🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀
🌹 #شناخت_لاله_ها 🌹
#شهيد_والامقام
#محمود_صالحی
فرزند : محمد
#غروب :
🗓 1361/11/23 🗓
مسئولیت : بسیجی
محل #شهادت : فکه ـ تنگه ذلیجان
(جاویدالاثر)
نام عملیات : والفجر مقدماتی
مزار #شهید :
#گلزار_شهدای_کهریزسنگ
#مهربانم
#آسمانی_شدنت_مبارک
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀
🌷بیست و سوم بهمن ماه ، سالگرد شهادت این شهید بزرگوار را گرامی می داریم.
┅✿💠❀﴾#شهدای_کهریزسنگ﴿❀💠✿┅
@shohadayekahrizsang
🇮🇷🌷🕊
🌱به فکر "مثل شهدا مُردن" نباش!
🌱به فکر "مثل شهدا زندگی کردن"باش.
...شهدا هرگز روی زمین نبودند.
نه اینکه حیات نداشتند. بلکه حیات مادی آنان هم فقط در راه رضای خدا هزینه میشد.
نه به مال طمع داشتند و نه مقام.
برای همین جایشان روی زمین در قلوب مومنین محفوظ است.
┅✿💠❀﴾#شهدای_کهریزسنگ﴿❀💠✿┅
@shohadayekahrizsang
بـزرگۍمۍگفـت:
تڪیہڪنبہشھـدا؛شھـداتڪیہشـونخـداسـت.
اصـلاڪنارگلبنشـینۍبـوۍگـلمۍگیـرۍ؛
پسگلسـتـانڪنڪلزندگیـترو
بـٰایـٰادشھـدا...!'
#شهیدانه♥️
┅✿💠❀﴾#شهدای_کهریزسنگ﴿❀💠✿┅
@shohadayekahrizsang
salavat_shabaniyeh.mp3
2.28M
صلوات شعبانیه
┅✿💠❀﴾#شهدای_کهریزسنگ﴿❀💠✿┅
@shohadayekahrizsang
شکندارم
نگاهبهچھرههایشان
عبادتاست...
عبادتیازجنس
مقبولبهدرگاهالهی
کاششفاعتیشاملحالمانشود...!'
شھداگاهینگاهی....💔!'
#اَللّهُــمَّعَجـِّــللِوَلیِّــکَالفَــرَج
#همراه_شهدا
┅✿💠❀﴾#شهدای_کهریزسنگ﴿❀💠✿┅
@shohadayekahrizsang
#نمــاز_شــب_سوم_مـاه_شعبان برای بازگشایی دربهای بهشت
🔵 پیامبر اکـرم صلی الله علیه وآله وسلم فرمودند:
🟡 هر كس در شب سوم ماه شعبان دو ركعت نماز بخواند و در هر ركعت «فاتحة الكتاب» یک بار و سورهى «قُلْ هُوَ اَللّهُ أَحَدٌ» را بیست و پنج مرتبه بخواند،خداوند در روز قيامت درهاى هشتگانهى بهشت را به روى او مىگشايد و درهاى هفتگانهى جهنم را به رويش مىبندد و هزار دست لباس به او پوشانده و هزار تاج بر سرش مىگذارد.
📚 اقبال الاعمال ص ۶۸۸
🟣 چه خوب است که این نماز ساده و پرفضیلت را به امام عصر ارواحنا فداه هـدیه کنیم.
#امام_زمان
┅✿💠❀﴾#شهدای_کهریزسنگ﴿❀💠✿┅
@shohadayekahrizsang
مداحی_آنلاین_میخانه_میخانه_دنبال_پیمانه_جواد_مقدم.mp3
5.6M
🌺 #میلاد_امام_حسین(ع)
💐میخانه میخانه دنبال پیمانه
💐دلم پی عشق حسین جانِ
🎙 #جواد_مقدم
┅✿💠❀﴾#شهدای_کهریزسنگ﴿❀💠✿┅
@shohadayekahrizsang
گرامی باد روز پاسدار ؛
بر آنان ڪہ از جنس شهیدان
و هم پیمان با حسین(ع)
و از نسل فصل سرخ استقامتند.
#سپاه_پاسدار_انقلاب_است.🌺
#میلاد_امام_حسین(ع)🌸
#روز_پاسدار #مبارڪ_باد🌺
┅✿💠❀﴾#شهدای_کهریزسنگ﴿❀💠✿┅
@shohadayekahrizsang
مداحی_آنلاین_ما_همه_سپاهی_ثارالله_ایم_میثم_مطیعی.mp3
5.85M
🌺 #میلاد_امام_حسین(ع)
🌺 #روز_پاسدار
💐شکر خدا بسیحی این راهیم
💐ما همه سپاهیِ ثاراللهایم
🎙 #میثم_مطیعی
┅✿💠❀﴾#شهدای_کهریزسنگ﴿❀💠✿┅
@shohadayekahrizsang
شهدای شهر کهریزسنگ
#رمان_دختر_شینا #قسمت_64 #فصل_هشتم صمد مرا به آن ها سپرد. خداحافظی ڪرد و رفت. با رفتنش چیزی در وجو
#رمان_دختر_شینا
#قسمت_65
#فصل_هشتم
فردای آن روز رفتم سراغ عموی صمد. بنده خدا تنها زندگی می ڪرد. زنش چند سال پیش فوت ڪرده بود. گفتم: «عمو جان بیا و در حق من و صمد پدری ڪن. می خواهیم چند وقتی مزاحمتان بشویم. بعد هم ماجرا را برایش تعریف ڪردم.»
عمو از خدا خواسته اش شد. با روی باز قبول ڪرد. به پدر و مادرم هم قضیه را گفتم و با ڪمڪ آن ها وسایل را جمع ڪردیم و آوردیم. بنده خدا عمو همان شب خانه را سپرد به من. ڪلیدش را داد و رفت خانه مادرشوهرم و تا وقتی ڪه ما از آن خانه نرفتیم، برنگشت.
چند روز بعد قضیه حاملگی ام را به زن برادرم گفتم. خدیجه خبر را به مادرم داد. دیگر یڪ لحظه تنهایم نمی گذاشتند.
یڪ ماه طول ڪشید تا صمد آمد. وقتی گفتم حامله ام، سر از پا نمی شناخت. چند روزی ڪه پیشم بود، نگذاشت از جایم تڪان بخورم. همان وقت بود ڪه یڪ قطعه زمین از خواهرم خرید؛ چهار صد و پنجاه تومان. هر دوی ما خیلی خوشحال بودیم. صمد می گفت: «تا چند وقت دیگر ڪار ساختمان تهران تمام می شود. دیگر ڪار نمی گیرم. می آیم با هم خانه خودمان را می سازیم.»
اول تابستان صمد آمد. با هم آستین ها را بالا زدیم و شروع به ساختن خانه ڪردیم. او شد اوستای بنا و من هم ڪارگرش. ڪمی بعد برادرش، تیمور، هم آمد ڪمڪمان.
ادامه دارد...✒️
#رمان_دختر_شینا
#قسمت_66
#فصل_هشتم
تابستان گرمی بود. اتفاقاً ماه رمضان هم بود. با این حال، هم در ساختن خانه به صمد ڪمڪ می ڪردم و هم روزه می گرفتم.
یڪ روز با خدیجه رفتیم حمام. از حمام ڪه برگشتیم، حالم بد شد. گرمازده شده بودم و از تشنگی داشتم هلاڪ می شدم. هر چقدر خدیجه آب خنڪ روی سر و صورتم ریخت، فایده ای نداشت. بی حال گوشه ای افتاده بودم. خدیجه افتاد به جانم ڪه باید روزه ات را بخوری. حالم بد بود؛ اما زیر بار نمی رفتم.
گفت: «الان می روم به آقا صمد می گویم بیاید ببردت بیمارستان.»
صمد داشت روی ساختمان ڪار می ڪرد. گفتم: «نه.. او هم طفلڪ روزه است. ولش ڪن. الان حالم خوب می شود.»
ڪمی گذشت، اما حالم خوب ڪه نشد هیچ، بدتر هم شد. خدیجه اصرار ڪرد: «بیا روزه ات را بخور تا بلایی سر خودت و بچه نیاوردی.»
قبول نڪردم. گفتم: «می خوابم، حالم خوب می شود.» خدیجه ڪه نگرانم شده بود گفت: «میل خودت است، اصلاً به من چه! فردا ڪه یڪ بچه عقب مانده به دنیا آوردی، می گویی ڪاش به حرف خدیجه گوش داده بودم.»
این را ڪه گفت، توی دلم خالی شد؛ اما باز قبول نڪردم.
ادامه دارد...✒️
نویسنده:بهناز ضرابی زاده
#دختر_شینا
@shohadayekahrizsang
شهدای شهر کهریزسنگ
#رمان_دختر_شینا #قسمت_65 #فصل_هشتم فردای آن روز رفتم سراغ عموی صمد. بنده خدا تنها زندگی می ڪرد. زنش
#رمان_دختر_شینا
#قسمت_67
#فصل_هشتم
ته دلم می گفتم اگر روزه ام را بخورم، بچه ام بی دین و ایمان می شود.
وقتی حالم خیلی بد شد و دست و پایم به لرزه افتاد، خدیجه چادر سر ڪرد تا برود صمد را خبر ڪند. گفتم: «به صمد نگو. هول می ڪند. باشد می خورم؛ اما به یڪ شرط.»
خدیجه ڪه ڪمی خیالش راحت شده بود، گفت: «چه شرطی؟!»
گفتم: «تو هم باید روزه ات را بخوری.»
خدیجه با دهان باز نگاهم می ڪرد. چشم هایش از تعجب گرد شده بود. گفت: «تو حالت خراب است، من چرا باید روزه ام را بخورم؟!»
گفتم: «من ڪاری ندارم، یا با هم روزه مان را می شڪنیم، یا من هم چیزی نمی خورم.»
خدیجه اول این پا و آن پا ڪرد. داشتم بی هوش می شدم. خانه دور سرم می چرخید. تمام بدنم یخ ڪرده و به لرزه افتاده بود. خدیجه دوید. دو تا تخم مرغ شڪست و با روغن حیوانی نیمرو درست ڪرد. نان و سبزی هم آورد. بوی نیمرو ڪه به دماغم خورد، دست و پایم بی حس شد و دلم ضعف رفت. لقمه ای جلوی دهانم گرفت.
سرم را ڪشیدم عقب و گفتم: «نه... اول تو بخور.»
خدیجه ڪفری شده بود. جیغ زد سرم. گفت: «این چه بساطی است بابا. تو حامله ای، داری می میری، من روزه ام را بشڪنم؟!»
ادامه دارد...✒️
نویسنده:بهناز ضرابی زاده
#دختر_شینا
@shohadayekahrizsang
به نام نامی سقای کربلا صلوات
به شیر بیشه صحرای نینوا صلوات
به پاسدار پرآوازة خیام حسین
به قدر وشوکت عباس مه لقا صلوات
به شیر بیشه صحرای کربلا صلوات
به پاسدار و علمدار نینوا صلوات
به آنکه داد و ستدش به راه دین خدا
به دستگیر همه خلقِ بینوا صلوات
┅✿💠❀﴾#شهدای_کهریزسنگ﴿❀💠✿┅
@shohadayekahrizsang
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَی الاَْرْواحِ الَّتی حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّی سَلامُ اللَّهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَ بَقِیَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّی لِزِیارَتِکُمْ. اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ وَ عَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلی اَصْحابِ الْحُسَیْنِ
#صل_الله_علیک_یا_ابا_عبدلله 🤚
#همراه_شهدا
┅✿💠❀﴾#شهدای_کهریزسنگ﴿❀💠✿┅
@shohadayekahrizsang
باید خاکریزهاۍ جنگ را بکشانیم بہ شهـر یعنـی نسلِ جدید را با شهـدا آشنا کنیم در نتیجہ جامعہ بیمہ میشود و یار
براۍ #امام_زمان (عج) تربیت میشود!
🕊️🇮🇷🕊️🇮🇷🕊️🇮🇷🕊️🇮🇷🕊️🇮🇷
امروز به نیت شهید
#طالب_کوهکن
پدر: علی اکبر
عملیات: والفجر 2
┅✿💠❀﴾#شهدای_کهریزسنگ﴿❀💠✿┅
@shohadayekahrizsang
شهدای شهر کهریزسنگ
باید خاکریزهاۍ جنگ را بکشانیم بہ شهـر یعنـی نسلِ جدید را با شهـدا آشنا کنیم در نتیجہ جامعہ بیمہ میش
امروز مهمون این شهیدمون هستیم قبل از شروع
استغفار کنیم
ابراز پشیمانی
بعدش حمد وشکر خداوند
بعدش بانیت ظهور و زمینه سازی
حاجت مدنظرتون رو
انشالله در ذهن داشته باشیم
وبخوانیم به امید گشایش
رحمت الهی بارش باران دعا کنیم
راستی یادمون نره که دعا برای دیگران، دعای خودمون رو زودتر به اجابت نزدیک میکنه
┅✿💠❀﴾#شهدای_کهریزسنگ﴿❀💠✿┅
@shohadayekahrizsang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چند آیه #قرآن بخونیم و ثوابش را هدیه کنیم به شهدا
#همراه_شهدا
┅✿💠❀﴾#شهدای_کهریزسنگ﴿❀💠✿┅
@shohadayekahrizsang
⭕️ما اگر تحمّل نکنیم ،باید میدان را خالی کنیم ...
🔸امام صحبتی دارند که آن را نوشتهام و همیشه آن را توی جیب خودم دارم :
💠 هر کس که بیشتر برای خدا کار کرد بیشتر باید فحش بشنود. و شما #پاسدارها،چون بیشتر برای خدا کار کردید، بیشتر فحش شنیدید و میشنوید.
ما باید برای فحش شنیدن ساخته بشویم؛برای تحمّل تهمت و افتراء و دروغ ؛چون ما اگر تحمّل نکنیم ،باید میدان را خالی کنیم ...
#شهید_محمدابراهیم_همت 🌷
┅✿💠❀﴾#شهدای_کهریزسنگ﴿❀💠✿┅
@shohadayekahrizsang