وصیت نامه شهید ناصر #احمدی پری
مادرم هم اكنون كه این نامه را دارم برایتان می نویسم عازم به یك ماموریت هستیم كه در این ماموریت اگر خدا بخواهد و بعد از انجام كارمان توفیق شهادت نصیبم شد ,می خواستم چند كلمه اى با شما مادر زحمتكش و برادران باوفا و خواهران دلسوز و عزیزم صحبت كنم . در اول صحبتم ، مادرم از شما درخواست مینمایم كه مرا حلال كنى چون كه میدانم كه واقعا من براى شما و پدر مرحومم فرزند خوبى نبودم چون شما سالها زحمت كشیدید . به یاد زحمتهاى پدرم می افتم كه با چه مشكلاتى لقمه نانى براى ما درمی آورد تا كه ما شكم خودمان را سیر كنیم در صورتیكه خودش گرسنه بود. به یاد روزهائى می افتم كه پدرم با زبان روزه به دنبال كار می رفت و كار می كرد تا بتواند مخارج ما را فراهم كند. آنهم چه كار پرزحمتى كه كوه را آب می كند. به یاد دارم وقتى آن مرحوم به سر كار می رفت اگر چیزى براى خوردن براى او مى آورند كه بخورد به خود می گفت كه من این چیز را چطور بخورم در صورتیكه فرزندانم رنگ آن را ندیده و آن غذا یا هر چیز دیگر را نمی خورد و آن را براى ما می آورد. به یاد روزهائی كه برایم تعریف می كردند می افتم وقتی كه ما مریض می شدیم یا چیزى نداشتیم لباس خودش را می فروخت تا اینكه ما را خوب كند یا كه ما را سیر كند,تا نكند در بین در و همسایه ما كوچك باشیم . به یاد صحبتهاى او می افتم كه می گفت كار می كنم كه اگر از همسایگان بالاتر نیستیم ولى پائین تر نباشیم .
خلاصه با این همه مشكلات كه شما و پدر مرحوم براى بزرگ كردن ما كشیدید تا كه وقتى ما بزرگ شدیم عصاى دستتان باشیم و با بزرگ شدن ما حاصل زحمتهاى خود را به دست بیاورید ولى خوب وقتى كه من به سنى رسیدم كه می خواستم جبران زحمتهاى شما را بكنم, جنگ شروع شد و بعد از گذشت چند سال از جنگ وظیفه خود دانستم كه من باید دین خودم را به اسلام ادا نمایم و وارد سپاه شدم و اینكه در این مدت چند سال نتوانستم لااقل روزهاى بیشترى را در آغوش گرم خانواده ام باشم ولى خوب مسئله جنگ را مهمتر از اینها می دانستم. با تمام این حرفها از شما مادر زحمتكش و دلسوزم كه شما هم زحمت هاى زیادى كه نمی دانم آنها را چطور بیان كنم, از شب نخوابى هاى شما بگویم ,از نان درآوردن شما بگویم؛ خلاصه با این همه حرفها كه زدم امیدوارم كه این بنده را كه زیاد شما را اذیت كردم و این را خودم میدانم از ناقص عقلى من بوده, امیدوارم كه مرا ببخشى و حلالم كنى .
مادرم اگر خداوند من را قبول درگاهش نمود ,باید بدانى كه مسئولیتت زیاد می شود ,مردم به چشمى دیگر به تو می نگرند و تو را الگوى خود قرار می دهند چرا چون كه توانستى با این همه مشكلات فرزندت را مثل ام لیلا روانه میدان كارزار كنى.
در صحبت كردن ، در رفتارت در كردارت باید اینقدر مواظب باشى كه به گفته ی امام عزیزمان :شما خانواده هاى شهدا چشم وچراغ این ملتید. شما در میان مردم احترام پیدا می كنید. خلاصه باید مواظب باشید. بعد از من شما باید بیشتر به مسائل اهمیت بدهید خود را در فراق من ناراحت مكن چونكه باید مثل ام لیلا و زینب مقاوم باشى و تنها خواسته دیگر دیگر من به تو این است كه صبر و مقاومت را پیشه خودسازى تا اینكه خداوند شما را در آن دنیا با فاطمه محشور كند.
و اما برادرانم امیدوارم كه همیشه سلامت بوده باشید و از اینكه نتوانستم براى شما هم برادر خوبى باشم امیدوارم كه شما هم مرا ببخشید و حلالم كنید و خواستم حالا كه این نامه را مینویسم چند كلمه اى با شماها هم صحبت كنم, امیدوارم كه به حرفهاى این برادر كوچكتان گوش دهید. همانطور كه می دانید مملكت ما اسلامى است و ما هم باید همه كارهایمان به دستور اسلام باشد. نكند خداى نكرده كارى را بكنیم كه خلاف اسلام باشد كه فرداى قیامت شهدا جلوى شما را می گیرند و اگر خداوند مقام عظیم شهادت را نصیب من كند ,كار شما هم مشكل می شود چون شما از خانواده شهدا به حساب می آئید و همانطور كه گفتم شما در كوچه و محله الگو می شوید و باید مواظب رفتارتان باشید . اگر من شهید شدم ,نكند خداى نكرده ناراحت بشوید بلكه دست دعا به سوى آسمان بلند كنید و بگوئید خداى را سپاس كه ما هم در این زمان توانستیم براى اسلام خدمتى بكنیم .
بعد از من شما باید خدمت كردنتان به اسلام بیشتر باشد ,باید بیشتر پایبند به انقلاب و اسلام و روحانیت باشید. روحانیت كه از جانشان مایه گذاشتند و دارند براى انقلاب خدمت می كنند .نكند شما را گمراه كنند و بر علیه آنها حرفى یا خداى نكرده توهینى كرده باشید كه به گفته امام عزیزمان توهین به روحانیت ضربه به اسلام است .پشتیبان ولایت فقیه باشید تا خداوند شما را نصرت كند .
بعد از من دیگر جبهه را فراموش نكنید بلكه باید بیشتر جبهه ها را پر كنید كه جنگ بین اسلام و كفر است و اگر در این مسئله یا مسائلى دیگر كم توجه اى بكنیم ضربه آنرا خواهیم خورد. در تربیت خانواده هایتان بكوشید آنها را به مسائل اسلام آشنا كنید. مساجد را خالى نكنید كه به گفته اماممان شیاطین از مساجد می ترسند .بیشتر از همه چیز و در همه كارهایتان امام عزیز را الگوى خود قرار بدهید و به حرفهاى او گوش بدهید .
خوب همه ما امانت در این دنیا هستیم و هر وقت كه باشد همه مان باید برویم, یكى زود و یكى دیر ,یكى در بستر و یكى در سنگر و شهید . از اینكه برادرتان را در جبهه از دست دادید هیچ ناراحت نباشید بلكه به شكرانه خدا بپردازید. در فراق من خود را زیاد اذیت نكنید و دعا كنید كه خداوند این شهادت را ازبرادرتان و خانواده تان قبول نماید.
و اما خواهرانم امیدوارم كه همیشه شادكام باشید و چند كلمه اى با شما خواهران عزیزم و دلسوزم از زبان الكن این برادر كوچكتان ؛ خواهرانم این را بدانید كه شما هم بعد از من وظیفه تان سنگین می شود ,شما خواهران شهید می شوید و در بین دیگر خواهران الگو باید باشید . شما زینب زمانه می شوید و بعد از من شما باید مثل زینب امام حسین (ع)پیام رسان خون شهدا باشید و باید مثل زینب صبر پیشه خود كنید. در تربیت فرزندانتان باید كوشا باشید. فرزندانتان را با مسائل اسلامى آشنا كنید .خودتان به مسائل اسلام اهمیت بدهید. خودتان را در فراق من ناراحت نكنید و از اینكه من نتوانستم برادر آنچنانى كه می خواستم باشم و حق برادر و خواهرى را ادا نكردم, امیدوارم شما هم مرا ببخشید و حلالم كنید و این را بدانید كه من راهم را آگاهانه انتخاب كردم و آگاهانه در این راه قدم برداشتم .
اگر یك عده پشت سرم حرفى می زنند و یا چیزهائى می گویند اهمیت ندهید چون ضد انقلاب همیشه و در همه حال می خواهد ضربه بزند . انشاءالله كه در آخرت شما هم با زینب و حضرت زهرا محشور گردید.
خوب بیشتر از این صحبت نمیكنم و امیدوارم كه همگى شما این بنده فقیر و كوچك را ببخشید در آخر سلامتى امام عزیزمان و سلامتى شما خانواده عزیزم و سلامتى تمامى خانواده هاى شهدا و رزمندگان و مجروحین را از خداوند طلب می نمایم . از اینكه زیاد صحبت كردم مرا ببخشید و از همگى شما التماس دعا دارم. خدانگهدار.
خدایا خدایا تا انقلاب مهدى خمینى را نگهدار . والسلام علیكم و رحمه الله و بركاته .
ناصر احمدى پرى @shohadayemalayer
شهدای ملایر
شهید محمد #تکلو بیغش @shohadayemalayer
میم مثل مرد ، شهید محمد #تکلو
میم ، مثل مرد ،مثل ماه ، مثل محمد
در روستا به دنیا آمد ، روستای بیغش ملایر، در سال ۱۳۴۴ درس خواند ، زحمت کشید . کا رکرد . ۱۳ ساله بود که انقلاب شد برای جنگ درس و مدرسه را کنار گذاشت .
در ۱۷ سالگی به جبهه رفت . در ۱۹ سالگی ازدواج کرد . ۲۱ سال بیشتر نداشت که در ۲۰ شهریور ۱۳۶۵ در جزیره مجنون پرواز کرد .
نامش محمد بود ، محمد تکلو ، معاون گردان ۱۵۴ حضرت علی اکبر (ع) لشکر انصارالحسین (ع) همدان. شهید محمد #تکلو بیغش @shohadayemalayer
شهدای ملایر
شهید محمد #تکلو بیغش @shohadayemalayer
سر زنش ها گر کند خار مغیلان غم مخور
خاطره از شهید محمد تکلو
قم ؟ پیاده ؟دوستان محمد از پیشنهاد او سخت تعجب کرده اند تقصی ندارند راه دور است.
اوضاع چندان آرام نشده است . هنوز یک ماه بیشتر از پیروزی انقلاب نمی گذرد .
اما او بی تاب است حرارت دیدار روی گل امام خمینی اورا ، همه شیدا کرده است .
اشک از گوشه چشمانش می غلتد به روی گونه هایش .لبهایش تکان می خورد . بغضش ترکیده است و می خواند .
در بیابان گر به شوق کعبه خواهی زد قدم
سر زنش ها گر کند خار مغیلان غم مخور
گرچه منزل بس خطر ناک است و مقصد بس بعید
هیچ راهی نیست کان را نیست پایان غم مخور
راوی : خانواده ،دوستان
شهید محمد #تکلو بیغش @shohadayemalayer
شهدای ملایر
شهید محمد #تکلو بیغش @shohadayemalayer
کوه آتش
خاطره از شهید محمد تکلو
در کوره آجر پزی ، کوره آتش بودیم انگار . عطش پشت عطش آب پشت آب!
- کی می توانیم در این گرما و با این کار سنگین روزه بگیریم ؟
عباس همین طور که داشت این توجیهات فقهی را به خورد قربان می داد ، لیوان چندم را هم سر کشید .
لیوان را تا سرش پر کردم و تعارفش کردم . با ادب همیشگی اش می گوید :
"نه شما بفرمائید من روزه هستم. " خجالت می کشم و آب را زمین می ریزم .
ظهر شده است و باید ناهار بخوریم اما محمد نمی آید .
قربان که از خجالت آب شده است می گوید :
"حبیب ! جمع کن این سفره را خدا را خوش نمی آید ماما دو لپه بلمانیم آن وقت محمد که از ما چند سال کوچکتر است روز باشد"
راست می گوید بساط ناهار را جمع می کنیم و می رویم جایی که نه او ما را ببیند و نه ما او را!
راوی دوستان شهید
شهید محمد #تکلو بیغش @shohadayemalayer
شهدای ملایر
شهید محمد #تکلو بیغش @shohadayemalayer
" برایم قرآن بخوان ! "
خاطره از شهید سرافراز محمد تکلو
آیات زیادی را حفظ بود. خوب می خواند. به من گفت :
" برایم قرآن بخوان ! "
خواندم و خواندم .
گوش نمی داد ، دل می داد . من می خواندم و او گریه می کرد با خودم می گویم :
" مگر قرآن خواندن هم گریه می آورد؟"
نهج البلاغه جوابم را می دهد .
" قرآن را جزء به جزء و با اندیشه می خوانند " و هرگاه به آیه ای می رسند که ترس از خدا در آن باشد ، گوش دل به آن می سپارند و گویا صد ای بر هم خوردن شعله ها در گوششان طنین انداز است ، پس قامت خم می کنند و پیشانی و دست و پا بر خاک می مالند و از خدای خود آزادی از آتش می طلبند.
راوی : دوستان ،همرزمان ، نهج البلاغه خ 193
+ شهید محمد #تکلو بیغش @shohadayemalayer
شهدای ملایر
شهید محمد #تکلو بیغش @shohadayemalayer
خاطره ای از شهید تکلو
عشقش امام بود و ورد زبانش این جمله حضرت امام (ره):
((عالم محضر خداست ، در محضر خدا معصیت نکنید .))
و می گفت : ((ما باید یک کاری بکنیم که امام زمان (عج ) از ما ناراحت نشود آخر همیشه ما زیر نظر اوئیم))
راوی: سالار آبنوش
شهید محمد #تکلو بیغش @shohadayemalayer
شهدای ملایر
شهید محمد #تکلو بیغش @shohadayemalayer
یه آرزو داشت که همیشه به زبون می آورد. می گفت:می خوام روز عاشورای امام حسین (ع)
عاشورایی بشم.
روز عاشورا داشت جعبه های مهمات رو جا به جا می کرد که صدای انفجار بلند شد!
وقتی گرد و غبار خوابید دیدم سرش از بدنش جدا شده
شهید محمد #تکلو بیغش @shohadayemalayer
شهدای ملایر
شهید اکبر #میرزایی @shohadayemalayer
زندگینامه بسیجی شهید اکبر #میرزایی
شهید اکبر میرزایی دوازدهم اردیبهشت ماه سال ۱۳۳۹ در شهرستان ملایر به دنیا آمد. پدرش حیدر کشاورز بود و با کار بر روی زمین کشاورزی و باغداری مخارج زندگی را تامین میکرد. سال ۱۳۴۶ وارد دبستان شد و تحصیلات خود را آغاز کرد و تا سال چهارم مقطع متوسطه در رشته اقتصاد ادامه تحصیل داد.
در سالهای انقلاب همراه با دیگر جوانان و نوجوانان انقلابی در راه پیروزی انقلاب گام برداشته در فعالیتهای انقلابی حضور فعال داشت. پس از انقلاب در کمیته امداد امام خمینی مشغول کار شد تا به وضعیت خانوادههای محروم و مستضعف جامعه رسیدگی کند.
با آغاز جنگ تحمیلی به بسیج مستضعفین پیوست و روانه جبهههای نبرد حق علیه باطل شد. در عملیاتهای متعدد شرکت کرد و در مناطق مختلف عملیاتی همراه با دیگر همرزمان خود حماسه ها آفرید. سرانجام پس از ماهها مجاهدت در راه خدا در سی و یکم اردیبهشت ماه سال ۱۳۶۵ در منطقه عملیاتی جزیره مجنون بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید و به کاروان عظیم شهدا پیوست. مزار وی در گلزار شهدای شهر سامن از توابع زادگاهش واقع است.
یادش گرامی و راهش پر رهرو باد.
در بخشی از وصیت نامه شهید آمده است: سلام بر شهيد كربلا حضرت حسين ابن على و هفتاد و دو يار صديقش و سلام بر شهيدان محراب و سلام بر شهيد مظلوم بهشتى و هفتاد و دو يار صديقش و سلام بر تمامى ملت هاى شهيد پرور دنيا و سلام بر پدر بزرگوارم و سلام بر عالمان و زاهدان شب و سلام بر تمامى شهدا و ملت حزب الله و سلام بر حاضرين در تشييع جنازه اين شهيد حقير باشد كه خداوند متعال از دست اين بنده راضى باشد و مورد لطفش قرار دهد. @shohadayemalayer