تو!
در اسلام تماشاچی نداریم...همه مسلمانان باید به هر نحوی در صحنه نبرد بین حق و باطل شرکت کنند وگرنه خود باطلند...
🌷شهید احسان قاسمیه🌷
#شهدا_و_انتخابات
#مشارکت_حداکثری
#انتخاب_اصلح
#ایران_قوی
🌱🌷🌱🌷
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
*داستان دنباله دار هر روز یک قسمت*
* #شهید_جلال_کوشا*
* #نویسنده_فاطمه_ملاحت(کوشا)*
* #قسمت_سی_و_چهارم*
هوا هنوز تاریک بود که خط دفاعی عراقی ها به سرعت صرف شد.
_سنگرا رو پاکسازی کنین!
دشمن در مرحله اول عملیات برای اولین بار از سلاحهای شیمیایی استفاده کرده بود و نیروهایش به ماسک های ضد شیمیایی مجهز شده بودند
هدف ایران از عملیات خیبر،انهدام نیروهای سپاه سوم عراق ، تامین جزایر مجنون شمالی و جنوبی ، و تصرف خشکی شرق دجله ،از طریق هور بود . دشمن هیچگاه تصور نمی کرد که عملیات در هور انجام شود و امکان استفاده از نیروهای زرهی برایش نبود .
هوای سرد صبح می خورد توی صورتم که صدای فرمانده گردان را شنیدم.
_استحکام سازی سنگرها را شروع کنید.
سنگرها را تا جایی که می توانستیم مستحکم کردیم و آماده شدیم برای دفع پاتک دشمن.
تازه شب شده بود که با صدای زوزه انفجار خمپاره و ناله ی بچه ها دلم لرزید. گرومپ گرومپ . باران توپ و خمپاره روی منطقه باریدن گرفت .همراه آتش توپخانه منور بود که توی آسمان جولان می گرفت و نقطه به نقطه منطقه آتش منفجر می شد. خاکریز سه متری که صبح با لودر ترمیم شده بود مثل برف و آفتاب تموز در حال آب شدن بود . گوشم از موج انفجار سوت می کشید . دور و برم از شدت گلوله های خمپاره گودال های سیاه قیفی شکل به وجود آمده بود.
هوازی حوالی ساعت ۱۲ شب ، تازه سکوت نسبی برقرار شده بود که عراقی ها ،پاتک دوم را شروع کردند. زیر آتش پرحجم و بیوقفه دشمن ، تکاور های غول پیکر با لباس های پلنگی ،از گردانهای الخیل کوهستانی ، یک بار مثل مور و ملخ ریختن توی منطقه. قلبم به شدت شروع کرد به تپیدن.
_یا خدا یعنی بچه ها از پس اینهمه تکاور بر میان؟!
تکاورها پیش آمدند اسلحه کوچکشان تیربار بود! بعضیها هم خمپاره ۶۰ را مثل یک بچه دوماهه گرفته بودند زیر بغلشان ! یکی خمپاره میگرفت و دیگری با همان وضع شلیک میکرد . یعنی قبضه را زمین نمی گذاشتند.
شلیک دوست و دشمن را تشخیص نمیدادیم.با دشمن قاطی شده بودیم و جنگ تن به تن در گرفته بود . زیر انعکاس شعلههای آتش منطقه و نور منور ها ،تکاورها هاج و واج از هم متلاشی شدند و تعدادی به طرف میدان مین خودشان فرار کردند و آنجا کشته شدند!!
حوالی ساعت ۵ صبح تکاورها قلع و قمع شدند . چند روز بعد باران تند و درشت جنوب روی خاکریز بی نفوذ منطقه باریدن گرفت .زمین خیس و گل آلود و چرب شد و پاها در گل فرو می رفت. عراقیها که از پاتک چیزی نصیبشان نشده بود بین دو خط دفاعی با حفظ عمق تا سینه پمپاژ کردند . کم کم آب بالا آمد و داخل سنگر ها شد.
ادامه_دارد ...
❤️❤️❤️❤️❤️❤️
در ایتا
@shohadaye_shiraz
🌿🌿🌹🌿🌿🌹🌿🌿
💫یادی از سردار شهید حاج منصور خادم صادق💫
🌷درد هایی که میکشید برای ما قابل تصور نبود،چیزی هم بروز نمی داد،اما مجروحیت سرش، و پای قطعشاین اواخر خیلی اذیتش می کرد. غیر از آن، او را از جوان ها،بسیج و
بسیجی ها که عشقش بود جدا کرده بودند. خسته شده بود...
می خواست برای مأموریت برود. آن روز به طور عجیبی با همه خداحافظی می کرد،حتی با تانک ها و نفربرهایی که با آنها جنگیده بود.
شبش خواب دیدم، کربلا هستم و دارند شهدای عاشورا را دفن می کنند... از خواب پریدم. تلفن زنگ می خورد. خبر دادند حاج منصور در جاده دلیجان تصادف کرده.
سریع با سردار عبداللهزاده به سمت تهران حرکت کردیم. دیر رسیدیم، مردم محلی می گفتند،با نوای یا ابوالفضل یا ابوالفضل نفسش رفته بود...جانباز 70 درصد بود و طبق فرمان رهبر،شهید. تنها جایی بود که از درصد جانبازی اش استفاده کرد!
راوی حاج یحیی خادم صادق
🌿🌷🌿🌷🌿
#ڪانال_شهداےغریـب_شیـراﺯ:
ﺩﺭ سروش:
https://sapp.ir/shohadaye_shiraz
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
🌸شب سرد و وحشتناکی را در جزیره مجنون سپری می کردیم. در آن خوف، دیدم مقصود در حال غسل با آب سرد است. گفتم: پسر مگه عقلت را از دست دادی که تو این سرما غسل می کنی؟
از غسل که فارغ شد به نماز شب قامت بست. بی آنکه ذره ای لرز از سرما در وجودش دیده شود. بعد از نماز، سر به سجده شکر گذاشت. سر از سجده که برداشت گفت: اگر دلتان به سوی او باشد، سرما که سهل است، بدترین حالت ها را هم متوجه نمی شوید!
خندید و ادامه داد: باید با عشق کار کرد تا دل خسته نشود.
خجالت کشیدیم که حتی زمان گرفتن وضو با آن آب سرد و در آن هوای سرد کلی غُر می زدیم.
#شهیدمقصودصالحی
#شهدای_فارس
🌱🌷🌱🌷
#ڪانال_شهداےغریـب_شیـراﺯ:
ﺩﺭ ایتا :
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ...
حتما ببنید 👌
تو این روزها آنهایی که خود را عاشق حاج قاسم میدانند حتما این کلیپ را ببینید ...
#سرداردلها
#سربازولایت
#انتخابات
#مشارکت_حداکثری
🌱🌹🌱🌹
#ڪانال_شهداےغریـب_شیـراﺯ:
ﺩﺭ ایتا :
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
#نشردهیـد
یا حضرݓ معصومہ(س)
ما بہ لطف صفاے مقدمݓاטּ
دو حرم مثل #ڪربلا داريم
ايـטּ طرف قم ڪه خاكِ تربݓ توسݓ
آטּ طرف #مشهدالرضا داريم
#میلاد_حضرت_معصومه(س) 🌺
#مبارکباد🎊🌺
#هییت_شهدای_گمنام_شیراز
🎊🌷🎊🌷
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
#قربانےاول_ماه_قمرے
#ﻧﺬﺭﻇﻬﻮﺭﻣﻨﺠﻲ_ﻣﻮﻋﻮﺩ(ﻋﺞ )
#ﺑﻪ_ﻧﻴﺎﺑﺖ_اﻣﺎﻡﺯﻣﺎﻥﻋﺞ و #ﺷﻬﺪا
#ﺟﻬﺖﺭﻓﻊ_ﺑﻼﻭﺑﻴﻤﺎﺭﻱ
#حضورحداکثری و #انتخاب_اصلح در انتخابات
🌷🌹🌷🌹
حضـرت رسـول (ص) :
قـرض بگــیرید و قربانی کنیــد ؛ زیرا آن قرضی است ادا شدنى اســت ( این قرض را خـداوند سبحــان ادا مى کند)
🌷🏴🌹🏴🌷
ﻃﺒﻖ ﻗﺮاﺭ ﻣﺎﻫﺎﻧﻪ, به عنایـت حضـرت زهــرا (س) ، #قربانے و ذبــح گوسفــند، جهت رفــع بلا و بیمارے و ﺗﻌﺠﻴــﻞ ﺩﺭ #اﻣﺮﻓـﺮﺝ منجے موعــود، در روزاول ماه ذی القعده (روز ولادت حضرت معصومه س) ﺗﻮﺳــﻄ ﺧﺎﺩﻣﻴﻦ شهــدا انجام مےپذیرد. ✋✋
شمــا هم مےتوانید در این امر خــیر سهیم باشیـــد
👇◾️👇
ﺷﻤــﺎﺭﻩ ﻛﺎﺭﺕ ﺟــﻬﺖ ﻭاﺭﻳﺰ ﻛﻤــﻚ ﻫﺎ:
۶۳۶۲۱۴۱۱۱۸۰۵۹۰۷۱
بانك آينده بــنام محمد پولادي
🔺▫️🔺▫️
*هییت شهداے گمنام شـــیراز*
مرکز نیکوکاری شهدای گمنام شیراز
🌹🌷🌹🌷
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
🌱گویند
شهادت🕊️مهر قبولی ست
که بر دلت میخورد ..
شهدا..
دلم لایق مهر شهادت نیست
اما شما نظر کنید ..
این کویر تشنه
دریا میشود ..
باعطرشهادت ...
#صبحتون_شهدایی
🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷@golzarshohadashiraz
🔰مثل شهیدان
✅تازه ازدواج کرده بود و منتظر بود زندگی مشترک با همسرش را در زیر یک سقف شروع کند، یک تاریخی را برای مراسم عروسی در نظر میگیرند و به دنبال فراهم کردن مقدمات مراسم میروند؛
اما نزدیک عروسی متوجه میشود که شب عروسیاش مصادف با شب انتخابات است و برای اینکه بتواند در این ایام بهخوبی دین خودش را ادا کند و بدون دغدغه و مشغولیت ذهنی، فعالیت انتخاباتی داشته باشد مراسم عروسیاش را عقب میاندازد.
یعنی مسئله انتخابات تا این اندازه برای او حیاتی بوده است که یک امر مهم در زندگی شخصیاش را با آن تنظیم میکند
شهید حسن محمود نژاد🌷
شهدای قم
http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
*داستان دنباله دار هر روز یک قسمت*
* #شهید_جلال_کوشا*
* #نویسنده_فاطمه_ملاحت(کوشا)*
* #قسمت_سی_و_پنجم*
✅ به روایت اسماعیل توکلیان
به دیوار تکیه زد .نفس عمیقی از سینه بیرون داد و با آستین پیراهنش عرقش را خشک کرد . دستی به ریش خاک گرفته اش کشید و نگاهی به ساختمان نیمه تمام انداخت و با صدایی که مثل چهرهاش آرام بود گفت :
_اسماعیل این خونه هم اگه تموم بشه من توش نمیرم .
یک باره جا خوردم و به صورت غبار زده خیره شدم.
_چطور؟!
_همین که گفتم !
شوخی ام گل کرد.
_پس چرا می سازیش ؟!
با چشم های آینه گونه از به من نگاه کرد .
_من یک تکلیفی دارم که انجامش میدم . ولی دلم میگه که توی این خونه نمیام !
بغض راه گلویم را بست . لبم خشک شد و بدنم کرخت شد . دیگر دل و دماغ کار کردن نداشتم.
خاطره آن روز توی پادگان اهواز برایم تداعی شد . یک سکه بهشت عیدی دادند . سکه را گذاشت کف دستم
_برو بفروشش و برای بچهها غذا بخر .
برایش مال دنیا پس چیزی ارزش نداشت .
✔️ به روایت محمدحسین یوسف زادگان
عملیات خیبر تازه تمام شده بود . با جلال گوشه ای نشسته و سرگرم گپ زدن بودیم .
_جلال آقای.....کجاست؟
_رفته مرخصی میخواد خونه اش را تمام کنه .
_تو خونه ات رو به کجا رسوندی؟!
_فکر کنم زیر پوشش باشه!
_خوب چرا تمومش نکردی؟!
_تمام شدنش مستلزم اینه که برم توی شهرداری و یک دروغ بگم .تا کار تموم بشه ولی من اهلش نیستم و از خیرش گذشتم .
مات و مبهوت فقط به لب هاش خیره شدم .و به حرفاش فکر میکردم انگار داشت مسیر زندگیام را روشن می کرد.
ادامه_دارد ...
❤️❤️❤️❤️❤️❤️
در ایتا
@shohadaye_shiraz
🌿🌿🌹🌿🌿🌹🌿🌿
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹بینید....
+ بابا! فقط مواظب باشیا!
- که چی؟
+ که.....
#روز_دختر مبارک🌸
#شهید جاویدالاثر سید مصطفی صادقی
🌷🌹🌷🌹
یاد همه دخترای شهدایی که به خاطر امنیت ما یتیم شدند....😭
🌹🌹🌹
یادمان باشد این روزها نگاه شهدا به حضور و انتخاب آگاهانه ما در پای صندوق های رای هست ....
🍃🌷🍃🌷
#ڪانال_شهدا
ﺩﺭ ایتا :
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود
#روایت_عشــق🌹
در کربلاے۴ ، ترکشـی به شانه اش نشـست.
او را به بیمارستانی در قم منتقل کردند، چند روز بعد هم به شیراز منتقل شد. زخمـش عمیق بود و باید استراحت می کرد.
اما تا شنیـد عملـیاتے جدیـد در پیش است آمـاده شـد ڪه به جبهــه برگردد.هیچ وقت بدون اجازه من و پدرش نمی رفت.
گفت: مادر، خواب #حضرت_معـصومه (س)را دیدم، به من مژده داد این بار به آرزویـت می رسی و پیش ما میآیـی!
وقتی التـماس های او را دیدم.
گفـتم :عزیـزم باشه، برو!
توی کوچه چرخید و باز نگاهم کرد، باز خواب حضرت معصومه (س)را یادآوری کرد و برای آخرین بار هم خداحافظی کرد!
کربلاے ۵، حسینے شد ...
#شهیـد فرهاد (مجتبی )اجرایی
#شهداےفارس
🍃🌹🍃🌹
#ڪانال_شهداےغریـب_شیـراﺯ:
ﺩﺭ ایتا :
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
💫یادی از سردار شهید حاج منصور خادم صادق💫
🌷زمستان سردی بود. گردان حضرت ابوالفضل(ع) در خط پدافندی آبادان مستقر بود. با یکی از
دوستان در محل استراحت بودیم.
صبح که بیدار شدم، چشمم به گوشه اتاق افتاد. یک نفر یک پتو را پهن کرده و بقیه پتو را روی خودش کشیده و به خواب رفته بود. از سرمای زیاد، زیر همان پتو در خودش جمع شده بود. به دوستم گفتم: بگیری زیر همین پتو بپیچی کتکش بزنی!
پتو کنار رفت. آقا منصور بود، فرمانده گردان. گفت: می خواهی من را بزنی؟
خجالت کشیدم. به گوشه اتاق که چندین پتو روی هم گذاشته شده بود اشاره کردم و گفتم: آخه این همه پتو، چرا در این سرما اینجور خوابیدید!
خندید و گفت: برادر، من اگه جای گرم و نرم بخوابم، چه طور می تونم حال بسیجی که به دستور من الان توی این سرما، توی سنگر کمین جلو دشمن نشسته را بفهمم!
راوی: صدرالله کشاورز
🌿🌷🌿🌷🌿
#ڪانال_شهداےغریـب_شیـراﺯ:
ﺩﺭ سروش:
https://sapp.ir/shohadaye_shiraz
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
❣شهید ابراهیم هادی
🍃🌷🍃به فکر مثل شهدا مردن نباش ...
🍃🌷🍃به فکر ...
🍃🌷🍃مثل شهدا زندگی کردن باش ... ❤️
#شهیدابراهیم_هادی
#شهیدانه
🌹🍃🌹🍃
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
📎نگاهشان به انتخاب ماست
دستشان بسته شد ،
تا امروز دستمان در انتخاب باز باشد
دِین بزرگی به گردن داریم ،
شهدا را میگویم ...🥀🥀🕊️🥀🥀
🥀قواص شهید🕊️منصور مهدوی نیاکی
#صبحتون_شهدایی
🌷🌱🌷🌱🌷🌱🌷🌱🌷@golzarshohadashiraz
🔰مثل شهیدان
✅شهید رجایی که یک رئیس جمهور مکتبی است. آن زمان شعارهای اسلامی و انقلابی، خدامحوری، خداباوری و خدابینی را مدنظر قرار داده بود.
ایشان با شعاری قریب به این مضمون که: *«من و کابینه آیندهام نیامدهایم که شاه گونه باشیم. شام خوردن، رفتار و گفتار ما باید خدا گونه باشد.»* وارد این عرصه شده بود.
ایشان همهچیز را خدا میدانست و سعی داشت همه افعالش را به خدا متصل کند. مردم باید با این نگاه به انتخاب دست بزنند.
#شهید_محمدعلی_رجایی🌷
#مشارکت_حداکثری
#به_نیابت_از_شهدا_رای_میدهیم
http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
*داستان دنباله دار هر روز یک قسمت*
* #شهید_جلال_کوشا*
* #نویسنده_فاطمه_ملاحت(کوشا)*
* #قسمت_سی_و_ششم*
✅ به روایت کاظم حقیقت
صبح همراه جلال و رسول از اهواز برمیگشتیم پادگان امیدیه.
جلال سرش را تیغ زده بود. ساعتی بعد رسیدیم . تویوتا را کنار در پارک کردیم و آمدیم توی سالن .
در اتاق ادوات باز بود . ولی خبری از حاج میرزا نبود . جلال سرکی توی اتاق کشید و پاورچین پاورچین رفت داخل . جلوی در کشیک می دادم . نمیدانستم دنبال چه می گردد . سرش را می برد نزدیک صندوقها و آنها را بو می کرد . یک مرتبه نگاهش روی یکی از صندوقها ثابت ماند . خندید آن را بلند کرد و آورد اتاق خودمان .
کنجکاو شده بودم که توش چیه ؟! صندوق را که باز کردیم چشم من افتاد به حلب های خرمای رنگینک. ...
خیلی رنگینک دوست داشتم .جلال وقتی از جهرم می آمد اولین چیزی که می گذاشت جلوی بچه ها ، ظرف رنگین کیا صندوق میوه بود .
جلال سر می زد توی اتاقهای دیگر .
_بچه ها بیاین مادرم از جهرم برام رنگینک داده .. آتیش زده به مالش !!
خلاصه همه را جمع کرد توی اتاق و آنها را تشویق میکرد که بخورید . با جلال نوبتی کشیک می دادیم .
_آهای جلال بیا نوبت تو هست!
بیچاره حاج میرزا در به در دنبال صندوق میگشت . خودش حدس می زد که کار جلال باشد . یک مرتبه هم در اتاق ما را زد . بچه ها ساکت شده بودند . فکر کرد کسی توی اتاق نیست و رفت . در اتاق که بسته بودیم بچه ها آهسته از پنجره می آمدند بالا رنگینک می خوردند و صدای دهانشان به هوا می رفت .
از خوردن رنگینک سیر شدیم ، مانده بودیم با بقیه رنگینک ها چه کار کنیم . فکری به ذهنم رسید گفتم : صندوق را میبریم انبار تدارکات مبارز !
چهار چشمی حواسمان به حاج میرزا بود که هنوز توی سالن پرسه میزد . من و رسول از پنجره پریدیم پایین و آهسته رفتیم طرف ماشین .
استارت را که زدیم جلال با دو صندوق را آورد و گذاشت عقب ماشین . شیشه ها را بالا کشیده و توی حرکت بودیم یکباره حاج میرزا از آخر سالن ما را دید !
میدوید طرفمان و داد میزد : من میدونستم کار ، کار این کله کچله !
بچه ها دست گذاشته بودند روی دلشان حالا نخند کی بخند!
ادامه_دارد ...
❤️❤️❤️❤️❤️❤️
در ایتا
@shohadaye_shiraz
🌿🌿🌹🌿🌿🌹🌿🌿
. ساعاتی از شروع عملیات می گذشت، خورشید گویی در گرماگرم آن همه جنوب، تنها داغستان شروه هایش را نثار زمین کرده بود. از آسمان و زمین آتش می بارید و بچه ها در طول مسیر عطش قمقمه هایشان را جرعه جرعه سر می کشیدند سید حال و هوای دیگری داشت و چشمان خسته و بی فروغش را به دور دستها دوخته و پا به پای نیروهای خود به پیش می رفت. لبهای خشکیده و تبدار خود را در طاقت سوز عطش، پشت لبخندهایی مهربان پنهان ساخته و با تکرار نام مقدس آقا ابا عبدالله(ع) به بچه ها روحیه می داد.
فردای عملیات، گرمای هوا به اوج خود رسیده و قمقمه ها از تشنگی در سایة فانسقه ها خزیده بودند. خوب که گوش می دادی صدای تلاطم آب را از قمقمة سیّد می شنیدی؛ از تمام هفت دریا گویی تنها در مشک خالی او ته جرعه ای آب مانده بود. او همان مقدار اندک را برای بچه ها گذاشته بود و در صبوری آن همه نیاز، عطش آنها ار اگر چه با لب تر کردنی فرو می نشاند .
...و آن روز شاید به شکرانة همین دستهای بارانی، ملایک آسمان کام عطشناک او را با جرعه ای از زلال سرخ شهادت فرو نشاندند و سیّد با لبانی تشنه به خیل عاشوراییان هشت سال دفاع مقدس پیوست...
#ﺷﻬﻴﺪﺗﺸﻨﻪ_ﻟﺐ
#ﺷﻬﻴﺪﻣﺤﻤﺪﺗﻘﻲ_ﻣﻮﺳﻮﻱ
#ﺷﻬﺪاﻱ_ﻓﺎﺭﺱ
#ﺳﺎﻟﮕﺮﺩﺷﻬﺎﺩﺕ🌹
🌷🌷
#ﻛﺎﻧﺎﻝ_ﺷﻬﺪاﻱ_ﻏﺮﻳﺐ_ﺷﻴﺮاﺯ:
ﺩﺭ اﻳﺘﺎ :
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
#ﻧﺸﺮﺩﻫﻴﺪ
💫کلامی از سردار شهید حاج منصور خادم صادق💫
🌾ای عزیز ملاک در مقطع کنونی انجام وظیفه است و فردا هم هر چه پیش آید خوش آید. ملاک زندگی انسان های شیعه علی همین زندگی مبارزه ای است. شناخت حق و مبارزه و جهاد در راه حاکمیت حق.
... ملاک انجام وظیفه است و این راهی بس سخت و مشکل است و لیکن ارزش دارد. قدم گذاشتن به وادی تربیت خود و جامعه و طی طریق بسوی خالق متعال کمر شکن است و در این راه باید از همت ائمه اطهار و اولیاء و پیامبران و شهدا مدد بجوئیم و به آنها اقتدا کنیم .
زیارت مداوم امامزاده ها و سید علاء الدین حسین و شاهچراغ و سید میر محمد و فراموش نگردد. دوستدار تو خادم صادق.
همتم بدرقه راه کن ای طائر قدس
که دراز است ره مقصد و من نوسفرم
🌿🌷🌿🌷🌿
#ڪانال_شهداےغریـب_شیـراﺯ:
ﺩﺭ سروش:
https://sapp.ir/shohadaye_shiraz
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
🛑 #گــزارش 🛑
#کمک_مومنانه
#طرح_قربانی_اشتراکی
♦️ذبح قربانی روز اول ذی القعده و روز ولادت حضرت معصومه س🎊🎊🎊
🔹جهت سلامتی و ظهور امام عصر عج🔹
#ﺑﻪ_ﻧﻴﺎﺑﺖ_اﻣﺎﻡﺯﻣﺎﻥﻋﺞ و ﺷﻬﺪا
➖🔻➖🔻➖
ﺑﻪ ﺣﻤﺪاﻟﻠﻪ و ﺑﺎ ﻋﻨـﺎﻳﺖ صاحب الزمان عج , رسم ماهانه ﺗﻌﺪاﺩ ۳ ﺭاﺱ ﮔﻮﺳﻔﻨﺪ ﺫﺑﺢ و توسط خادمین شهدا در مناطق فقیرنشین جنوبی شیراز در ﺑﻴﻦ ۱۱۰ ﺧﺎﻧﻮاﺩﻩ ﻧﻴﺎﺯﻣﻨــﺪ ، در روز ۲۳ خرداد ماه ،توزیع گردید
انشاءالله خداوند این امر خیر ، سبب سلامتی و ظهور منجی موعود امامـ زمان عج و رفع بلا و مصیبت و بیماری از همه عالم شود و این انتخابات را با حضور حداکثری و انتخاب اصلح سبب خیر برای مردم ایران قرار دهد
شادے روح امام و شهدا و اموات بانیان خیر #صلوات
🌷▫️🌷▫️
#ﻫﻴﻴﺖﺷﻬــﺪاےﮔﻤﻨﺎﻡ_ﺷﻴــﺮاﺯ
#مرکز_نیکوکاری_شهدای_گمنام شیراز
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
👈 هم رأی دادند ، هم خون دادند ، تا ذره ای دل ما نلرزد ‼️
الان هم از بالا نظاره گر ما هستند
از ما چه میخواهند ⁉️🤔
✅ نخواهیم گذاشت پرچم شهدا به زمین بیوفتد ، ما هم مدافع وطن و انقلاب هستیم ✌️🇮🇷✌️🇮🇷
#صبحتون_شهدایی
🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷@golzarshohadashiraz
🔰مثل شهیدان
از شهدای غواص دست بستهای بود که در سال 1394 تفحص شدند
برای گرم کردن تنور انتخابات و کمک به انتخاب درست از سوی مردم، بهطور خودجوش وارد صحنه میشد و یک بلندگو روی ماشین شخصیاش نصب میکرد و روستا به روستا میرفت و مردم را به #شرکت_در_انتخابات و انتخاب گزینهای که فکر میکرده #اصلح است دعوت میکرد.
طلبه شهید محمد شیخ شعاعی🌷
شهدای کرمان
http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
*داستان دنباله دار هر روز یک قسمت*
* #شهید_جلال_کوشا*
* #نویسنده_فاطمه_ملاحت(کوشا)*
* #قسمت_سی_و_هفتم*
✅به روایت ابوالفضل رضاییان
گروه شناسایی تشکیل دادیم و با تجهیزات چریکی و لباس کردی از ارتفاعات کلاشین رها شدیم به طرف خاک عراق. از کوهستان های سرد می گذشتیم. ارتفاعات کلاشین در جنوب غربی استان آذربایجان غربی واقع است و از شرق به شهر اشنویه و از غرب به حد مرزی ایران و عراق و ترکیه می رسد. این منطقه بیشتر محل تردد قاچاقچیان بود .
تاریک روشنای صبح کنار رودخانهای به نماز ایستاده ایم ،صبحانه خوردیم و حرکت کردیم. آفتاب کامل پخش شده بود روی کوهستان . از بلندی سرازیر شدیم پایین مقابلم دشت وسیعی دیدم با روستایی سرسبز با پشت بام ها و حیاط های بالا و پایین. روستا پایگاهی بود برای کومله ها دموکرات ها و عراقی ها..
از کنار روستا حرکت کردیم به طرف ارتفاعات. (شهید) خلیل مطهرنیا فرمانده طرح و عملیات و کاظم حقیقت عقب افتاده بودند. برخوردیم به سنگرهای کمین.
_قف قف ..
غافلگیر شده بودیم مطهرنیا اسلحه کلاشش را گرفت طرف سنگر. یک بار صدای خنده بلند شد بچهها از سنگر بیرون آمدند و شروع کردند به خندیدن.
_اف ترسوندین ما رو ..
بعد از ساعت رسیدیم سر دوراهی نیروها به دو گروه تقسیم شدند.عدهای با عبدالرحیم روحانیان از محور سمت راست و بقیه هم از محور سمت چپ سرازیر شدیم به طرف پایگاه های دشمن.
_اونجا را!! سنگرهای کمین.
خلیل مطهرنیا گفت؛ من جلو میشم.
اسلحه کلاش را از ضامن خارج کرد و دستش را گذاشت روی ماشه و جلو رفت . یکی یکی سنگرها را می پایید دست تکان داد که بیایید. سنگرهای ایذایی بودند. در چند قدمی سنگرها برخوردیم به میدان می از اینجا به بعد شناسایی نشده بود.
حاج کاظم گفت : خطر داره ممکنه ما را ببینند.
جلال گفت: راهی نیست. شما بمونید من و سیدجمال جلو میشیم. مسیر را پاکسازی کردیم خبرتون می کنیم.
سه ربع ساعتی می شد که آنها رفته بودند آنی نفسی گرم به گردنم خورد .خلیل مطهرنیا بود.
_برو اینا را پیدا کن بگو چرا خبر نمیدین؟!
توی تاریکی سینهخیز بند معبر را گرفته بودم و پیش می رفتم که صدای مطهرنیا را شنیدم.
_ابوالفضل برگرد!
سرما توی تنم لانه کرده بود را دور خودم پیچیدم یک ساعتی میشد که از جلال و سید جمال خبری نبود.یکباره منوری نقره ای روی سرمان ترکید و صورت بچه ها را واضح تر دیدم. لحظه بعد صدای رگبار پیچید توی گوشم دلم ریخت.
_آخ ...بچه ها درگیر شدند!
ادامه_دارد ...
❤️❤️❤️❤️❤️❤️
در ایتا
@shohadaye_shiraz
🌿🌿🌹🌿🌿🌹🌿🌿
#سیره_شهدا
به اتفاق عباس با یک دستگاه تویوتا عازم منطقه عملیاتی غرب بودیم.
دلهره و تشویش تمام وجودم را گرفته بود، دوست داشتم هر چه زود تر به مقصد برسیم. اما عباس آرام نشسته و نگاهش به جاده بود. چشمم رفت روی عقربه کیلومتر ماشین، دیدم روی عدد 90 ایستاده، گاهی پائین می آمد اما بالاتر نه.
گفتم: عباس! جاده که خلوته، تندتر برو؟😳
در حالی که چشمش به جاده بود گفت: مگه نشنیدی، امام فرموده اند، رعایت سرعت مجاز و قانونی در جاده ها و قوانین راهنمایی رانندگی شرعاً واجبه!☺️
جوابی جز سکوت نداشتم. عباس ادامه داد: این ماشین هم بیت الماله، نباید با سرعت زیاد مستهلکش کنیم!😲
#شهید_غلامعباس_کرمی
#شهداے_فارس
🌹🌹🌹
ڪانـــــالــــ_ﺷﻬـــﺪاے_غــــریــــــبــــ_ﺷﻴــﺮاﺯ
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
ﻓﺮﻫﻨﮓﺷﻬﺪاﺭا ﺑﻪ ﺩﻳﮕﺮاﻥ ﻣﻨﺘﻘﻞ ﻛﻨﻴﻢ
💫یادی از سردار شهید حاج منصور خادم صادق💫
🌷حاج منصور تازه به شهادت رسيده بود. براي زيارت مزار ايشان رفتم که صحنه عجيبي ديدم. سربازي، سر قبر ايشان نشسته بود و همچون فرزند پدر از دست داده اشک مي ريخت. کنارش نشستم و رابطه اش با حاج منصور را پرسیدم. با بغض تعريف کرد: يک شب حاج منصور در پادگان امام حسين(ع) مسئول شب بود. نيمه شب ديدم، حاجي وارد آسايشگاه سربازها شد. جوراب هايي را که سرباز ها کنار تخت گذاشته بودند، همه را جمع کرد و با خودش برد. ساعتی گذشت دیدم جوراب ها را شسته و دوباره آورد پائین تخت ها پهن کرد. از همان زمان من تحت تاثير رفتار ايشان قرار گرفتم و عاشقش شدم.
راوی: کبیری نژاد
🌿🌷🌿🌷
#ڪانال_شهداےغریـب_شیـراﺯ:
ﺩﺭ سروش:
https://sapp.ir/shohadaye_shiraz
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلام_امام_راه_امام
🔻 در قضیه ریاست جمهور هم همه مکلفاند که شرکت کنند. من تکلیف خودم را دارم ادا میکنم. همه مکلفاند، از من طلبه که اینجا نشستهام تا شما علمای اعلام و تا همه روستاها و همه جا، مکلف هستند به اینکه در این امر حیاتی دخالت کنند، بیتفاوت نباشند. میخواهند شما را بیتفاوت کنند. دستهایی الآن در کار است که از حالا مشغولاند به اینکه نگذارند شما اصلًا وارد بشوید در صحنه، نگذارند که ملت ما وارد بشود در صحنه. باید وارد بشوید؛ چاره ندارید!
#امام_خمینی_رحمه_الله_علیه
#انتخابات
#حضور_حداکثری
#انتخاب_آگاهانه
🍃🌹🍃🌹
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
سال 65 بود. به اتفاق جمعی از رزمندگان لشکر، من جمله سید باقر به حج مشرف شده بودیم.در طبقه دوم مسجد الحرام بودیم و به کعبه و طواف زوار نگاه می کردیم. سید باقر با چهره سرخ و سفیدش در آشوب بود. گفت حاج نبی دلم روضه حضرت زهرا کشیده، می خوام روضه بخوانم!
اینجا؟
اره همین جا.
رو به کعبه شروع به خواندن روضه حضرت زهرا سلام الله علیها کرد. اشک از دیدگانش جاری شده بود و هق هق گریه اش بلند بود. نمی دانم چرا شرطه ها و چفیه قرمزها اصلاَ به سمت ما نمی آمدند و مانع ما نمی شدند. در میان همان هق هق گریه ها گفت: بیا به هم قول بدهیم هر کدام زودتر شهید شدیم دیگری را شفاعت کنیم!
قول را که گرفت صدای نوای سیدباقر در مسجد الحرام بلند شد.
ای غریبی که لب تشنه بریدند سرت
تا زجان سوخت زداغ علی اکبرجگرت
برلب خشک تو آبی پسر سعد نریخت
باوجودی که بُدی ساغی کوثر پدرت
تشنه لب هیچ مسلمان نکشد کافر را
توچه کردی که بریدند لب تشنه سرت...
سه چهار ماه بیشتر تا وعده دیدارش با حضرت اباعبدالله نمانده بود...
👆🏻به روایت سردار حاج نبی رودکی
🌹🌱🌷🌱🌹
#سردارشهید سیدمحمد باقر دستغیب صلوات-
#شهداے_فارس
🌱🌷🌱
#ڪانال_شهداےغریـب_شیـراﺯ:
ﺩﺭ ایتا :
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
13.99M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#گزارش
#آرزویی_شهدایی
#به_نیابت_امام_زمان عج و شهدا
#نذرظهورمنجی_موعود
🍃🍃🎊🎊🍃🍃
در ایام ولادت حضرت معصومه س و روز دختر، به همت خیرین ، آرزوی ملینا خانم دختر ۷ ساله ای که سرطان خون دارد و در خانواده ای مستضعف زندگی می کند، برآورده شد...
آرزوی ملینا داشتن یک دوچرخه🚴♀️ بود که به لطف شهدا و همت خیرین، این دوچرخه به مبلغ ۶میلیون و ۲۵۰ تومان خریداری شد ...
خداوند از همه خیرین قبول کند و فرج منجی عالم بشریت را تعجیل نماید🙏🤲
🔹🔹همچنین پدر خانواده، یک کارگر ساده هست واین خانواده در یک زیرزمین اجاره ای حدود ۲۰ متری با کمترین امکانات زندگی می کنند . این خانواده فاقد تلویزیون و یخچال می باشد . انشاالله خیرین همت کنند و قسمتی از این مشکلات را کم کنند
🌱🌷🌱🌷
#هییت_شهدای_گمنام_شیراز
#مرکز_نیکوکاری_شهدای_گمنام شیراز