خنده و گریه صادق و کاذب
انسان داراى #بينش و #گرايش است. از نظر بينش و علم، بسيارى افراد امكان ترقى دارند؛ يعنى اين استعداد در ما وجود دارد كه خوب و بد را بفهميم. اين استعداد با درس و بحث شكوفاتر مىشود. همه ما در مسئله فهم خوب و بد، در يك مرز مشترك قرار داريم؛ يعنى هم بدها را به خوبى تشخيص مىدهيم و هم خوبها را.
اما در حوزه #گرايش، ما انسانها در برابر بد و خوب گرايش يكسانى نداريم. ما به كارهاى خوب گرايش كامل داريم و به كارهاى بد هيچ گرايشى نداريم، پس بينش ما به بد و خوب يكسان است؛ اما گرايش ما به آنها اينگونه نيست؛
✅براى #مثال ما غذاى خوب و بد يا سودمند و زيانبار را به صورت يكسان تشخيص مىدهيم و تشخيص ما درباره هر دو يكسان است؛ اما گرايش دستگاه گوارش ما به هر دو يكسان نيست. دستگاه گوارش غذاى خوب را به راحتى هضم مىكند؛ امّا غذاى مسموم را تحمل نكرده، با تهوع پس مىزند.
اين رفتار در روح انسان هم وجود دارد. روح اخلاق خوب و بد، عدل و ظلم، امانت و خيانت، و صدق و كذب را به صورت يكسان تشخيص مىدهد؛ اما به همه اينها گرايش يكسان ندارد؛ يعنى به عدل، امانت و صدق گرايش دارد، به همين دليل، وقتى كودكى براى نخستين بار دروغ مىگويد، بدنش مىلرزد؛ ولى هنگام راستگويى با شجاعت حرف مىزند.
✅براى #تنظيم دستگاه بينش و دانش (عقل نظرى)، بايد راههاى برهانى، نظير فلسفه، حكمت، كلام و عرفان را بپيماييم
و براى #تنظيم_گرايش (عقل عملى)، بايد #كارهاى_عملى را پىبگيريم.
«عقل عملى» همه تصميمگيريهاى گرايشى انسان را بر عهده دارد و كارهايى نظير عزم، اراده، محبت، اخلاق، نيت و ... را مديريت مىكند. اگر اين مدير به درستى تربيت شود، در برابر فتواهاى عقل نظرى خضوع مىكند؛ يعنى براى انجام هر كار از عقل نظرى فتوا مىگيرد؛ ولى اگر اين مدير به درستى تربيت نشود، خودسرى كرده، از مركز فرهنگى خود كه عقل نظرى و دانش است، استفتا نمىكند و به عكس از زيرمجموعه خود كه شهوت و غضب است، نظر مىخواهد و بر اساس ميل آنها عمل مىكند.
بدين ترتيب، عقل عملى ديگر مدير نيست، بلكه شيطان است. براى آنكه اين مدير هدايت شود، راههاى فراوانى وجود دارد. يكى از راههاى هدايت، چنان كه در دعاى شريف كميل آمده است: «وسلاحه البكاء» (1)، اشك، آه و گريه است كه اسلحه درونى مؤمن است.
بنابراين، اگر باطن مؤمن به سلاح اشك و ناله مسلح باشد، در مقابل خواستههاى غضب و شهوت مىايستد و از آنها پيروى نمىكند، در غير اين صورت، طبق ميل خشم و شهوت تصميم مىگيرد. برخى مىگويند: من هر كار بخواهم انجام مىدهم و به كسى كارى ندارم؛ يعنى اين انسان از مركز فرهنگى روح پيروى نمىكند و در پى ارضاى خواستههاى شهوت و غضب است.
اگر عقل عملى كسى با دعا، مناجات و گريه سر و كار داشته باشد، نرمش صادق مىيابد و از عقل نظر پيروى مىكند و بر خلاف رضاى خدا كارى انجام نمىدهد. خواندن و گفتن شعرها يا نثرهاى دلپذير، در نرمى عقل عملى بسيار مؤثر است. ما بايد بكوشيم از نواختن به خواندن اشعار منتقل شويم، چون نواختن، نرمش و اشك كاذب به وجود مىآورد.
همانطور كه خنده صادق و كاذب وجود دارد، گريه صادق و كاذب هم وجود دارد: گاه انسان با يك طنز ادبى ظريف مىخندد كه خندهاى صادق است. گاهى هم با قلقلك مىخندد كه كاذب وبىارزش است. گريه هم اينگونه است: گاه انسان براى مظلوميت امام حسين (عليهالسلام) گريه مىكند. گاهى هم با مارش عزا، بىآنكه متوفا را بشناسد، اشك مىريزد كه اشكى كاذب است.موسيقى ممكن است چنين خطرى داشته باشد؛ يعنى اشكى كاذب به همراه بياورد و ما خيال كنيم كه در عقل عملى ما نرمش ايجاد كرده است. اين مشكل موسيقىهاى به اصطلاح عرفانى است. ساير موسيقىها هم مسلماً مخرب و مخدراند و موجب نافرمانى عقل عملى از عقل نظرى مىشوند و انسان را در دام گناه مىافكنند.
نسيم انديشه پرسش و پاسخ ها از آيت الله جوادى آملي نویسنده : جوادى آملى، عبد الله جلد : 1 صفحه : 120