درسی از علامه
یکی از علما به رحمت خدا رفته بود. دوستم گفت من باید کارت دعوتی ببرم منزل علامه و از ایشان برای شرکت در مراسم دعوت کنم بیا با هم برویم. زنگ را که زدیم ایشان به خاطر کهولت سنی که داشتند یواش یواش آمدند و در را باز کردند. از خودکاری که در دست داشتند فهمیدیم مشغول مطالعه بوده اند. نامه را که دادیم خداحافظی کردیم. ایشان فرمود: الان شرایط پذیرایی از شما را ندارم و مشغولم ولی یک لحظه صبر کنید. بعد از چند دقیقه بازگشتند و گفتند این دو جلد کتابم را به عنوان دو لیوان چایی از من بپذیرید. ان شالله پذیرایی باشد برای وقت دیگر.
نام کتاب «صد کلمه در معرفت نفس» بود.
#علامه_حسن_زاده
#مطالعه
#برنامه_ریزی
#عدم_تکلف
#ادب_اجتماعی
#نفوذ_اجتماعی
✍️📕🙏🕌