سَر و سِرّ سرآشپز
طلاب جوان کمکم کنید
زمانی که #حجره_نشین بودم. مثل بسیاری از طلاب به خاطر کمبود وقت و کمبود فلوس و زیادبود ذوق و فرار از تکرار، غذاهای من درآوردی می پختم. روزی برای این که غذا تکراری نشود کدو را رندیدم ( چه فعل با حالی شد: رندیدم😉) و در آن تخم مرغ بشکستم بشکستنی (مفعول مطلق تأکیدی است) و مشغول سرخ کردن شدم. یکی از دوستان بابلی آمد #آشپزخانه و گفت: اِ داری.... درست می کنی؟ اسمشو یادم نیست ولی یک غذایی بود که شمالی ها درست می کنند.
سرتون را ندردم الغرض یک سال خانواده ام و چندتا از بستگان مشهد بودند. من هم از قم به آنها ملحق شدم. روزی وقتی رفتند زیارت، برنج پختم و با بادمجان و کشک خورشتی نا متداول درست کردم. #فضای_روان_شناختی خستگی و رهایی از زحمت غذا درست کردن، دورهمی و مسافرت روی هم رفته، ناهار دلپذیر و خوشمزه را کرده بود و بهشون چسبید چسبیدنی. شاید چیزی که جسارتم را در پختن غذای من درآوردی زیادتر کرده بود شفای امام و دارالشفای امام بود و خدا رو شکر نزد درمانگاه حرم بودیم. با خودم به شوخی گفتم اگر کسی دل درد گرفت سریع تماس می گیرم اورژانس. ظاهرا کار به اورژانس هم کشیده شده بود و من خبر نداشتم. آن هم به خاطر این بود که همه قسمتی از انگشتان دستشان را خورده بودند از بس لامصب خوشمزه شده بود آن غذای لاکردار😂🥴.
چند روز قبل یکی از آنها تماس گرفت و یادی از آن خاطره کرد. گفت یادش بخیر چه غذایی پخته بودی. چطور درست کرده بودید؟ خیلی خوشمزه بود؟ باور کنید سؤالش از سؤالات سخت کنکور تجربی هم سخت تر بود. چون اولا یادم نمی آمد که چطور درست کرده بودم ثانیا اسمش را هم نمی دانستم. رابعا .... ثالثا را نگفتم؟ خوب حواستون جمعه هاااا ( به فتح جیم. البته جیم جمالت😉) حرف تو حرف انداختم و با دنده ببخشید با خنده گفتم نظر لطف شماست. حقش بود ترسیدم درخواست کند روزی دیگر آن غذا را دوباره بپزم. آخه شما بگید من فضای روان شناختی اون روز را چطوری فراهم می کردم؟!
راستی طلاب! جوان چه خبر؟ تا وقتی من حجره نشین بوده 5-6 مدل غذا با کشک و بادمجان می پختیم. در عصر دیجیتال حتما این دانش غذای من درآوردی پیشرفت کرده است. تا الان آمار به چند غذا رسیده؟
🔆مواد لازم:
💢جسارت به مقدار لازم
💢خلاقیت بازم به مقدار لازم
💢در دسترس بودن اورژانس
💢بادمجان
💢کشک ببعی
(رفتم سوپری گفتم کشک بع بع داری؟ این قدر خندید که مثل برنج شفته وار رفت. رفتم زوری از پشت میزش کشیدمش بالا گفت ههه خخخ منظورت کشک ببعی است؟! کمی سرخ شدم و گفتم : هههخ خودشه داری ؟ گفت نه)
💢برنج: با توجه به جیبتان هندی و مندی و تایلندی و طارم و هاشمی، لنجان، عنبر بو و... هر کدام بود ( خراب شد بگو که حیف شد اگر برنج مثلا فریدون کنار بود این طور نمی شد😉🥴)
همان دوست بابلی ام نام غذا را یادآوری کرد الان: #کچلیک_کوکو
✍️ ر.ک : شوخ طبعی های #جلبگی ببخشید طلبگی😄😉
✍️