ذکر غلط کردم
در جلسه خواستگاریی بودیم مهریه سنگینی مطرح شد. داماد هیچ شناختی از دختر نداشت و داغ داغ بود و نمی دانست چه دین سنگینی را هم قبول می کند. حاج آقایی آن جا بود. نگاهی به داماد کرد و غیر مستقیم با لطیفه ای فهماند که تدبر کن! زندگی، #شناخت، #تناسب و تعقل لازم دارد بعد گفت:
فردی می خواست #ازدواج کند تسبیحی به دست داشت و با ذکر، دست به دامن امامان و خدا شده بود. و گاهی هم ذکرش این بود که من زن می خوام، من زن می خوام ، من زن می خوام.
بعد از مدتی ازدواج کرد تسبیح به دست به عنوان شکر از خدا که زن زیبایی به او داده ذکر می گفت و گاهی هم به جای ذکر می گفت: عجب زنی نصیبم شد، عجب زنی نصیبم شد ...
مدتی گذشت زن سر #ناسازگاری گذاشت و درخواست #مهریه کرد گویا از اول کیسه دوخته بود و قصد زندگی نداشت. خلاصه مشاجرات بالا گرفت و زن بر درخواستش جدی بود. جوان بخت برگشته تسبیح به دست مشغول ذکر شد تا گره اش باز شود، ولی به جای ذکر مهر ه های تسبیح را یکی یکی عقب می زد و می گفت : غلط کردم! غلط کردم!
😘😃💌🎈
📚منبع: شوخ طبعي ها و حكايات طلبگي، نشر جمال