امشب خدا دوباره علی آفریده است سیمای او محمد و ذاتاً سعیده است ✍محمود بهرامی #شعر #کمیل #شعله_ای_زیر_خاکسترها https://eitaa.com/sholeizirekhakestarha

عمرم ز دیر آمدنت رفته رفته رفت ای رفته از دل و جان، مهربان بیا ✍محمود بهرامی #امام_زمان #شعر #کمیل #شعله_ای_زیر_خاکسترها https://eitaa.com/sholeizirekhakestarha

تو بیایی بهار، می آید خوشی روزگار، می آید غم و غصه ز جمع ما برود مستی پایدار، می آید ✍محمود بهرامی #امام_زمان #شعر #کمیل #شعله_ای_زیر_خاکسترها https://eitaa.com/sholeizirekhakestarha

مثل باران بهاری که نمی گوید کی بر کویر دل من هم تو ببار، ای جانا ✍محمود بهرامی #امام_زمان #شعر #کمیل #شعله_ای_زیر_خاکسترها https://eitaa.com/sholeizirekhakestarha

گل همیشه بهارم، خدا کند که بیایی تمام دارو ندارم، خدا کند که بیابی ✍محمود بهرامی #امام_زمان #شعر #کمیل #شعله_ای_زیر_خاکسترها https://eitaa.com/sholeizirekhakestarha

این ترک خورده دلم وحشت آن را دارد که رخش را زمن خسته رباید مهدی من صدایش بزنم، ناله ی پیوسته کنم باز هم چهره به رویم نگشاید مهدی ✍محمود بهرامی #امام_زمان #شعر #کمیل #شعله_ای_زیر_خاکسترها https://eitaa.com/sholeizirekhakestarha

بی سبب نیست که عالم همه حیران علیست... حضرت حیدر کرار همه نور خداست. ✍ محمود بهرامی #شعر #کمیل #شعله_ای_زیر_خاکسترها https://eitaa.com/sholeizirekhakestarha

آرزوی دل بشکسته چو بر لب گل کرد کاش بود و سحر و صحن نجف ترکیب اش ✍ محمود بهرامی #شعر #کمیل #شعله_ای_زیر_خاکسترها https://eitaa.com/sholeizirekhakestarha

یاس و سیب و بوی نرگس در هم آمد عطرشان آه از شب های جمعه، میهمان دارد حسین ✍ محمود بهرامی #شعر #کمیل #شعله_ای_زیر_خاکسترها https://eitaa.com/sholeizirekhakestarha

به همان برف که بر گنبد تو بوسه زده بیقرار است دلم، صحن و سرا می خواهد ✍ محمود بهرامی #شعر #کمیل #شعله_ای_زیر_خاکسترها https://eitaa.com/sholeizirekhakestarha

علی را فقط عاشقانش دارند نه ... اجازه بده، بار دیگر بگویم، علی جان علی جان به اشک روانم، دلم را بشویم، علی جان علی جان منم آن غلامی، که هستم فراری، زجهل و جهالت چون دیده گشایم، نشان از تو جویم، علی جان علی جان ✍ محمود بهرامی #شعر #کمیل #شعله_ای_زیر_خاکسترها https://eitaa.com/sholeizirekhakestarha

. یادتان هست که این چشم ترم گقت حسین مادرم روضه گرفت و پدرم گفت حسین روضه خوان از عطش و آب برایم می خواند ناگهان در قَلَیان دور و برم گفت حسین مات و مبهوت به دنبال صدا می گشتم آسمان نور شد و ماه کرم گفت حسین آنقدر ابر شدم تا به سحر باریدم هم زبان با غم تو، درد سرم گفت حسین سر شب حسرت دیدار مرا با خود برد در سحر بود که آه سحرم گفت حسین میل پرواز کِشَد روح مرا سمت حرم چون گشودم پر خود، بال و پرم گفت حسین وقت روئیا که مرا سمت حرم می بردند بی صدا بود دِلِ، در به درم گفت حسین ✍ محمود بهرامی ۱ رمضان ۱۴۴۶ ه ق #شعر #کمیل #شعله_ای_زیر_خاکسترها https://eitaa.com/sholeizirekhakestarha