eitaa logo
✨شکوهِ شعر✨
226 دنبال‌کننده
438 عکس
51 ویدیو
3 فایل
اینجا شعر را زندگی می‌کنیم🪴 @shokoohsher✨ . ارتباط با ما @poem14 برایم ناشناس بنویس:👇 https://harfeto.timefriend.net/17359128070831
مشاهده در ایتا
دانلود
اگر به دامن وصل تو دست ما نرسد کشیده‌ایم در آغوش، آرزوی تو را ... @shokoohsher🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
گفتی نباید دل به این دنیا ببندم تا ساکِ رفتن را خودم تنها ببندم من ماهی‌ام! آخر چگونه می‌توانم یکباره چشم از پهنه‌ی دریا ببندم؟ معنی آزادی نخواهد داد هرگز وقتی نخی بر بادبادک‌ها ببندم هم صحبت گل‌ها شده انگار پاییز باید دهان دکمه‌هایم را ببندم ای کاش مثل پنجره فهمیده بودم آغوش خود را موقع سرما ببندم کِی چشم بازم خالی از کابوس بوده تا به امید دیدن رویا ببندم؟! @shokoohsher🍀
معنی آزادی نخواهد داد هرگز وقتی نخی بر بادبادک‌ها ببندم... @shokoohsher🪴
نمِ باران نشسته روی شعرم... دفترم یعنی! نمی‌بینم تو را ابریست در چشم تَرم یعنی سرم داغ است و یک کوره تبم، انگار خورشیدم فقط یکریز می‌گردد جهان دورِ سرم یعنی تو را از من جدا کردند و پشت میله‌ها ماندم تمام هستی‌ام نابود شد، بال و پرم یعنی نشستم صبح و ظهر و عصر در فکرت فرو رفتم اذان گفتند و من کاری نکردم... کافرم یعنی؟ اگر ده سال بر می‌گشتم از امروز می‌دیدی که من هم شور دارم عاشقی را از بَرَم یعنی تنِ تو موطِن من بوده پس در سینه پنهان کن پس از من آنچه می‌ماند به جا؛ خاکسترم یعنی نشستم چای خوردم، شعر گفتم، شاملو خواندم اگر منظورت این‌ها بود، خوبم... بهترم یعنی! @shokoohsher🌱
‏طلبتَ بيتاً ففتحتُ لكَ الذراعين... خانه‌ای خواستی، به رویت آغوش گشودم... @shokoohsher🍃
غم‌ مخور جانا در این‌ عالم که عالم هیچ نیست نیست‌ هستی‌ جز دمی‌ناچیز و آن‌ دم‌ هیچ‌ نیست... @shokoohsher 🪴
علیه‌السلام مردِ جوان دارد وصیت می‌نویسد می‌گرید و ذکر مصیبت می‌نویسد دنیا برای رحمت او جا ندارد آه این غریب از رفع زحمت می‌نویسد از شرح حال خود سخن می‌راند اما انگار در توصیف غربت می‌نویسد کاتب ندارد این امیر از بس که تنهاست از درد خود در کنج خلوت می‌نویسد غربت درِ این خانه را از پشت بسته‌ست مهمان ندارد؛ جای صحبت، می‌نویسد خمس و زکات شیعیان را می شمارد سهم فقیران را به دقت می‌نویسد در چند خط می‌گوید از حج و ثوابش این بند را با اشک حسرت می‌نویسد پیش از نمازِ واپسینش رو به قبله از خاطراتش چند رکعت می‌نویسد زندان به زندان با نماز و روزه و عشق دربان به دربان درسِ عبرت می‌نویسد حتی برای خشم شیرانِ درنده با چشم‌هایش از محبت می‌نویسد بعد از شکایت از جفای این زمانه در سر رسید فصل غیبت می‌نویسد ـ من زود دارم می‌روم اما میایم با احتیاط از رازِ رجعت می‌نویسد می‌نوشد آب و یاد اجدادش می‌افتد با رعشه از آزار شربت می‌نویسد سر را به پای طفل گندم‌گون نهاده‌ست بر طالعش حکم امامت می‌نویسد فردا خلیفه بر درِ این خانه با زهر از مرگِ او جای شهادت می‌نویسد بازارهای سامرا خاموش و گریان بر در حدیثِ حفظِ حرمت می‌نویسد با دست‌های کوچکش یک طفلِ معصوم نام پدر را روی تربت می‌نویسد @shokoohsher🍀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نگاه کن به زمین! مُلکِ سوگواران است یکی نمرده ولی کُشته‌ها هزاران است! خطا نمی‌رود اما نمی‌زنم از ترس چرا که دشمنِ من در میان یاران است! کجا ز نیش زبان می‌توان پناه گرفت دهان خلق نگر! حفره‌های ماران است! لطیفه‌ای‌ست که تر دامنان شریف‌ترند زمانه‌ای‌ست که مفسد ز رستگاران است! محک به دست کسی نیست، زرشناسی نیست زمان، زمانه‌ی دلخواه کم عیاران است! مرا به حق حق‌ات ای شیخ هیچ امیدی نیست برو که هق هق من خود دعای باران است! به ملک شعر و ادب فاش می‌توانی دید پیاده پیش‌تر از دسته‌ی سواران است! @shokoohsher🌱
ما أجمل أن تجد قلب يحبك دون أن يطالبك بأي شيء سوى أن تكون بخير! و چه زیباست قلبی پیدا کنی که عاشقت باشد، بی‌ آنکه چیزی از تو بخواهد مگر حال خوبت را... @shokoohsher🪴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا