💢 بعدنگاره ای بر کتاب « #نخل_و_نارنج »
♨️ انتشار به بهانه ی شروع مکاسب شیخ انصاری
🌿 گاهی بی محابا کلمات سر میرسند، به ستون کنار هم ردیف می شوند تا جملات چنان پتکی فرود آیند و تابوی «تکرارهای همیشگی» را خرد کنند. و در این میان هنر، این ابزار «اعجاب های بی بدیل»، وقتی در دستان اهلش جان می گیرد تازه جان می دهد و جان ها می ستاند؛ جان به کلمات و جان از چشانندگانش.
🌿 و چقدر محتاجانی چو من؛ غافلان از قله و قله پیمایان و چقدر واصلانی چو شیخ؛ واصلان عشق و عرفان.
هر صفحه از کتاب که به انتها می رسید اعجاب چو منی را بیشتر بر می انگیخت. آخر مگر میشود؟! چو آنانی و چو اینان؟! چقدر کم می شناسیم و چقدر کم می شناسندمان...
🌿 چقدر خوب میشود رفت و چقدر بد میشود ماند...
و چقدر سخت است زمزمه درون که «الهی! ان الراحل الیک قریب المسافه».
و من کیستم؟! چه می کنم؟! به کجا میروم؟! و حال آنکه راه «صراط المستقیم» است و معلوم. نامعلوم منم و ای کاش میشد که برون شد از این نامعلوم ها.
🌿 عجب گفته که «تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز»...
شاید مثل امشبی وقت برخاستن باشد که هست. هر چند پر و بال شکسته، غریب و خسته، خاک آلود؛ اصلا شاید اینگونه بهتر باشد، مثل حسین (ع).
💭 ۱۳۹۸/۱/۲ - ۲۳:۵۸ - منزل پدری قوچان
@siaheha