#تو_حق_نداری_از_این_نانها_بخوری !
🌷یک روز مهدی آمد و گفت شب میهمان داریم، جلسه با بچههای لشکر در خانه ماست. جگر خریده بود و گفت دُرست کن. گفتم نان نداریم و من هم نمیتوانم بروم در صف نانوایی بایستم، شب زود بیا و نان بخر. طبق معمول آنقدر دیر آمد که همهجا بسته بود. زنگ زد لشکر بچهها نان آوردند. تا برای شام من خواستم مقداری از آن را بخورم، کشید عقب و گفت تو حق نداری از این نانها بخوری، مردم اینها را برای رزمندهها فرستادند، به شوخی گفتم ای بابا من هم زن رزمنده هستم، خندید و گفت نه نباید بخوری. آخر سر من تکه نانهایی که ته سفره باقی مانده بود خوردم.
🌹خاطره اى به ياد فرمانده مفقود الاثر شهيد مهندس مهدى باكرى
راوی: همسر گرامی شهید باکری
منبع/ دفاع مقدس
📡 پایگاه خبری تحلیلی وَرْاُئوی
🕯 میعادگاه شهدای وَرجُوی
@varjovi
@shohadayevarjovi