#تجارب_دوستان سلام من چندوقته که دارم از روی محبت قلبی ای که به همسرم دارم و بخاطر خدا به ایشون بیشتر توجه میکنم و البته خودم هم از اینکه بهش توجه میکنم خیلی لذت میبرم. قبلا من وقتم رو با چت کردن به ایشون اختصاص میدادم ولی این چندوقت با استفاده از ایده هایی که تو کانال هست دارم براشون وقت میذارم تا بخوام فقط لفظی بگم دوستت دارم و ... بیشتر عملگرا شدم؛ از کوچکترین کاراشون تشکر و قدردانی میکنم. مواظب لحن کلامم هستم و خیلی دقت میکنم تو انتخاب کلماتم و تاثیری که میتونه داشته باشه. گاهی خودمو لوس میکنم و بچه میشم. گاهی بزرگ فکر میکنم و مشورت های خوبی میدم بهشون، چندوقت پیش که داشتم باهاش چت میکردم بهم گفت من تابحال از این حرفا از کسی نشنیدم... بهم گفته بود قلب من اون پایین پایینا زیر پاست منم بهش گفتم فعلا که قلب من و تو یکی شده و جاش اون بالا بالاها تو عرش خدا و زیر سایه ی خداست. و خیلی از اینکه بالا بردمش خوشحال شده بود. امروز بعد از مدت ها باهم رفتیم بیرون و یه هدیه ی خیلی ارزشمند بهم داد که اشکم دراومد از خوشحالی و بهم گفت همه اش بخاطر خوبیای این چندوقتت هست. خیلی خوشحال شدم و خواستم این خوشحالی و تجربه رو با دوستان عزیزم به اشتراک بذارم. و از کانال خوبتون هم که خیلی تاثیر خوبی تو روحیه ام داشته واقعا سپاسگزارم... ارسال تجارب @ads_beheshti ╭══════════🌸✨══╮         

#تجارب_دوستان سلام به همه ی خانما ممنونم که تجربه ی خانمای دیگه رو تو کانال میذارید. من همه رو میخونم و سعی میکنم تو زندگی ازشون استفاده کنم. من قبلنا تو کتابای باربارا دی آنجلیس خونده بودم که مردا هرچقدر هم که اعتماد به نفس شون بالا باشه بازم نیاز به تعریف و تمجید همسرشون دارن؛ولی وقتی میومدم ازش تعریف کنم پیش خودم میگفتم اون که ماشاالله خدای اعتماد بنفسه و مدام داره از فراست و تیپ و خلاصه همه چیز خودش تعریف میکنه دیگه چه نیازیه که من اینکارو بکنم🤔 تازه اونی که اعتماد بنفسش پایینه منم نه اون؛منم که به تعریف و تمجید نیاز دارم... وخلاصه اینجوری میشد که منصرف میشدم... اشتباه من این بود که انتظار داشتم اعتماد به نفسم به وسیله ی شوهرم تقویت بشه درحالیکه این اشتباهه و اون یه احساسه درونیه که من باید تو خودم تقویتش میکردم حالا دیگه دارم خودم رو خودم کار میکنم تا اعتماد بنفسمو بالا ببرم تا حدی هم موفق بودم. از وقتی هم که با این کانال آشنا شدم دارم سعی میکنم با کمک ایده هاتون بیشتر از شوهری تمجید و تشکر کنم. دیروز من یکی از متن های کانالتونو براش فرستادم .وقتی خواب بود . بیدار که شد بهش گفتم پاشو عزیزم پیام داری گوشیت خودشو کشت😉 وقتی پیامو خوند اومد بغلم کرد و بوسم کرد😍 مردا از اینکه زحماتشون دیده بشه خیلی خوشحال میشن و این انرژی مثبت تو زندگی به خودمون برمیگرده ☺️ و من با چشمام میدیدم که شوهری تا شب شارژ بود و پر از انرژی مثبت😍 ارسال تجارب @ads_beheshti .

#تجارب_دوستان سلام،خانوما شوهر من خیلی آدم آروم و مهربونیه،ولی زیاد اهل تشکر و عذرخواهی کردن به خاطر کارهای کوچیک نیست، منم با کمک این کانال یه کارایی کردم که حتی وقتی سر غذا یه لیوان آب واسش میریزم ازم تشکر میکنه، مثلا وقتی میرفت سرکار بهش پیام میدادم و ازش بخاطر این که بخاطر ما از خواب و استراحتش میزنه تشکر میکردم، یا وقتی منو میرسوند جایی کلی تشکر میکردم، یا وقتی کاری واسه خانواده م انجام میده کلی تشکر میکردم، یا از اینکه نیازای مادی و محبتیم رو برآورده میکنه یا مثلا شوهرم واسه زایمان منو برد یه بیمارستان خوب،منم یه روز دستشو بوسیدم و ‌گفتم تو بهترین مرد و بهترین بابای دنیایی، امروز نهار نتونست بیاد،زنگ زدم بهم گفت ببخشید که نهار امروز رو نمیتونم پیشت باشم و باهم بخوریم،منم گفتم غروب بیا که یه عصرونه مفصل باهم بخوریم،بعد از تموم شدن صحبتمون،سریع با اینکه یه بچه کوچیک و شیطون دارم شروع کردم یه کیک خوشمزه درست کردم و غروب که اومد باهم نشستیم عصرونه خوردیم😊 ارسال تجارب .

#تجارب_دوستان دیشب همسرم رفته بود خونه ی عموش به من هم زنگ زد گفت بیام دنبالت ولی گفتم نه آخه میخواستم اون زود بیاد که باهم فیلم عروسیمونو ببینیم که تازه تحویل گرفته بودیمش ولی هر چی منتظرش موندم نیومد.... من هم انقدر عصبانی شدم که شروع کردم به نوشتن یه متن طولانی که بهش پیام بدم و کلی حرف بارش کنم، یادمه انگشتامو با زور فشار میدادم رو صفحه کلید گوشیم... و کلی غر زدم بهش تو پیام... ولی موقعی که میخواستم ارسالش کنم، یه دور دیگه خوندمش یه کم مکث کردم و روش فکر کردم... رو تک تک جمله هایی که نوشته بودم و تبعاتی که هر جمله میتونست داشته باشه! هرچند دل من با گفتنشون خنک میشد ولی به چه قیمتی... به قیمت خراب کردن یه شب دیگه... به قیمت دلخوری و اعصاب خوردی... به قیمت قهر... دیگه خسته شدم از قهر کردن از این که تو یه خونه باهم زندگی کنیم ولی باهم یه مدت طولانی حرف نزنیم... یا اگر لازم بود حرف بزنیم، خیلی سرد و بدون این که تو چشم هم نگاه کنیم و با اخمی که تنفر ازش میبارید... قبلا این حرف نزدن ها کوتاه تر بود ولی نمیدونم چرا هرچی میگذره طولانی تر میشن! قبلا طاقت قهر بودن و حرف نزدن با هم دیگه را نداشتیم بود ولی انگار هرچی میگذره داره عادی تر میشه😔 تو همین فکرها بودم که صدای کلید تو در اومد و شوهرم اومد و من پیامو نفرستاده بودم ولی انگار آروم تر شده بودم... بهش سلام کردم ولی بهش حمله نکردم!و چیزی نگفتم... بعد که یه کم گذشت رفتم پیشش و با آرومی فقط بهش گفتم... گفتم:خیلی دوست داشتم امشب زودتر بیای باهم فیلم عروسیمونو ببینیم اون هم توضیح که چرا دیر اومد... منم دیگه کشش ندادم😊 حالم اینجوری خوب شد که هم احساسمو بهش گفتم و هم اینکه سعی کردم درکش کنم آخه پدرش بعد از مدت ها اومده خونه همش دوست داره بره اونجا... و یکی دیگه هم این که با خودم گفتم اونکه بهت زنگ زد گفت بیام دنبالت خودت قبول نکردی😁 خیلی جنبه های منفی هم میشه از توی این قضیه درآورد ولی فقط حال خودم بد میشه پس به نفع خودمه اگر مثبت بین باشم...

#تجارب_دوستان #متن سلام من تازه نامزد کردم مدتیه فکر میکنم پدرم از ازدواج من یه جورایی احساس میکنه که داره منو از دست میده...😔 یا گاهی احساس میکنم به نامزدم حسادت میکنه... البته همه میگن اولاش طبیعیه... امروز وقتی پدرم سر کار بود یه پیام واسش فرستادم: شاید شاهزاده ام را پیدا کرده باشم اما پدرم تا ابد پادشاه من خواهد ماند.... ╭══════════🌸✨══╮         

#سیاست #تجارب_دوستان همسرم ی مدت جایی بودش ک فقط میتونست تو ی ساعت مشخص بمن زنگ بزنه مثلا ساعت ۳ بعد از ظهر تو کل روز.... ی روز ک مثله همیشه منتظر زنگش بودم دیدم ساعت از ۳ گذشته و همچنان گوشیش خاموشه ،انقد عصبانی و ناراحت شدم پیش خودم گفتم نگا کن اصلا براش اهمیتی نداره ک من اینجا منتظرم اصلا منو یادش نیس گوشیو برداشتمو شروع کردم ب نوشتن ی متن کلی غر غر کردم ولی پشیمون شدم انگار اون متنو نوشتم خالی شدم مسیج و سِند نکردم پاکش کردم بجاش نوشتم عشقم چرا زنگ نزدی از ساعت ۳ چشمم ب گوشی بود دلم میخواست صداتو بشنوم... بعد نیم ساعت دیدم همسری زنگ زد😍😍😍😍 وای منو میگی انقد خوشحال شدم ک اگ سقف خونمون کوتاه بود قطعا سرم میخورد بهش ،همسرم زنگ زدو بابت تاخیرش عذر خواهی ک کرد هیچ تازه بهم توضیح داد ک چرا دیر ز زده و منطقی هم بود❤️ خانوما لطفا زود از کوره در نرید صبر کنید .هم برای ارامش و اعصاب خودتون خوبه هم اینکه الکی دعوا راه نمیفته تمرین کنین همیشه سریع ترین جواب بهترین جواب نیست ارسال تجارب @ads_beheshti .

#تجارب_دوستان باسلام به خانومای گل من ۳۱ و همسرگلم۳۰سالشه و پنج ساله ازدواج کردیم و یه دخترناز ۱۳ماهه داریم راستش این تجربه رو من از دوران عقد دارم از همون زمان که هربار پیش همسرم میومدمو شبا موقع خواب خیلی نوازشش میکردم و از اینکارم همسرم لذت میبرد چون به شدت لمسیه اوایل کارم یکطرفه بود و به تنهایی کیف میکرد ولی بعد از یمدت با کارام فهموندم منم اینکارارو دوست دارم حالا که چندسال از زندگیمون میگذره حتی تو اوج خستگیامون اول عشق بازی میکنیم و کلی همو میبوسیم بعد می‌خوابیم همسرم میگه اینکارات دیوونم می‌کنه میگه استاد بیهوش کردنی هروقت خیلی خسته بشه میگه توروخدا بیا کنارم ، بیا بغلم کن دارم ازحال میرم بهت احتیاج دارم میگه مثل آب و نون میمونه نوازشات اگه نباشی میمیرم (دور از جونش) خانما درسته ما زنا حساسیمو لطیف ولی با همین دستامون می‌تونیم همسرامونو عاشقتر کنیم با زبونمون دلبسته ترشون کنیم ارسال تجارب @Ads_beheshti ╭══════════🌸✨══╮