eitaa logo
هیئت حسینی شهدای گمنام تبریز
1.6هزار دنبال‌کننده
3.8هزار عکس
1.8هزار ویدیو
25 فایل
اطلاع رسانی اخبار و مراسمات #هیئت_شهدای_گمنام_تبریز ارتباط با ادمین 👈 @ghomnam_admin لینک کانال 👈 @shohadayeghomnamT
مشاهده در ایتا
دانلود
نمی دانم چطور شد که من و برادرم عباس، پایمان به انجمن حجتیه کشیده شد. انجمن حجتیه صبح‌های جمعه جلسه داشتند، از طرف بهایی‌ها هم جلسه شأن همان روز بود. اعضای انجمن با علم به این موضوع، بعد از تمام شدن جلسه می‌رفتند نزدیک خانه‌ای که بهایی‌ها جلسه تشکیل می‌دادند و موقع بیرون آمدن، به آنها توهین یا سنگ پرانی می‌کردند. من مخالفتم را بارها به آنها گوشزد کردم ولی آخرش به این نتیجه رسیدم همان طور که بهائیت را انگلستان به وجود آورده است. انجمن را هم خود انگلستان راه می‌برد. یکی دیگر از معایب انجمن این بود که خیلی تشریفاتی عمل می‌کرد. در سال‌های دهه ۴۰ جلساتشان خیلی تشریفاتی و تجملاتشان زیاد بود. گاهی هم در روزهای جمعه اردوهایی برای گردش و تفریح می‌گذاشتند. هیچ وقت از انقلاب و مسائل انقلاب کلامی به میان نمی‌آوردند. همیشه می‌گفتند نه، این حرف‌ها به درد نمی‌خورد، فقط دین، نه هیچ چیز دیگر! دین را هم فقط در احکام و روضه خوانی خلاصه کرده بودند. در انجمن خیلی به خواندن زیارت عاشورا سفارش می‌کردند. من یک بار در مقام مقابله، برای بچه‌های انجمن مثالی از مفاتیح الجنان زدم که سید رشتی به محضر آقا امام زمان می‌رسد و آقا آنجا چند توصیه می‌کنند. یکی از توصیه‌ها نافله است که می‌فرمایند نافله، نافله، نافله یکی هم زیارت جامعه کبیره که شناسنامه اهل بیت ماست و سوم عاشورا، عاشورا، عاشورا. آیا زیارت عاشورا فقط به خواندن است یا اینکه باید برای زندگی و راه‌مان از عاشورا عبرت و سرفصل بگیریم؟» اما متاسفانه قبول نکردند.
آن روز صبح وقتی تیمسار شعیبی، معاون مرکز آموزش توپخانه اصفهان، حکم بازداشت سروان علی صیاد شیرازی را صادر کرد، هیچ تصور نمی‌کرد روزی نه چندان دور همین جوان باریک اندام، فرشته نجاتش خواهد شد و او را از پای چوبه دار دوباره به آغوش زندگی باز خواهد گرداند! آن روز صبح وقتی دو دژبان بلندقد با حکم بازداشت وارد دفتر سروان شدند، او گویی آماده این لحظه بود، بی‌هیچ درنگی گفت: من آماده‌ام، برویم! و هنگامی‌که در میان آن دو، پا به بیرون گذاشت و به طرف بازداشتگاه خود روانه شد، هیچ یک از نظامیانی که آن‌ها را دیدند، در چهره سروان اثری از دلهره یا نگرانی نیافتند. آرامش او و گام‌های استوارش همه را شگفت‌زده کرده بود؛ بخصوص دژبان‌ها را! اما سروان می‌دانست این بار نیز آن دست پنهان تقدیر برایش سرنوشت دیگری رقم خواهد زد و فصل دیگری در زندگیش خواهد گشود و آن سرنوشت هر چه باشد، تلخ یا شیرین؛ سرانجام برایش گوارا خواهد بود. زیرا این را سی و چهار سال زندگی به او آموخته بود. پس روزهای تنهایی در بازداشتگاه فرصت خوبی بود برای او که به این سالیان رفته بیندیشد و به آن دست پنهانی که همواره در لغزشگاه‌های زندگی، او را به راه درست هدایت کرده بود. ۲۱ فروردین سالروز شهادت امیر سپهبد علی صیاد شیرازی ( ۱۳۷۸) 🌷🌷🌷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 کانال فرهنگــی مذهبــی @shohadayeghomnamT