هر شب پنجرہهای ملکوت آسمان، به سوی قلبها گشودہ میشود. الهی امشب ﮐﯿﻨﻪ ﺍﺯ دلت بیرون برود و نور ایمان در قلبت جاری شود.
#شب بخیر
هدایت شده از پارازیت
#شب عروسیم متوجه #کلافگی همسرم شدم فکر میکردم بخاطر استرس عروسی و هزینه هاشه..
تا اینکه بعد شام کاروان عروس برون راه انداختم و رفتیم خونه خودمون بعد اینکه همه مهمونها رفتن همسرم گفت نیم ساعت میرم بیرون کار مهمی پیش اومد زود برمیگردم نگران نشو.... و رفت یه ساعت شد نیومد دو ساعت شد نیومد صبح زنگ زدم خونه مادر شوهرم بهونه اورد # نزدیکیایی ظهر بود که جاریم خبر آورد که شوهرم ..https://eitaa.com/joinchat/3833463402C6bee390666
هدایت شده از پارازیت
#شب عروسیم متوجه #کلافگی همسرم شدم فکر میکردم بخاطر استرس عروسی و هزینه هاشه..
تا اینکه بعد شام کاروان عروس برون راه انداختم و رفتیم خونه خودمون بعد اینکه همه مهمونها رفتن همسرم گفت نیم ساعت میرم بیرون کار مهمی پیش اومد زود برمیگردم نگران نشو.... و رفت یه ساعت شد نیومد دو ساعت شد نیومد صبح زنگ زدم خونه مادر شوهرم بهونه اورد #نزدیکای ظهر بود که جاریم خبر آورد که شوهرم ..https://eitaa.com/joinchat/3833463402C6bee390666
خدا جای شب و روز رو
هی عوض میکنه که بهت بگه
هیچ حالی دائمی نیست...
#شب تون آروم🌙
.
خدا جای شب و روز رو
هی عوض میکنه که بهت بگه
هیچ حالی دائمی نیست...
#شب تون آروم🌙
♥️
هدایت شده از پارازیت
پسر دوست مامانم بود #عاشقش بودم همیشه خودمو کنار اون تصور میکردم اما مامانم کاری کرد #خواهر کوچکترم پای #سفره عقد عشق من بشینه #شب عروسی خواهرم شب عزای من بود تا مراسم تموم شد عروس و دوماد رفتن #خونه خودشون همه چی برام تموم شده بود اما صبح خیلی زود با صدای گریه خواهرم و داد و فریاد #داماد از خواب پریدم خواهرم ....
https://eitaa.com/joinchat/255787356Cbbf20b395b
داستان واقعی ایل آی👌
هدایت شده از پارازیت
⭕️دخترتو شب هرجایی نزار بمونه❗️😔
خونه خواهرم بودیم #دخترم اصرار کرد #شب اونجا بمونه منو پدرش موافقت کردیم اخر #شب دیدم چندتا پیامک از دخترم اومده مامان تور...........دنیا رو سرم خراب شد😭😭
با#هول و ولا همسرمو #بیدار کردم
و رفتیم در خونه ی خواهرم که #دیدیم .. خدا قسمت نکنه ..💔😱...👇
❌ادامشو حتما دختر دارا بخونن 👇
http://eitaa.com/joinchat/896860162C815a5bd76b
هدایت شده از سابقه گسترده طلایی💛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پسر دوست مامانم بود #عاشقش بودم همیشه خودمو کنار اون تصور میکردم اما مامانم کاری کرد #خواهر کوچکترم پای #سفره عقد عشق من بشینه #شب عروسی خواهرم شب عزای من بود تا مراسم تموم شد عروس و دوماد رفتن #خونه خودشون همه چی برام تموم شده بود اما صبح خیلی زود با صدای گریه خواهرم و داد و فریاد #داماد از خواب پریدم خواهرم ....https://eitaa.com/joinchat/1289618443Cbaa5d9752e
هدایت شده از پارازیت
#شب عروسیم متوجه #کلافگی همسرم شدم فکر میکردم بخاطر استرس عروسی و هزینه هاشه..
تا اینکه بعد شام کاروان عروس برون راه انداختم و رفتیم خونه خودمون بعد اینکه همه مهمونها رفتن همسرم گفت نیم ساعت میرم بیرون کار مهمی پیش اومد زود برمیگردم نگران نشو.... و رفت یه ساعت شد نیومد دو ساعت شد نیومد صبح زنگ زدم خونه مادر شوهرم بهونه اورد # نزدیکیایی ظهر بود که جاریم خبر آورد که شوهرم ..https://eitaa.com/joinchat/1481638867Cb4d1fa9ca6