eitaa logo
شوخ طبعي‌ها و حكايات طلبگي
304 دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
919 ویدیو
65 فایل
فی الواقع خداوند اِند لطافت اِند بخشش اند بی خیال شدن اند چشم پوشی و اِند رفاقت است قنبر امام علی (ع) غم‌‌بر است لَا تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَلَا نَوْمٌ؛ یعنی خدا دائم آنلاین است نوبت نمی خواد، پول زیر میزی نمی خواد و... .
مشاهده در ایتا
دانلود
لطفا وصل کنبد به دکتر عسگری قدرت اثربخشی را کم گرفته ایم. این مهارت و تکنیک بسیار کاربردی از بس در فضای ساده انگارانه تکرار و دستمالی شده به آن جفا شده است. همدلی این قدر مهم است که برخی فحول روان شناسی گفته اند: مشاوره و روان درمانی یعنی همدلی. بد نیست در جلسه ای رسمی از برخی از واژه ها عذرخواهی کنیم. یکی از آنها همدلی است. خدا را چه دیدید شاید توانستیم دلش را به دست بیاوریم. هنر استاد باب راس یا فرشچیان را در نظر بگیریم چقدر ظرافت و دقت و تمرین در دل این کارها قرار دارد؟ همدلی تابلوی هنری ما در روابط بین فردی است ما خود بخوانیم حدیث مفصل از این مجمل. بنابراین برای رسیدن به این هنر باید عرق بریزم و زحمت بکشیم و الگویابی کنیم و زیر نظر مربیانی حاذق و نازک اندیشی و نازک بینی را تمرین کنیم. 👈آقای عسکری خدمتکار مرکزی علمی بود. در یک منطقه از شهر زندگی می کردیم. گاهی برایم درد و دل می کرد. او سنگ بری حرفه ای بود که به خاطر دیسک کمر ناچار شده بود این شغل را انتخاب کند. روزی جوانی با مرکز تماس گرفت و گفت لطفا وصل کنید روان شناس دکتر عسکری. با تعجب از همکاران پرسیدم اینجا دکتر عسگری داریم؟ گفتند خیر. از او پرسیدم قبلا با ایشان صحبت کردید؟ گفت بله فلان روز ساعت 4 بعد از ظهر. او ساعت مرکز تعطیل است و فقط دو خدمتکار به طور شیفتی کار می کنند یکی از آنها آقای عسکری بود. به او گفتیم ایشان نیستند بعد از ظهر تماس بگیرید. وقتی آقای عسگری را دیدم درباره آن جوان با او صحبت کردم. لبخندی زد و گفت: عجب! پس فکر کرده من متخصصم. باید بهشون بگم من حتی سواد زیادی هم ندارم. راستش اون روز ساعت کار اداری تمام شده بود و همه رفته بودند. من بودم و مرکزی سوت و کور همچون قبرستان ارمنی ها خلوت. زنگ تلفن به صدا در آمد و در فضای خلوت مرکز می پیچید. گوشی را برداشتم جوانی بود بسیار ناامید؛ از خودش، از دیگران، از آینده. خوب خوب به سخنانش گوش دادم. بعد از مشکلات زندگی ام برایش گفتم. وقتی فهمید زندگی پر فراز و نشیبی داشتم و سردی و گرمی روزگار را چشیده ام. گویی تشنه ای بود که به چشمه ای آب خنک رسیده باشد. از اسب نگرانی پیدا شد و افسار اسب را به دست گرفت تا در سایه اش در بیابان تفدیده ناامیدی با هم حرف بزنیم. بعد از گفتگویمان خیلی تشکر کرد و گفت خیلی دیدم را به زندگی عوض کردید. حق با شماست خدا که نمرده این طوری زانوی غم بغل گرفته ام. بعد از سخنان آقای عسگری به یادم مراجعی افتادم که می گفت وقتی مشکلاتم را برای مشاوری گفتم بغض گلویش را گرفت و اشک در چشمانش جمع شد و گفت پس تو چطور زندگی می کنی؟! بی پیر مرو تو در خرابات هر چند سکندر زمانی 👈🐣مادری که مشغول وبگردی و چت در فضای سایبری است ولی لالایی می خواند و به کودکش شیر می دهد چرخ همدلی اش پنچر است و به رینگ و لاستیک ارتباط صدمه می زند . احتمال خطر چپ کردن ماشین رابطه قوی است. نوزاد با متوجه می شود مادرش سرد است. 💢هنر همدلی 💢همدردی 💢همدلی؛ همچون نجات غریق 💢همدردی؛ همچون غرق شدن با غریق 💢ارتباط یک هنر است 💢هنر خودگشودگی 💢اسب چموش نگرانی 💢هوش شهودی ✍️ ✍️منبع خانواده مبلغان، شماره 2، م ح قدیری، @zendegiearam