✅ حکایت عاشقی
داستان های کوتاه از شهدای ارتش
🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱
✍مقاومت تا پای شهادت
🔺۳۱ فروردین ماه سال ۱۳۶۵ روزی بود که شاید ابراهیم منتظرش بود. اما نه به این زودی.
🔺 او در این روز مجددا برای بازدید از جاده منطقه عملیاتی غرب کشور عازم این منطقه شد.
🔺همان موقع یکی از افسرهای پست مهندسی برای گرفتن مرخصی تماس گرفته بود و اصرار داشت تا شهید ثابت موافقت کند. اما او قبول نکرد و گفت: پس از بازدید جاده موافقت خواهم کرد.
🔺آنها بالاخره راهی میشوند و پیچهای جاده را پشت سر میگذارند؛ به پیچ سوم که میرسند، متوجه میشوند سنگهای بزرگی وسط جاده گذاشته شده و ماشین نمیتواند عبور کند. میایستند و راننده و افسر پست مهندسی پیاده میشوند. ناگهان کوملهها با صورتی پوشیده به آنها نزدیک شده و میگویند تسلیم شوید.
🔺آن دو نفر تسلیم میشوند، اما شهید ثابت تسلیم نمیشود تا حرفی را که همیشه به زیردستانش میزد به پای عمل بکشاند: " نظامی کسی است که تن به اسارت ندهد.
#امیر_سرلشکر_شهید_ابراهیم_ثابت
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
🔷اولین و تنها کانال معرفی #شهدای_ارتش_جمهوری_اسلامی_ایران
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┅┅
🚩کانال شهدایی #شور_شیدایی
✅ https://eitaa.com/joinchat/1741095207C27c8db9def