#یاامیرالمومنین💚
نشسته جنگ و یَلی فاتح از غبار میآید
علی میآید و همراه ذوالفقار میآید
دو روز میگذرد از نبرد بَدر و کماکان
جنازه پشت هم از سمت کارزار میآید
در آن مقام که تیغش برهنه تاخته بیرون
مرا سری است که در محضرش به کار میآید
علی میآید و دلها میان بقچهی سبزش
علی میآید و میدانم از شکار میآید
به یک تکان عبایش هوا به عطسه میافتد
کلنگ را به زمین میزند، بهار میآید
نه مثل شمس فقط روز و چون قمر که فقط شب
مرا بُتی است که فی اللیل و النهار میآید
خبر رسیده و قلبم ترکترک شده از شوق
که شهریار من امروز با انار میآید
اگر پیاده میآید دو دیده تخت حصیرش
دو گونه فرش مسیرش اگر سوار میآید
میانهی دو جهان لحظهای است، طالبِ آنم
چرا که گفته به هنگام احتضار میآید
خدا کند که فقط بیولای دوست نمیرم
وگرنه با غم دنیا دلم کنار میآید
چو دیگ بر سر آتش نشانده سینهی ما را
که بعد مرگ هم از قبر ما بخار میآید
#سعید_مبشر🍃
#غزل
@shokoohsher✨
7.4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نشسته برف پیری روی مویت
دلم میخواست تا باران بگیرد
تنت از خستگی خُرد و خمیر است
بیا تا خانه بوی نان بگیرد...
#سیده_تکتم_حسینی☘️
شعرخوانی در محضر #رهبری
#پدر #غزل #شعرمهاجرت
@shokoohsher✨
✨شکوهِ شعر✨
عشق، مادر شوهری بدپیله و دیوانه است همنشینی پایه و همصحبتی پرچانه است... #انسیه_سادات_هاشمی☘️ @sh
عشق، مادر شوهری بدپیله و دیوانه است
همنشینی پایه و همصحبتی پرچانه است
شب که بیرونش کنی فردا دوباره سر زده
اولِ صبحی خرابِ سفرهٔ صبحانه است
گوشهای لم میدهد دستور صادر میکند
حرف طوری میزند انگار صاحبخانه است
صبح تا شب حرص و جوش و غر به خوردت میدهد
او که خود با خندههای مست همپیمانه است
آنقدَر سختی کشیده در زمانهای قدیم
داستانهایش برای نسل ما افسانه است
ما از این معشوقها گرچه فراوان دیدهایم
بچهٔ ایشان فقط عاشقکش و دردانه است!
عشق را من دوست دارم با همه بدخلقیاش
خانهام بی اذیت و آزار او ویرانه است!
#انسیه_سادات_هاشمی☘️
#غزل
@shokoohsher✨
در عزیزی شبیه جان و تن است
او که گلدانِ ریشههای من است
هویت داده، پرورانده مرا
مثل آغوش مادر است ، زن است
لهجهی لحظهی قشنگ نگاه
اشتیاق نشسته در سخن است
سرخیِ صورت شقایقهاست
مهد اسطورههای کوهکن است
او که جریان گرفته در رگ من
اوکه نزدیکتر ز پیرهن است
در حقیقت نشان او عشق است
نامِ در من تنیدهاش، وطن است
نقشهاش مقتدرترین نقش است
پرچمش آرزوترین کفن است
در کدامین پیاله سهم من است
از شرابی که اینچنین کهن است
در چنین سرنوشت شورانگیز
سهم من حق انتخاب من است
فرق ما با تمام مخلوقات
قدرت انتخاب داشتن است
#سعیده_کرمانی☘️
#غزل
#وطن
@shokoohsher✨
وقتی بهشت عزَّوَجل اختراع شد
حوا که لب گشود عسل اختراع شد
آهی کشید و آه دلش رفت و رفت و رفت
تا هاله ای به دور زحل اختراع شد
آدم نشسته بود، ولی واژه ای نداشت
نزدیک ظهر بود … #غزل اختراع شد!
آدم که سعی کرد کمی منضبط شود
مفعول و فاعلات و فَعَل اختراع شد
«یک دست جام باده و یک دست زلف یار»
اینگونه بود ها…! که #بغل اختراع شد!
@shokoohsher✨
#حامد_عسکری🌱
#عاشقانه
✨شکوهِ شعر✨
خورشیدِ پشتِ پنجره پلکهای من من خستهام! طلوع کن امشب برای من.. @shokoohsher✨ #نجمه_زارع🍃
خورشیدِ پشتِ پنجره پلکهای من
من خستهام! طلوع کن امشب برای من
میریزم آنچه هست برایم به پای تو
حالا بریز هستی خود را به پای من
وقتی تو دلخوشی، همهی شهر دلخوشند
خوش باش هم به جای خودت هم به جای من
تو انعکاسِ من شدهای… کوهها هنوز
تکرار میکنند تو را در صدای من
آهستهتر! که عشق تو جُرم است، هیچکس
در شهر نیست باخبر از ماجرای من
شاید که ای غریبه تو همزاد با منی
من… تو… چهقدر مثل تو هستم! خدای من!
@shokoohsher✨
#نجمه_زارع🍃
#غزل #عاشقانه
قبولم کن.mp3
3.4M
#امام_رضا علیهالسلام
#غزل #روز_زیارتی
🔹قبولم کن🔹
همیشه قبل هر حرفی برایت شعر میخوانم
قبولم کن من آداب زیارت را نمیدانم
نمیدانم چرا اینقدر با من مهربانی تو
نمیدانم کنارت میزبانم یا که مهمانم
نگاهم روبهروی تو بلاتکلیف میماند
که از لبخند لبریزم، که از گریه فراوانم
به دریا میزنم، دریا ضریح توست غرقم کن
در این امواج پرشوری که من یک قطره از آنم
سکوت هرچه آیینه، نمازم را طمأنینه
بریز آرامشی دیرینه در سینه، پریشانم
تماشا میشوی آیه به آیه در قنوت من
تویی شرط و شروط من اگر گاهی مسلمانم
اگر سلطان تویی دیگر اِبایی نیست میگویم:
که من یک شاعر درباریام، مداح سلطانم
#سیدحمیدرضا_برقعی🌱
@shokoohsher✨
#شعربهروایتشاعر
وا کردهام آغوش! قُلِ اللهُ شَهیداً
نزدیک بیا، اَقرَبُ مِن حَبلِ وَریداً
از کوچه گذشتی و نگاهم به تو افتاد
لرزید دلم... زُلزِلَ زِلزالَ شَدیداً
عشاق رهیدند و اسیران عُقلایند
مردم دو گروهاند: «شَقیّاً» و «سَعیداً»
از کعبه و بتخانه قیاماً و قُعوداً
رفتم به در میکده عَبداً و عَبیداً
با جوهر خاکستر پروانه نوشتم:
مَن ماتَ مِن العِشق فَقَد ماتَ شَهیداً...
@shokoohsher✨
#مهدی_جهاندار🍃
#غزل #عاشقانه
هدایت شده از سعیده کرمانی
#مرثیه
#شب_هشتم
#غزل
#سعیده_کرمانی
رجز بخوان ، رجز بخوان ، شبیه مرتضی علی
که حیدری دگر شود دوباره سهم ما علی
برو که اولین شهید این قبیله میشوی
برو برو عزیز خانواده مرحبا علی
سوارشو به سمت خیمهگاه دشمنان برو
عقیق خون خویش را ببخش بر گدا علی
برو به فتح خیبری دوباره و تو هم بده
جواب ظلم قوم بدتر از یهود را علی
هزار بار خوردهام زمین و باز پاشدم
خودت بیا به من بگو چقدر مانده تا علی
جوان من بلند شو ، نخواب بین معرکه
بلند شو ، بلند شو ، بگو دوباره یاعلی
نه پیرهن که جوشنت شدهاست پاره یوسفم
چگونه این چنین شدی اسیر گرگها علی
هم این طرف ، هم آن طرف ، به هر طرف تو هستی و
بیابمت کجا علی ؟ کجا علی ؟ کجا علی ؟
چقدر تکه تکهای ، چقدر پاره پارهای
به قول شاعران شدی هجا هجا هجا علی
🕊@kaftarchahiemamreza🕊
#امام_حسن_مجتبی علیهالسلام
#غزل
🔹بردباری🔹
با من بیا هرچند صبرش را نداری
یک جا مرا در راه تنها میگذاری
باشد بیا اما مپرس از رازهایم
با خضر باید سر کنی با بردباری
راهی شدم بین سکوت و باز دیدم
یک کاروان پشت سرم حرف است آری
لا سیف، لا دین، لا فتی و لا مروت
در بازگشت دورهٔ بی ذوالفقاری
گم میشود فریادهایم بین این شهر
مثل نفَسهای مسیحی بیحواری
از دستهای سردشان بیعت گرفتم
از سینههاشان وعدههای جاننثاری
سجاده را اما کشید از زیر پایم
یک روز، دستی از همین دستان یاری
هم بر دلم داغ وفا ماندهست از این قوم
هم دارم از آن روی پایم یادگاری
من صلح کردم، خوب میدانستم آنها
خود میگذارند اسم آن را سازگاری
وقتی خیال پستشان راحت شد از جنگ
گفتند دشمنشادمان کردی به خواری!
گفتم «چه برخیزم چه بنشینم امامم»
گفتند سیریم از احادیثِ شعاری!
در چشمهای خیرهات تردید پیداست
موسای بیطاقت! کماکان بیقراری
بشنو! ولی پایانِ دیدار من و توست
تأویل آن چیزی که صبرش را نداری
میرفت در تسخیر غاصب کشتی نوح
با رخنهٔ صلح من از نو گشت جاری
هذا فراق ـ ای آشنا ـ بینی و بینک
باید مرا با غربتم تنها گذاری
📝 #انسیه_سادات_هاشمی
~محفل شعر بانوان قم🌹گوهرشاد~
@goharshadqom
من احتمال دیدن اویم
در باجهی کتابفروشی
من انتظار خواندن اویم
در ناگهانِ صفحهی گوشی
قربان دستهای عزیزت!
جان میدهم به خندهی ریزت
دیوانهام کن از همه چیزت
با چند جملهی درِ گوشی
من مثل گیسوان سیاهت
من مثل شانههای سفیدت
رودی ندیدهام به روانی
اسبی ندیدهام به چموشی
آغوشت ای زنانهترین زن!
بیپرده مثل دیدن خواب است
ماهیِّ لیز من نه صواب است
رختی به غیر آب بپوشی
از خود هزار برکه بنا کن
حمام آفتاب به پا کن
آمادهام که تن بسپارم
آمادهام اگر تو بجوشی
میگویمت الههی من کیست؟
میگویمت الههی من کیست؟
رو میکند ولی لب سرخت
مثل خدایگان به خموشی
@shokoohsher✨
#سعید_مبشر🌱
#عاشقانه #غزل
تقدیمبهقدمهایپربرکت#امیرالمومنین
#یاعلی 💚
فکر میکنم هر چیزی در این دنیا داستانی دارد حتی دری که این روزها آرزوی بوسیدنش را داریم...
خبر آرام ریخت در جنگل، سارها مثل بید لرزیدند
سروها ایستاده جان دادند، مرگ را پیش چشم خود دیدند
صبح یک روز سرد پاییزی، باغبانی تبر به دوش رسید
«این چه رازیست در دل جنگل؟»، کاج ها با نگاه پرسیدند
از درختان یکی یکی رد شد، رو به رویم نشست و گفت به شوق
«بهترین چوب های این جنگل، شاخه های جنون این بیدند
آسمان بر سرم هوار شد و ...، پیش چشمم زمانه تار شد و
دوستانم به رسم بدرقه ... آه، مثل ابر بهار باریدند
«نکند سوتک و سه تار شوم، یا که تابوت و چوب دار شوم»
مثل پیچک تمام این افکار، در تن و ریشه هام پیچیدند
برگ هایم به باد رفت و سپس، تکه تکه به خاک افتادم،
زیر باران تمام جانم را، دست ها توی کامیون چیدند
رفتم از نو دوباره زاده شوم، توی یک کارگاه نجاری
صبح آن روز میخ و چکش و میز، به من و اشک هام خندیدند
دستی آمد بلند کرد مرا، جلوی نور آفتاب گذاشت
یا علی گفت و آرزومندان، صورتم را به اشک بوسیدند
من _در چوبی حرم_ حالا، شده ام مأمن کبوترها
بید مجنون شدم به شوق نجف ، بیدها میهمان خورشیدند
#طاهرهسادات_ملکی☘️
#غزل
#سیزده_رجب
@tahere_sadat_maleki
@shokoohsher✨