#مادرانه_شهدا
مادرش در آخرین وداع با یک نگاه و تبسم به او گفت:
«برایت هر روز صدقه میاندازم و برایت دعا میکنم که برگردی!»
اما سید حمیدرضا در جواب مادر میگوید:
«من هم از مادرم فاطمه زهرا(س) میخواهم تا شهید شوم...»
#شهید_سیدحمیدرضا_سیاهپوش
@shookohmadari
🍃🌸معارف شکوه مادری🍃
کانال رشد وتعالی جمعیت 💐
نشر مطالب کانال با ذکر منبع اشکالی ندارد.تشکر
30.09M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#مادرانه_شهدا
🌿| ۱۸ آبان سالروز تولد فرمانده محورهاي عملياتي لشكر چهل و يك ثارالله، شهید علی شفیعی .|
باید از کار او سر در می آوردم . آن شب تا نماز تمام شد ،سریع بلند شدم ولی ناگهان غیبش زد . شب دیگر از راه رسید. مصمم بودم بدانم علی کجا می رود . وقتی نماز تمام شد سریع بلند شدم و پشت سرش راه افتادم. در تاریکی کوچه ای رها می شود و من هم ..... تا به خود می آیم ، بر دوش او یک گونی می بینم از کجا آورده بود نفهمیدم. درب اولین منزل ایستاد گره گونی را باز کرد پلاستیکی را کنار در گذاشت چند مرتبه به شدت در را کوبید و سریع رفت. در باز شد زنی پلاستیک کنار در را برداشت به بیرون سرک کشید و برگشت . من به دنبالش راه افتادم ، دومین منزل ، سومین منزل و ..... وقتی گونی خالی شد من به سرعت به طرف مسجد حرکت کردم زودتر از او رسیدم منتظرش ماندم ، علی وارد مسجد شد . جلو رفتم، گفتم جایی رفته بودی : نه ...
گفتم مثل اینکه جایی رفته بودی ؟ با نگاهش مرا به سکوت وا داشت .
من جایی نبودم ، همین اطراف بودم.
فایده ای نداشت . به ناچار از او جدا شدم و او را با خدایش تنها گذاشتم .این کاری بود که بعضی شبها تکرار میکرد...و می خواست همچنان مخفی بماند .
📎به روایت مادر بزرگوار شهید
#شهید_علی_شفیعی |
@shookohmadari
🍃🌸معارف شکوه مادری🍃
کانال رشد وتعالی جمعیت 💐
نشر مطالب کانال با ذکر منبع اشکالی ندارد.تشکر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#مادرانه_شهدا
🌹حکایت رزمندهای که حاج قاسم برایش صدقه میداد.
شهید مدافع حرم محمد حسین محمدخانی
@shookohmadari
🍃🌸معارف شکوه مادری🍃
کانال رشد وتعالی جمعیت 💐
نشر مطالب کانال با ذکر منبع اشکالی ندارد.تشکر
7.89M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#مادرانه_شهدا
خاطرات بسیار شنیدی از مادرشهید تهرانی مقدم
یادش گرامی وراهش پررهرو
هدیه کنیم صلواتی نثار ارواح مطهر همه شهدا🌹
سالروز شهادت
@shookohmadari
🍃🌸معارف شکوه مادری🍃
کانال رشد وتعالی جمعیت 💐
نشر مطالب کانال با ذکر منبع اشکالی ندارد.تشکر
#مادرانه_شهدا
مادر شهید با بیان اینکه بابک به ظاهرش می رسید اما از باطنش غافل نبود، گفت: مشارکت درکارهای اجتماعی و عام المنفعه مانند هلال احمر یکی از فعالیت های بابک است.
وی با بیان اینکه بابک مسجدی، هیئتی، ورزشکار، بسیجی و ... بود، تصریح کرد: من و پدرش و کل خانواده بابک را پس از شهادتش شناختیم.
وقتی بابک به خانه آمد به برادرها، پسرها و دخترم زنگ زدم گفتم که گمان می کنم بابک به سوریه می رود شما بیایید، خاطرنشان کرد: بعد اینکه بابک رفت به همه گفتم بروید و بابک را بدرقه کنید چون دیگر بابک بر نمی گردد و آخرین باریست که او را می بینید.
به همه این حرف را زدم ولی خودم توان اینکه از صندلی بلند شوم و با بابک خداحافظی کند را نداشتم و نه اینکه بابک طاقت این را داشت با من خداحافظی کند و ما فقط با چشمانمان با هم خداحافظی کردیم.
#شهید_مدافع_حرم_بابک_نوری_هریس
@shookohmadari
🍃🌸معارف شکوه مادری🍃
کانال رشد وتعالی جمعیت 💐
نشر مطالب کانال با ذکر منبع اشکالی ندارد.تشکر
#مادرانه_شهدا
هروقت عید یا ولادت یکی از ائمه میشد، حتما شیرینی یا شکلاتی چیزی میگرفت و میاومد خونه. اعتقاد داشت همونطور که توی روزهای شهادت نباید کم بذاریم،
تو اعیاد و ولادتها هم باید خوشحالیمون رو نشون بدیم.
به روایت مـادر شهیـد
آرمان عزیز⚘️
" شهید آرمان علی وردی "
@shookohmadari
🍃🌸معارف شکوه مادری🍃
کانال رشد وتعالی جمعیت 💐
نشر مطالب کانال با ذکر منبع اشکالی ندارد.تشکر
#مادرانه_شهدا
مادر بزرگوار شهیدان مهدی و مجید زین الدین :
دو نفر از علما پس از شهادت بچه ها رفتند خانه خدا و قرار گذاشتند هر کدام برای مهدی و مجید طواف انجام بدهند .
عالِمی که به نام آقا مهدی طواف را شروع میکند، بعد از اتمام طواف مینشیند، یک لحظه خستگی رفع کند، تکیه داده بود و خانه خدا را تماشا میکرد .
در عالم خواب و بیداری، میبیند آقا مهدی روبروی خانه ایستاده، لباس احرام به تن، خیلی زیبا، عدّهای هم به دنبالش بودند .
میگویند: آقا مهدی شما که شهید شده بودی چه طور آمدی اینجا؟
گفت: به خاطر نمازهای اوّل وقت که خواندم در این جا فرماندهی اینها را به من واگذار کردهاند .
در بند نخواهد ماند
آنکه پرواز آموخته است .....
سلام بر غربت و مظلومیتِ
پهلوانان بلندیهای غـرب
سلام بر زین الدینها
بر مهدی و مجید ...
ایام شهادت
سرداران لشکر۱۷علیبنابیطالب(؏)
#شهید_مهدی_زین_الدین
#شهید_مجید_زین_الدین
@shookohmadari
🍃🌸معارف شکوه مادری🍃
کانال رشد وتعالی جمعیت 💐
نشر مطالب کانال با ذکر منبع اشکالی ندارد.تشکر
#مادرانه_شهدا
🌹شهید شاهرخ ضرغام
بعضی از قمار بازای بزرگ تهران استخدامش می کردند.
گنده لات تهران بود و توی مشروب فروشی کار می کرد.
هیکل بزرگی داشت و همه ازش حساب می بردن.
میشد بادیگارد قماربازا…
بچه 👶که بوده باباش می میره.
خودش می مونه و مادرش.
کاری از دست مادر هم بر نمی یومد.
سند خونه🏠 رو گذاشته بود توی طاقچه.تا از کلانتری زنگ می زدند، می دونست دعوا کرده و باید بره بیرونش بیاره.
وقتی می رفت کلانتری همه می شناختنش و می گفتند مادر شاهرخه.
خیلی ها می گفتند: این پسر که برات آبرو نذاشته، چرا نفرینش نمی کنی؟!!!😡
مادر هم سر نمازها گریه 😭می کرد و می گفت:
خدایا بچه ی من رو سرباز امام زمان عج قرار بده.🤲🏻
خیلی ها از این دعای مادر خنده شون می گرفت.😂
می گفتند: بچه ی قمار باز و مشروب خور و مست تو کجا و امام زمان عج💚 کجا؟!!!!
اما انگار اثر دعای مادر رو نادیده گرفته بودند.
… سال ۵۷ همراه انقلاب، درون شاهرخ هم انقلابی بپا شد،
توبه کرد و شد عاشق امام خمینی.💛
رفت جبهه و کاری کرد کارستون.
عراقی ها تا می فهمیدند شاهرخ توی منطقه ی عملیاتیه، تنشون می لرزید.😱
صدام برا سرش جایزه بزرگی گذاشته بود.
تا اینکه بالاخره توی یه عملیات شهید شد.
پیکرشم برنگشت، و شد شهید گمنام🌹😢
انگار می خواست حضرت زهرا سلام الله علیها 💙براش مادری کنه…
اینه اثر دعای مادر👌
به قول شاعر:
آبروی اهل دل از خاک پای مادر است
هر چه دارند این جماعت از دعای مادر است.
🌷سالروز شهادت
سلامتی همه ی مادران عزیز
و شادی روح مادران از دنیا رفته صلوات
@shookohmadari
🍃🌸معارف شکوه مادری🍃
کانال رشد وتعالی جمعیت 💐
نشر مطالب کانال با ذکر منبع اشکالی ندارد.تشکر
هدایت شده از معارف شکوه مادری
#مادرانه_شهدا
چهاردهم بهمن سال ۱۳۴۸ بود که رضا در منزل پدرم به دنیا آمد.
گریه میکرد. وقتی مادر خدابیامرزم کامش را با تربت
امام حسین گرفت، آرام شد و سه چهار ساعت خوابید.
قبل از اینکه رضا را باردار شوم به زیارت امام رضا رفتم.
اولین سفر مشهدم بود.
وقتی به زیارت رفتم، از امام رضا خواستم واسطه شود تا خدا به من فرزندی هدیه کند که در راه خدا فدا شود.
وقتی از مشهد برگشتم، خیلی نگذشته بود که متوجه شدم باردارم.
اسمش را رضا گذاشتم چون عاشق❤ امام رضا بودم و رضا 💚را از امام رضا گرفتم.
┄┅═•°••⃟🕊⃟•°•═┅┄
دو روز بعد از تولد رضا خبر شهادتش🌹 را به من دادند.
در خواب نه، در بیداری دیدم پسرم شهید🌹 میشود.
رضا در بغلم در حال شیر خوردن بود.
با دستش بازی میکردم و گاهی دست به سرش میکشیدم. باهاش حرف میزدم.
یک دفعه سرم را بلند کردم، دیدم انگار تصویری روی دیوار نقش بسته است.
درگیری شدیدی بود.
در تصویر دیدم که رضا در همین سنی که شهید 🌹شده، قرار دارد و دیدم که پسرم شهید میشود.
تا دیدم رضا شهید شد، تصویر محو شد.
تا زمانی که رضا زنده بود، نتوانستم این ماجرا را به کسی بگویم.
قبل از شهادت 🌹رضا به من الهام شده بود که رضا شهید میشود😭
@shookohmadari
🍃🌸معارف شکوه مادری🍃
کانال رشد وتعالی جمعیت 💐
نشر مطالب کانال با ذکر منبع اشکالی ندارد.تشکر
#مادرانه_شهدا
🌹شهید حسن باقری همزمان با سوم شعبان، تولد امام حسین(ع) 💚در حالیکه هفت ماهه بود و 800 گرم بیشتر وزن نداشت، در بیمارستان مادران تهران بهدنیا آمد.
بچه را لاي پنبه گذاشتند.
آن قدر ضعیف بود که تا بیست روز صداش در نمی آمد و نمی تونست شیر بمکد.
برای ماندنش نذر امام حسین کردند.
بهش گفتند « غلامِ حسین.»
باید نذرشان را ادا می کردند.
در یک سالگی سیاه سرفه گرفت. زمانی که دو سالش بود همراه خانواده به کربلا💔 رفت و بهخاطر شیطنت و بازیگوشی، گم شد، اما با جستجوی فراوان و توسل به آقا امام حسین(ع)💚 پیدا شد.
به خواست خداوند و با زحمات مادر رشد کرد و خیلی زود به کودکی بازیگوش و شلوغ تبدیل شد.
در واگویی خاطرات زندگی او همواره این موضوع روایت میشود که: مادر بیشترین اثر تربیتی را روی او گذاشته است. مادرش میگوید: من روی دو چیز حساس بودم، حلال و حرام و راستگویی.👌
حتی خودم او را به سینما میبردم. فیلمهایی را انتخاب میکردم که ضرر اخلاقی نداشته باشد.
@shookohmadari
🍃🌸معارف شکوه مادری🍃
کانال رشد وتعالی جمعیت 💐
نشر مطالب کانال با ذکر منبع اشکالی ندارد.تشکر
6.63M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#مادرانه_شهدا
امروز ۱۷ تیرماه، روز تولد شهیدالقدس سعید کریمی در سال ۱۳۷۳ است.
#خاطرات_سعید
اوایل بارداری بود و من اطلاع نداشتم. در عالم خواب دیدم که در آب زمزم شنا میکنم. خواب را برای مادرم تعریف کردم گفت :حامله ای مادر!
بعد از مدتی متوجه شدم که سعید را باردارم.
روزهای آخر بارداری بود و هیچ علائمی برای زایمان نداشتم. شبی در عالم رویا دیدم دختر بچه ای من رو صدا زد و گفت: بلندشو موقع زایمانه .
از خواب بیدار شدم حسین اقا(پدرشهید) را از خواب بیدار کردم که بریم بیمارستان. گفت: خانم شما که مشکلی نداری. گفتم: نه ولی باید بریم، وقتشه.
و بعد ساعاتی سعیدم به دنیا امد ...
راوی: مادر شهید
#شهید_سعید_کریمی
#شهیدالقدس
#مادرانه_شهدا
🌹شهید حسن باقری همزمان با سوم شعبان، تولد امام حسین(ع) 💚در حالیکه هفت ماهه بود و 800 گرم بیشتر وزن نداشت، در بیمارستان مادران تهران بهدنیا آمد.
بچه را لاي پنبه گذاشتند.
آن قدر ضعیف بود که تا بیست روز صداش در نمی آمد و نمی تونست شیر بمکد.
برای ماندنش نذر امام حسین کردند.
بهش گفتند « غلامِ حسین.»
باید نذرشان را ادا می کردند.
در یک سالگی سیاه سرفه گرفت. زمانی که دو سالش بود همراه خانواده به کربلا💔 رفت و بهخاطر شیطنت و بازیگوشی، گم شد، اما با جستجوی فراوان و توسل به آقا امام حسین(ع)💚 پیدا شد.
به خواست خداوند و با زحمات مادر رشد کرد و خیلی زود به کودکی بازیگوش و شلوغ تبدیل شد.
در واگویی خاطرات زندگی او همواره این موضوع روایت میشود که: مادر بیشترین اثر تربیتی را روی او گذاشته است. مادرش میگوید: من روی دو چیز حساس بودم، حلال و حرام و راستگویی.👌
حتی خودم او را به سینما میبردم. فیلمهایی را انتخاب میکردم که ضرر اخلاقی نداشته باشد.
#سردار_شهید_حسن_باقری
تاریخ شهادت ۹ بهمن
@shookohmadari
🍃معارف شکوه مادری🍃
نشر با ذکر صلوات
اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم