✳ او را اینگونه میتوان دید...
📌 شام را ظرفظرف میآوردند. اولین ظرف را گذاشت روی میزی جلوی #رهبر. رهبر اشاره کرد که اول به بقیه تعارف کنند. پیرمرد در کار خود وارد بود. اول به سادات روحانی تعارف کرد و بعد به باقی تا غذا به ما- که در صف آخر بودیم و آخرین نفر- برسد نیم ساعتی طول کشید... غذا را جلوی ما گذاشتند. به دور و بر نگاه کردیم دیدیم رهبر به ما نگاه میکند. آخرین نفر که ظرف را گرفت، رهبر بسم الله گفت و اولین لقمه را برداشت...
رهبر بعد از همه شروع کرد و چندان با تأنی و طمأنینه غذا خورد که حتی از ما هم دیرتر غذایش تمام شد. طلبهای جوان رفته بود و علیرغم ممانعت محافظها کنار میز رهبر نشسته بود. آقا میخندید و به او تعارف میکرد... تَرَاهُ قَرِیباً أَمَلُهُ، قَلِیلاً زَلَلُهُ، خَاشِعاً قَلْبُهُ، قَانِعَةً نَفْسُهُ، مَنْزُوراً أَکْلُهُ، سَهْلاً أَمْرُهُ... او را اینگونه میتوان دید: آرزویش نزدیک، لغزشش اندک، قلبش خاشع، نفسش قانع، خوراکش ناچیز، زندگیاش آسان... #خطبه_همام امیرالمؤمنین.
📚 برگرفته از کتاب #داستان_سیستان؛ یادداشتهای شخصی #رضا_امیرخانی در سفر #رهبر_معظم_انقلاب به سیستان و بلوچستان
_________________
🇮🇷@shokofehaiEngelab40
「شکوفه های انقلاب」