eitaa logo
شهدای شهر کهریزسنگ
222 دنبال‌کننده
876 عکس
605 ویدیو
5 فایل
این کانال به منظور معرفی و ارج نهادن به مقام و منزلت شهدای شهر کهریزسنگ و خانواده های این عزیزان به طور مستقل و زیر نظر گروه رسانه ای کهریزسنگ تشکیل شده و وابسته به هیچ نهادی نمی باشد.
مشاهده در ایتا
دانلود
🕊🌹🌴🥀🌴🌹🕊 غواص به فرمانده اش گفت: اگر رمز را اعلام کردي و تو آب نپريدم ، من رو هول بده تو آب! فرمانده گفت اگه مطمئن نيستي ميتوني برگردي . غواص جواب داد : نه ، پاي حرف امام ايستادم . فقط مي ترسم دلم گير خواهر کوچولوم باشه. آخه تو يک حادثه اقوامم رو از دست دادم و الان هم خواهرم راسپردم به همسايه ها تا در عمليات شرکت کنم . عملیات والفجر 8 .... اروند رود وحشي .... فرمانده تا داد زد " يا زهرا " غواص قصه ي ما اولين نفري بود که توی آب پريد و اولين نفري بود که به شهادت رسيد . من و شما چقدر پاي حرف امام ايستاده ايم؟ شادی روح و @shohadayekahrizsang
🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹 تیم رفت که یه معبر باز کنه تا نیرو های گردان بتونن یه تک شبانه به دشمن بزنن... از سیم خاردار که گذشتن و وارد میدان مین شدن پای یکی از بچه ها رفت روی مین ... مین منطقه رو روشن میکرد و باعث میشد همه عملیات لو بره،از طرفی بیش از هزار درجه سانتیگراد حرارت داره و کلاه آهنی رو حتی میکنه... حتی نمیشه بهش نزدیک شد تا بقیه رفتن فکری کنن دیدن این غیرتی که سوختن رو از مادر یاد گرفته خودش فورا دست به کار شد... کلاهش رو انداخت روی مین و خوابید روش شکمش آب شد، بدنش میجوشید... هم آب شد اشک گوشه ی ما و گوشه ی لب او... معبر زده شد و با موفقیت انجام شد... شادی روح و 🌹 @shohadayekahrizsang
🌴🌹🕊🥀🕊🌹🌴 ... براے شدڹ، هنر لازم است ... هنر رد شدڹ از سیم خاردارِ نفس ... هنر به رسیدڹ ... هنر تهذیب ... تا نشوے نمیشوے ┅✿💠❀﴾﴿❀💠✿┅ @shohadayekahrizsang
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀 خاطره تکان دهنده از و ایثار یک در شب مرحلهٔ سوم عملیات والفجر۴ ستون نیروهای گردان مالک، به چند رشته سیم خاردار حلقه ای دشمن رسیدند که راه گردان را سَد کرده بود آنجا یکی از برادرها وقتی می بیند خطر اِتلاف وقت و عقب ماندن گردان مالک از سایر گردان ها، دارد عملیات را تهدید می کند با شکم روی سیم های خاردار حلقوی می خوابد و به بچه های گردان مالک می گوید : برادرها ، معطل نکنید ، پایتان را روی من بگذارید و از اینجا رد بشوید بچه بسیجی ها، از سر ناچاری پذیرفتند و همگی پا بر روی پشت آن برادر گذاشتند و از آنجا عبور کردند بر اثر فشار تدریجی وارد آمده بر سیم های حلقوی این سیم ها به زمین نزدیک می شوند و مینی که دشمن در زیر سیم های خاردار کاشته بود عمل می کند و زیر شکم آن برادر منفجر می شود و می کند . در تمام ارتش های دنیا ، نیروهایی که انگیزهٔ بدون معرفت عمیق دارند وقتی به میدان جنگ می آیند ، می بینی کُپ می کنند و از جای خودشان تکان نمی خورند و از گلوله می ترسند . شناخت می خواهد که انسانی داوطلبانه روی مین بخوابد . سینه اش را بگذارد روی سیم خاردار تا دیگران از روی بدن او ، رد بشوند شوخی نیست . ۱۳ آذر ۱۳۶۲ منبع : کتاب به روایت همت، ص۹۵۴ @shohadayekahrizsang
🥀🌴🌹🕊🌹🌴🥀 خدا را ديد اما من ! هوا را.... عاشقي كرد و پرواز نمود اما من ! هوس بازي كردم و در جا ماندم برنده شد از رفتنش و من شرمنده از بودنم به خون پاک تان قسم تان میدم ! که دعا کنید راه را ؛ به اسم شما اشتباه طی نکنیم @shohadayekahrizsang
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀 یک نفر باید می‌شد که روی سیم دراز بکشید تا بقیه از روی آن شوند . یک فورا با شکم روی سیم خوابید ، همه شدند جز یک گفتند : ! گفت: نه ... شما برید ... من باید وایسم بدن رو ببرم برای ... منتظره ... چسبیدن به کجا چسبیدن به کجا @shohadayekahrizsang
🌴🌹🕊🥀🕊🌹🌴 توی خط مقدم کارها گره خورده بود خیلی از بچه ها پرپر شده بودند خیلی مجروح شده بودند . حاج حسین خرازی بی قرار بود ، اما به رو نمی آورد ، خیلی ها داشتند باور می کردند اینجا آخرشه ، یه وضعی شده بود عجیب، توی این گیر و دار حاجی اومد بیسم چی را صدا زد . حاجی گفت : هر جور شده با بی سیم محمدرضا تورجی زاده را پیدا کن ( شهید تورجی زاده فرمانده گردان یازهرا “س” ) مداح با اخلاص و از بچه های دلاور و شجاع لشکر بود . خلاصه تورجی زاده را پیدا کردند ، حاجی بیسم را گرفت با حالت بغض و گریه از پشت بیسیم گفت : تورجی زاده چند خط روضه حضرت زهرا برامون بخون تورجی زاده فقط یک بیت زمزمه کرد که دیدم حاجی بیتاب شد . در بین آن دیوار و در زهرا صدا می زد پدر دنبال حیدر می دوید از پهلویش خون میچکید زهرای من زهرای من زهرای من زهرای من خدا میدونه نفهمیدیم چی شد وقتی به خودمون اومدیم دیدیم بچه ها دارند تکبیر می گویند الله اکبر الله اکبر ، خط را گرفته بودند ، عراقی ها را تارو مار کرده بودند ، با توسل به حضرت زهرا (س) گره کار باز شده بود . 🥀 @shohadayekahrizsang
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀 ، روحانی وارسته‌ای که در سال 73 در منطقه بوسنی به رسید نقل کردند : تعریفش را از برادرم که همرزم او بود زیاد شنیده بودم ، یک‌بار یکی از نوارهایش را گوش دادم ، حالت عجیبی داشت. از آنچه فکر می‌کردم زیباتر بود ، نوایی ملکوتی داشت ، بعد از آن همیشه در حجره به همراه دیگر طلبه‌ها نوارهایش را گوش می‌کردیم . بسیاری از دوستان مجذوب صدای او بودند ، دعای کمیل و توسل او مسیر زندگی خیلی از افراد را عوض کرد . شب بود که به همراه چند نفر از دوستان دور هم نشسته بودیم ، دعای توسل در حال پخش بود ، هر کس در حال خودش بود ، صدای در آمد بلند شدم و در را باز کردم ، در نهایت تعجب دیدم استاد گرامی ما پشت در است ، با خوشحالی گفتم بفرمایید . ایشان هم در نهایت ادب قبول کردند و وارد شدند ، البته قبلاً هم به حجره‌ها و طلبه‌هایشان سر می‌زدند . سریع ضبط را خاموش کردیم ، استاد در گوشه‌ای از اتاق نشستند ، بعد گفتند : اگر مشکلی نیست ضبط را روشن کنید . صدای سوزناک و نوای ملکوتی او در حال پخش بود . استاد پرسیدند : اسم ایشان چیست؟ گفتم : . استاد پس از کمی مکث فرمودند : ایشان در عشق خدا سوخته است . گفتم : ایشان شده . فرمانده گردان یا زهرا ( سلام الله علیها ) هم بوده . استاد ادامه داد : ایشان قبل از سوخته بوده . @shohadayekahrizsang