فروشگاه صریر
🔺️ پاییز آمد خاطرات فخرالسادات موسوی همسر سردار شهید احمد یوسفی ✍ نوشتهی گلستان جعفریان 📚 انتشار
#شهدا را همیشه #کلیشهای معرفی کردهاند و هروقت حرف از #خاطرات زندگی آنها میشود توقع میرود یک موجود خیالی، دستنیافتنی و از آسمانآمده معرفی شود که انگار هیچوقت زندگی عادی و روزمره نداشته است، برای همین تصور جامعه از #شهید یک شخص #معصوم عاری از هر گناه و اشتباه است، درحالیکه چنین نیست و شهدا هم مثل سایر آدمهای شهر #زندگی_عادی داشته و در #روزمرگی کاملاً معمولی به سر میبردند، شاید خیلیهایشان حتی اهل #نماز_شب یا #مستحبات نبودند و در همین کوچه و #بازار زندگی میکردند، آرزوهایی داشتهو اشخاصی بریده از دنیا و مادیات نبودهاند. در کتاب #پاییز_آمد به زندگی خصوصی خانم موسوی و #شهید_یوسفی، آشنایی و #عشق آنها پرداخته میشود، اتفاقی که در کتابهای مشابه کمتر رخ میدهد.
🔸️بریدهای از کتاب پاییز آمد
سی و پنج سال میگذرد؛ اما هنوز #پاییز که میآید نمیدانم از آتش مهری که بر جانم انداخته غمگین باشم یا مسرور. به برگهای زیبا و رنگارنگ مینگرم؛ با من سخن میگویند: زیبایی مرگ ما از زیبایی زندگی ماست… آری… پاییز برای من بغضی تمام نشدنی دارد. تب و لرزی است که حس آشنایش گرمابخش وجود من است. هنوز و همیشه نگاهم شور دیدنش را میریزد و مرا بر سر دوست داشتنیترین دوراهی ماندن و رفتن رها میکند. اصلا پاییز هار من است، وقتی شکوفه میزند زخمهای دلم در خزان فصلها… او به من آموخت هر آمدنی رفتنی دارد؛ اما زیبا رفتن کار پاییز است.
@shop_sarir
فروشگاه صریر
🔺️پای گلدسته کوهستان ✍ نوشتهی نصرت الله محمودزاده 📚 انتشارات صریر 🌐خرید اینترنتی 👇 https://sari
این کتاب که مشتمل بر نه فصل است، دربردارندهی شرح زندگی، دلاوریها، رشادتها و نحوهی شهادت #شهید_محمد_حسین_محمودزاده است.
در قسمتی از کتاب میخوانیم: «یک بسیجی داشت دزدکی از خاکریز عبور میکرد. همین که به سوی خاکریز #عراقیها خیز برداشت، حاجی حرکات دو بسیجی دیگر را که پاورچین پاورچین به آن سو میرفتند، زیر نظر گرفت. رسیدند به چند جسد. تعدادی شهید بین دو خط مانده بودند که نمیتوانستند آنها را به خاکریز منتقل کنند. آنها برای جلوگیری از نفوذ گشتیهای دشمن وارد عمل شده بودند، اما زیر رگبار عراقیها جان باخته بودند. رگبار عراقیها که شروع شد، سه بسیجی زمینگیر شدند. باید بدون #شهدا برمیگشتند. رگبار مثل تگرگهای درشت باریدن گرفته و امانشان را بریده بود. حاجی چرخی خورد و پشت تیرباری که در سنگر مستقر بود قرار گرفت و بلافاصله رگباری به سوی عراقیها فرستاد. صدای تیربار به سه بسیجی امیدی تازه داد و آنها سرعت گرفتند و ...
@shop_sarir
فروشگاه صریر
🔺️ یک شیشه مربا ✍ نوشتهی سعید حیدری 📚 انتشارات یاران رضا(ع) 🌐خرید اینترنتی 👇 https://sarirpub.ir
کتاب یک شیشه مربا گزیده خاطرات #شهدا و #رزمندگان واحد تعاون است که به قلم آقای #سعید_حیدری به رشته تحریر درآمده است. یکی از ویژگی های این کتاب وجود کیو آر کد در ابتدای هر داستان است که به صورت صوتی داستان ها را روایت می کند.
@shop_sarir