تقدیم به معلمان خوب میهنم:
عطر #کتاب نو ، مداد و دفتر و خودکار...
یک صبح تازه ، پر نشاط ، از روشنی سرشار...
بوی خوش اسپند ، آرامش ، کمی لبخند...
با هر قدم نام خدا را می کنم تکرار
هربار می آیم به سویت حال من این است:
هی ذوق دارم مثل صبح اولین دیدار
پیش از ورودم پشت در یک لحظه می مانم
غم های خود را می گذارم گوشه ی دیوار
از شیطنت های تو حتی خسته هم باشم!
می گیرمت هر روز در آغوش مادر وار
فرقی نداری مثل فرزند خودم هستی
دستم امانت هستی و من هم امانت دار
تو با حساب و هندسه سرگرم ، من دلگرم
از پیشرفت تو چه لذت می برم هربار
شاید به ظاهر من معلم بوده ام اما
از فطرت پاک تو درس آموختم بسیار
با یک خداحافظ تو خواهی رفت تا فردا
من تازه خواهم رفت سوی کار و کار و کار !
@shokoohsher✨
#طیبه_عباسی☘️
#روز_معلم
اما
اعجاز ما همین است:
ما عشق را به مدرسه بردیم
درامتداد راهرویی کوتاه
در آن کتابخانهی کوچک
تا باز این #کتاب قدیمی را
که از #کتابخانه امانت گرفتهایم
-یعنی همین کتاب اشارات را-
با هم یکی دو لحظه بخوانیم
ما بیصدا مطالعه میکردیم
اما کتاب را که ورق میزدیم
تنها
گاهی به هم نگاهی...
ناگاه
انگشتهای «هیس!»
ما را
ز هر طرف نشانه گرفتند
انگار
غوغای چشمهای من و تو
سکوت را
در آن کتابخانه رعایت نکرده بود!
@shokoohsher✨
#قیصر_امینپور 🪴
#روزنگار ۲۴ آبان #روز_کتاب_و_کتابخوانی