eitaa logo
✨شکوهِ شعر✨
223 دنبال‌کننده
443 عکس
52 ویدیو
3 فایل
اینجا شعر را زندگی می‌کنیم🪴 @shokoohsher✨ . ارتباط با ما @poem14 برایم ناشناس بنویس:👇 https://harfeto.timefriend.net/17359128070831
مشاهده در ایتا
دانلود
✨شکوهِ شعر✨
برای این همه صحرا که دستشان خالی است بهار عیدی بی‌منت خداوند است . . . #سعید_بیایانکی🍃 @shokoohshe
بهار پنجره‌ی رؤیت خداوند است بهار فصل صمیمیت خداوند است برای رویش پر جنب و جوش بعد از مرگ بهار سبزترین حجت خداوند است مشام جان و جهان را شمیم گل پر کرد بهار، شمه‌ای از رحمت خداوند است زبان گشاده زمین، لب گشوده کوه و کویر نگاه کن! همه جا صحبت خداوند است دوباره خوانده زمین را به زندگی، به شهود بهار جلوه‌ای از شوکت خداوند است دلیل این همه کثرت، ظهور این همه رنگ نشان روشنی از وحدت خداوند است برای این همه صحرا که دستشان خالی‌ست بهار عیدی بی‌منت خداوند است 🍃 @shokoohsher
سلامی سبز و روشن به همراهان دوست داشتنیِ « » بهاری ترین و بهترین لحظات رو در سال ۱۴۰۲ برای تک تک شما آرزومندیم🙏🌸 💚 @shokoohsher
که گفت خانه‌ی دل کردم از غمت خالی؟ نکرده‌ام، نکنم هرگز این! خدا مکناد! 🌱 @shokoohsher
خنده و گریه عشاق ز جایی دگر است می‌سرایم به شب و وقت سحر می‌مویم 🌿 @shokoohsher
به دو چشمِ من ز چشمش، چه پیام‌هاست هر دم که دو چشم از پیامش خوش و پرخمار بادا... 🌱 @shokoohsher
از این و آن نکشی هیچ در جهان آزار اگر تو نیت آزار این و آن نکنی 🍀 @shokoohsher
مهتاب شب که جامش از اختر لبالب است گر هر ستاره ماه شود؛ باز شب، شب است... 🌱 @shokoohsher
بعد رفتم به سراغ چمدان های قدیمی عکس های من و دلتنگی یاران صمیمی ... 🌱 @shokoohsher
✨شکوهِ شعر✨
بعد رفتم به سراغ چمدان های قدیمی عکس های من و دلتنگی یاران صمیمی ... #علیرضا_قزوه🌱 @shokoohsher✨
بعد رفتم به سراغ چمدان های قدیمی عکس های من و دلتنگی یاران صمیمی روزهایی همه محبوس در انباریِ خانه خاطراتی همه زندانی در دفتر سیمی رفته بودم به چهل سالگیِ غربتِ بابا با همان سوز که می‌گفت: خدایا تو کریمی مشهد و عکس پدر، ضامن آهو و دل من گریه هم پاک نکرد از دل من گرد یتیمی تازه همسایه ی باران و خیابان شده بودیم کاشی چاردهم، رو به روی کوی نسیمی عشق را تجربه می‌کردم در ساعت انشاء شعر را تجزیه می‌کردم در دفتر شیمی نام هایی که نه در خاطره ماندند و نه در دل ساعت جبر شد و غُرغُر استاد عظیمی! اردوی رامسر و گم شدنم در شبِ مجنون رقص موسای عرب، خنده ی مسعود کریمی این یکی هست، ولی از همه ی شهر بریده آن یکی را سرطان کشت، سلامی...نه، سلیمی این یکی عشق هدایت داشت با عشق فرانسه آن یکی قصّه نویسی شد در حدّ حکیمی آن یکی پنجره‌ای واکرد از غربت فکّه این یکی ماند، گرفتندش در خانه‌ی تیمی این یکی باز منم شاعر دلتنگی یاران این یکی باز منم، در چمدان های قدیمی 🌱 @shokoohsher
به حرف آمدی و زخم‌ کهنه‌ام نو شد به حیرتم چه نمک بود گفت و گویِ تو را ؟! 🌿 @shokoohsher
گفتمش: احوال عمر ما چه باشد، عمر چیست؟ گفت: یا برقی‌ست یا شمعی‌ست یا پروانه‌ای 🌱 @shokoohsher
صدا کن مرا صدای تو خوب است صدای تو سبزینه آن گیاه عجیبی است که در انتهای صمیمیت حزن می روید... 🍀 @shokoohsher