تازه از #دانشگاه آمده بودم حوزه. در حجره را زدند و گفتند: دوستان امشب می خواهند دعای کمیل بخونن. اگه اجازه بدی امشب حجره شما باشه مراسم. گفتم: عیبی نداره چراغ ها خاموش شد وقت دعا و دعا شروع شد. دوستی که دعا می خواند ببخشید مداحی می کرد... چند فراز می خواند و ی گریزی می زد. تا بالاخره شروع کرد گفت: خدایا ی عده بیچاره و گناهکار و روسیاه و..... امشب دور هم جمع شدند... بلند گفتم: راستش من یکی این طور نیستم از خودت خواستی مایه بذار مداح پدال سکوت را فشرد نمی دونم شایدم انگاری لینها چسبوند. #شلیک مهیب خنده و صداب بمب #قهقهه به گوش یکی پس از دیگری می رسید. 😉خنده ها با قدرت وصف ناشدنی یکی پس از دیگری کنترل می شد و به مداح اصرار کردند ادامه بده گفت: حسش پرید چنان که مرعی از قفس. با تعجب گفت این چه کاری بود که کردی؟ گفتم مگر بنا داری تمرین مداحی کنی؟ واقعیتش من این قدر که شما ما را بدبخت و رو سیاه و خاک بر سر در درگاه خدا نشون میدی نیستم اگر خودت هستی خب اون بحث دیگری است. این دوستمان الان یکی از مسؤولان کله گنده دفتر تبلیغات است. گاهی همو می بینیم یادی از اون خاطرات می کنیم😉 ***** #یا_سریع_الرضا **** دکتر آقا تهرانی می گفتند از آمریکا کاروانی را آوردیم مکه خانم بدحجابی بود در کاروان که داد همه را در آورده بود زبون روزه حسش نیست تایپ کنم فردا عمری بود این حکایت زیبا را تکمیل می کنم. فعلا تو خمری ی کله معلق بزنید تا فردا 😉 ✍️محمدحسین قدیری، شوخ طبعی های طلبگی، نشر جمال ✍️شوخ طبعی های طلبگی نسخه دیجیتالی طاقچه https://b2n.ir/617464 فراکتاب https://www.faraketab.ir/content/22086 🌸✍️ 🌸🌸