eitaa logo
خانه تخصصی ادبیات سیب نارنجی
127 دنبال‌کننده
182 عکس
6 ویدیو
41 فایل
همسایه با ادبیات #ادبیات #شعر #داستان #نقد ارتباط با مدیر @masoommoradii
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از پرویزن
"پروین و مناظره‌های سیاسی" از میان شاعران معاصر فارسی، کمتر شاعری چون پروین اعتصامی، توانسته با استفاده از نمادهای تاریخی یا تیپ‌ها و شخصیت‌های تکراری، به صورت پنهان،مضامین و انتقادات سیاسی_اجتماعی مربوط به زمان خود را در اشعارش به تصویر درآورد. این دست از اشعار او به دلیل زبان تاویل‌پذیر، زمان‌مند نبودن اشارات و نمادها، کلی‌بودن انتقادها و در کنار آن بیان صمیمی و طنز لطیفی که دارد؛ در همه‌ی زمان‌ها مخاطب را به خود جلب می‌کند. مناظره‌ها و گفتگوهایی چون: "دزد و قاضی"، "زنجیر و دیوانه"، "مست و هشیار"، "پیرزن و یتیم" و..‌.، از نمونه‌های موفق شعر سیاسی در دیوان پروین است که به نظر می‌رسد، این اشعار او صورت تکامل‌یافته‌ و آمیخته‌ی مناظره‌های انوری و حافظ باشد که در شعر او، هویتی تازه یافته است. شکایت "پیرزن به قباد"، نمونه‌ای متمایز از این سروده‌هاست که در ادامه از نظر می‌گذرد: روز شکار، پیرزنی با قباد گفت: که‌از آتش فساد تو، جز دود ِ آه نیست روزی بیا به کلبه‌ی ما از ره شکار تحقیق حال گوشه‌نشینان گناه نیست هنگام چاشت، سفره‌ی بی‌نان ما ببین تا بنگری که نام و نشان از رفاه نیست دزدم لحاف برد و شبان گاو پس نداد دیگر به کشور تو، امان و پناه نیست از تشنگی، کدوبنم امسال خشک شد آب قنات بردی و آبی به‌چاه نیست سنگینی خراج، به ما عرصه تنگ کرد گندم توراست، حاصل ما غیر کاه نیست در دامن تو، دیده جز آلودگی ندید بر عیب‌های روشن خویشت، نگاه نیست حکم دروغ دادی و گفتی حقیقت است کار تباه کردی و گفتی تباه نیست صد جور دیدم از سگ و دربان به درگهت جز سفله و بخیل، در این بارگاه نیست ویرانه شد ز ظلم تو، هر مسکن و دهی یغماگر است چون تو کسی، پادشاه نیست مُردی در آن‌زمان که شدی صید گرگ آز از بهر مرده، حاجت تخت و کلاه نیست یک‌دوست از برای تو نگذاشت دشمنی یک مرد رزم‌جوی، تورا در سپاه نیست جمعی سیاه‌روزِ سیه‌کاری تو اَند باور مکن که بهر تو روز سیاه نیست مزدور خفته را ندهد مزد، هیچ‌کس میدان همّت است جهان، خوابگاه نیست تقویم عمر ماست جهان، هر چه می‌کنیم بیرون ز دفتر کهن سال و ماه نیست سختی کشی ز دهر، چو سختی دهی به خلق در کیفر فلک، غلط و اشتباه نیست https://eitaa.com/mmparvizan
هدایت شده از پرویزن
Sagharam Shekast Ey Saghi.mp3
1.74M
"در ساحل خداوند" رحیم معینی کرمانشاهی (۱۳۰۱/۱۳۰۴_ ۲۶ آبان ۱۳۹۴) از تصنیف‌سرایان نامور معاصر است که آثاری ماندگار از او در ذهن و زبان اهل موسیقی برجای مانده است. او شاعری نوقدمایی متمایل به شاعران رمانتیک عصر پهلوی است که ویژگی‌های این دست از سروده‌های او را در "عجب صبری خدا دارد"، می‌توان دید. در تصنیف‌های او نیز، آمیختگی سنت‌های شعر عراقی و برخی ویژگی‌های شعر رمانتیک فردگرای معاصر را می‌توان دید. زبان یکدست متمایل به ادبیات بازگشتی، تنوع ساحت‌های آوایی و موسیقایی در تصنیف‌ها و ادامه‌ی سنت توصیف عشق مقدس و گاه نیمه مقدس، از ویژگی‌های بارز در غزل‌ها و تصنیف‌های اوست. https://eitaa.com/mmparvizan
هدایت شده از پرویزن
"شعر نمادگرای اجتماعی" آغازگر جریان سمبولیسم اجتماعی در شعر معاصر فارسی نیما بوده است؛ هرچند زمینه‌هایی از این جریان را در شعر مشروطه و پس از آن شاعران عصر رضاشاهی هم می‎توان دید. سمبولیسم نیما آمیخته‌ای از اصول زیباشناسانۀ مکتب سمبولیسم فرانسه و اندیشه‌های سیاسی عمدتاً چپ است که با رشد زمینه‌های اجتماعی آن در دهۀ 20، خود را در جایگاه یکی از مهم‌ترین و تأثیرگذارترین جریان‌های شعر نو مطرح کرده است. علاوه‌بر سهم نیما در شکل‌گیری این جریان و همچنین سازگاری آن با رویدادهای سیاسی دهه‌های 20 تا40، برگزاری کنگرۀ نویسندگان ایران و روسیه در سال 1325 از دیگر رویدادهای مهم ادبی بوده که به یک‌پارچه شدن شاعران این جریان حول محور نیما کمک کرده است. در شعر جریان نمادگرا، هرچه از نیما دور می‏‌شویم، از جنبه‌های زیباشناسانۀ سمبولیسم فرانسه کاسته می‌شود؛ شاعران از ابهام فاصله می‌گیرند و بر وضوح و شعارزدگی آثار افزوده می‌شود. درنتیجه، به‌ویژه از دهۀ 40 شعر اجتماعی به شعر سیاسی تبدیل می‌شود و پس از آن با برگزاری شب‌های شعر خوشه در سال 1347، مرحله‌ای تازه از شعر محتواگرای جامعه‌محور، با نام شعر مقاومت و شعر چریکی ظهور می‌کند. جریان شعر نمادگرای اجتماعی عصر پهلوی، با تلفیق ویژگی‌های سمبولیسم اجتماعی و حماسی - اسطوره‏‌ای نیما با سبک و نگرش شاعرانۀ نامورانی چون: اخوان، شاملو، فروغ، سهراب، آتشی، شفیعی کدکنی و دیگران، به فضاها و ویژگی‏‌های زبانی - محتوایی خاصی دست‌یافت که در نگاهی کلّی می‌توان آن‏ها را این‌گونه بر شمرد: _ تغییر در شیوۀ استفاده از قالب، وزن و قافیه. _ استفاده از واژه‏‌های زبان امروز، و تازگی زبان. _ استفاده از زبان و بیان نمادین. - استفاده از زبان و بیان پرتحرک و حماسی. _ تعهد در برابر مردم و اجتماع (جامعه‌گرایی). _ آگاهانه و متفکرانه‌بودن اشعار. - تأثیرپذیری از میراث‌های ادبی و فرهنگی گذشته. - برخورداری از مخاطبان فرهیخته و تحصیل کرده. - تغییر جهان‌بینی کل‌نگر و ذهنی به جهان‌نگری جزئی و عینی. https://eitaa.com/mmparvizan
هدایت شده از پرویزن
«نخستین اشارات فاطمی در شعر فارسی» به سیمای حضرت فاطمه(س) در شعر سبک خراسانی، به‏‌ندرت اشاره شده است. قدیم‌ترین اشاره‌ی مربوط به آن حضرت را در قصیده‌ای مدحی از دقیقی می‌توان دید که در مقدمه‏‌ی آن، به سوگواری حضرت زهرا(س) بر حسین (ع) اشاره شده است. میسری نیز در ابیات مقدمه‌ی دانش‏نامه، بر آن حضرت با عنوان جفت علی و پاکیزه دختر رسول(ص) درود می‌فرستد. کسایی هم در بیت پایانی مرثیه‌ای که بر امام حسین سروده، آفرین فرستادن براهل بیت زهرا(س) را کار همیشگی خود می‌داند. در یکی از ابیات الحاقی شاهنامه نیز اشاره‌ای به آن حضرت با عنوان بتول ثبت شده است. در شعر مدحی غزنوی، حضرت فاطمه(س) تقریباً حضور ندارد؛ تنها فرخی در یکی از قصایدش از رسول با عنوان «پدرفاطمه» یاد کرده؛ همچنین در قطعه‌ای منسوب به غضائری رازی نیز که به استناد سبکی و نسخه‏‌شناسانه، انتسابش به اين عصر مورد تردید است، به شفاعت فاطمه اشاره شده است. در یکی از رباعیات منسوب به بوسعید نیز سوگندخوردن به زهرا دیده می‌شود. در شعر دوران سلجوقی، کم‏تر از یک درصد اشارات به فاطمه(س) اختصاص دارد. جدا از بهره‌گيري زیبای ازرقي از نام آن حضرت در توصیف شب و كاربرد مدحي در ديوان معزي به‏‌ویژه در ستایش ممدوحان زن، در ديوان ناصرخسرو و سنايي جلوه‌هاي منقبتي نام و شخصیت زهرا(س)را مي‌توان ديد. ناصرخسرو بيش از همه به آل ‌فاطمه اشاره مي‌كند و به همين سبب در مدح‌هايش از فاطميان، نام آن حضرت حضوري درخور توجه دارد. سنايي نيز عمدتا در كنار نام حسنين و علي(ع)، از فاطمه(س) و دیگر نام‌های ایشان، زهرا و بتول،‌ ياد مي‌كند و به‌ندرت ابياتي در منقبت ايشان سروده است. https://eitaa.com/mmparvizan
هدایت شده از پرویزن
"چرا ابوالفضل زرویی؟/ به بهانه‌ی سال‌روز درگذشت" در این یادداشت که بیشتر رنگ ذوق و پسند فردی دارد، تنها به این پرسش پاسخ خواهم داد که چرا در میان صدها اهل طنز فعال و غیر فعال، دست کم از گروه ، ابوالفضل زرویی را موفق تر از دیگران می‌دانم؟ ۱_ اغلب طنزپردازان دو دهه‌ی اخیر؛ صرفا در یک شاخه‌ی یا آثاری ارجمند خلق کرده‌اند؛ حال آنکه او طنزپردازی ذوفنون بوده است.‌ این ویژگی را از هم‌عصران او در هم می‌توان دید؛ هرچند جنس آثار زرویی متفاوت با او و دیگران است. ۲_ تنوع شکلی و معنایی در طنز از دیگر ویژگی‌های هنر اوست. از میان قالب‌های شعری هرچند ابوالفض زرویی مثنوی‌هایی درخشان تر در طنز دارد؛ تجربه هایش در غزل، نیمایی و ... هم از زاویه‌ی ارزش هنری سزامند است. مضامین و گونه‌های آثار او نیز یکسان و تکراری نیست؛ او از طنز ، ، و ... تا گونه‌های فردی طنز را تجربه کرده است. ۳- شگردهای ایجاد طنز در آثار او متنوع است. ، و از اصلی ترین آن‌هاست؛ با این حال در کاربست‌های ادبی طنز نیز آثار او رنگارنگ است. ۴_ او در طنز سیاسی و ، صاحب سبکی ویژه‌ی خود است. این ویژگی را بیش از همه در می‌توان دید. طنز سیاسی او خلاف اغلب معاصران، مصادره شده یا متعلق به یک حزب یا گروه نیست و شوخی و انتقاد از اغلب نام‌های جریان‌ها و تفکرها را در این دست آثارش می‌توان دید. ۵_ خلاف اغلب طنزسرایان همزمان یا بعد از او که برای جلب مخاطب به و ، روی آورده‌اند؛ در اشعار و نوشته‌های او، در کنار زبان ساده و که نخست جلب نظر می‌کند؛ توجه به عمق و معنای مورد نظر مخاطب نیز دیده می‌شود؛ به طوری که با گذشت زمان، همچنان طنزهایی از او را می‌توان خواند و محظوظ شد. ۶_ با این حال  خلاف فضای و اعتراضی طنز ، طنز او مثبت، سفید و امیدبخش است و با پیشینه‌ی طنز کهن فارسی، پیوندی منطقی دارد. نوع انتخاب نام مستعار و نگاه به سنت‌های طنز کهن در آثار او، موید همین ویژگی است. ۷_ در نقیضه‌های او، متن‌های اساس؛ اغلب مناسب و مخاطب انتخاب شده است. متون اساس او در نقیضه متنوع و حتی گاه برآمده از است. ۸_ چنانکه از آثار نظری و مصاحبه‌هایش می توان دریافت؛ او علاوه بر خلق اثر، کوشیده است بیانیه یا برای طنزهایش در نظر بگیرد و از این زاویه نیز تلاش‌های او ارجمند است. ۹_ بی‌هیچ تردیدی، بسیاری از طنزپردازان امروز در نهادهای فرهنگی به‌ویژه و ، علی الخصوص در ؛ متاثر از زبان، نوع انتخاب کلام و شیوه ی اویند. مخلص کلام، مناجات نامه ای از او، به روایت می‌آورم که شاید با حال و روز این ایام بیگانه نباشد و برای روحش از ایزد منان غفران و شادی طلب می‌کنم: خدایا! دل شکسته‌ای داریم و بار و بندیل گسسته‌ای داریم. الهی! دلی دارم زیر بار بدهی گم، تنی دارم تکیده و لرزان از تورم، هیچ کس هم نمی‌پرسد که این بنده‌ی بیچاره ی تو، آدم است یا منار جم‌جم؟ الهی! دلو تعادل اقتصادی در چاه است و دستمان کوتاه است! ... https://eitaa.com/mmparvizan
هدایت شده از پرویزن
"پرواز قو در آسمان رها" «شنیدم که چون قوی زیبا بمیرد فریبنده‌زاد و فریبا بمیرد شبِ مرگ تنها نشیند به موجی رود گوشه‌ای دور و تنها بمیرد در آن گوشه چندان غزل خواند آن شب که خود در میان غزل‌ها بمیرد گروهی برآنند کاین مرغِ شیدا کجا عاشقی کرد، آنجا بمیرد شب مرگ از بیم آنجا شتابد که از مرگ غافل شود تا بمیرد» انجمن‌علمی زبان و ادبیّات فارسی دانشگاه شیراز برگزار می‌کند: ششمین نشست از سلسله‌نشست‌های «کم‌خوانده‌های ادبی» معرّفی، تحلیل و خوانشِ گزیده‌ای از «شعر مهدی حمیدی شیرازی» با حضورِ دکتر محمّد مرادی، عضو هیأت‌علمی دانشگاه شیراز زمان: یکشنبه ۱۹ آذر ۱۴۰۲، ساعت ۱۶ مکان: چهارراه ادبیات، بخش زبان و ادبیات فارسی، سالن حکمت https://eitaa.com/mmparvizan
یادگار زریران یا ایاتکار زریران، رسالهٔ حماسی و مذهبی کوتاهی است در اصل به زبان پارتی و ظاهراً نثر توأم با شعر بوده‌است چون در خلال آن، واژگان، ترکیبات و ساختارهای پارتی را می‌توان دید؛ اما به صورت کنونیِ آن به خط و زبان پارسیگ است. این متن که در سال ۵۰۰ میلادی یا کمی دیرتر نوشته شده‌است، قدیمی‌ترین داستان پهلوانی است که به زبان‌های ایرانی برای ما باقی‌مانده‌است. متن دارای ۱۱۴ بند متن اصلی و ۷ بند پایان‌نوشت است که صفحات ۱ تا ۱۷ مجموعهٔ متون پهلوی را به خود اختصاص داده‌است. این متن در بعضی از دستنویس‌ها «شاهنامهٔ گشتاسپ» نیز نامیده شده‌است. اگر چه یادگار زریران اثری از ادبیات دورهٔ ساسانی است، اما اصل آن به زمان اشکانی می‌رسد. به دو دلیل: یکی اینکه برخلاف سایر متون پهلوی که در آن‌ها معمولاً به اوضاع زمان ساسانی و اوایل دورهٔ اسلامی اشاره شده و از شخصیت‌های آن زمان نام رفته‌است، متن در این مورد سکوت کرده‌است. دلیل دیگر وجود تعداد زیادی از کلمات پارتی در آن است. نکتهٔ دیگر وجود نام رستم دستان در این متن پارتی است. در واقع این قدیمی‌ترین متنی‌ست که نام پهلوان بزرگ روایت ملی ایران را در خود حفظ کرده‌است. این از یک طرف قدمت افسانهٔ رستم را تا زمان اشکانی بالا می‌برد و از طرف دیگر مدرکی است در تأیید این نظر که نه تنها روایات حماسی مربوط به رستم و خاندان او از روایات ملی زمان اشکانی است، بلکه شخصیت‌های تاریخی و افسانه‌ای زمان اشکانی در شاهنامه حفظ شده‌اند، اما به بخش کیانیان از این کتاب منتقل شده‌اند. به نظر می‌رسد که یادگار زریران در اصل اثری نمایشی بوده‌است که به وسیلهٔ گوسان‌ها به اجرا درمی‌آمده‌است. پس از اینکه گشتاسپ و خاندان او به آیین مزداپرستی می‌گروند، ارجاسپ شاه خیون‌ها در نامه‌ای که به گشتاسپ می‌نویسد از او می‌خواهد که یا دست از دین نو بردارد یا آمادهٔ جنگ شود. چون گشتاسپ در دادن پاسخ به ارجاسپ دودلی نشان می‌دهد، زریر برادر او، پاسخِ نامه را بی‌باکانه می‌دهد و با ارجاسب قرار جنگ می‌گذارد و سالاری سپاه ایران را به‌دست می‌گیرد. پیش از آغاز جنگ جاماسب در پیش‌بینی خود کشته شدن زریر و شاهزادگان ایران را در نبرد تن‌به‌تن با دشمن به گشتاسپ خبر می‌دهد. گشتاسپ با شنیدن آن می‌خواهد از شرکت آنان در جنگ جلوگیری کند. جاماسپ به گشتاسب می‌گوید که در این صورت چه کسی می‌تواند از هجوم دشمن جلوگیری کند و چون او را از پیروزی نهایی ایران در جنگ آگاه می‌کند، گشتاسپ خشنود می‌شود. با تأکید بر وفاداری خود به دین مزداپرستی به تماشای جنگ می‌نشیند. پس از کشته شدن زریر، کسی آمادگی برای نبرد تن‌به‌تن با ویدرفش جادو، کُشندهٔ زریر را در خود نمی‌بیند، مگر بستور پسر زریر. با آنکه او خردسال است، گشتاسپ به پیروی از اندرز جاماسب، بر او آفرینی می‌خواند و به او تیری می‌دهد. بستور، در نبرد تن‌به‌تن با ویدرفش جادو، با آن تیر وی را می‌کشد. پس از او گرامی‌کرد (پسر جاماسب) و اسفندیار (پسر گشتاسپ) ایرانیان را در جنگ با دشمن به پیروزی می‌رسانند. مطالب این اثر از متنی اوستایی گرفته شده‌است که امروز اصل آن در دسترس نیست. اما بخش‌هایی از آن در ضمن سرگذشت زرتشت در کتاب هفتم دینکرد آمده‌است. شرح جنگ‌های گشتاسب و ارجاسب را دقیقی به نظم کشیده و فردوسی آن‌ها را عیناً نقل کرده‌است. در مواردی مطالب این منظومه با یادگار زریران قابل انطباق است. https://eitaa.com/sibenaranjiadabiat
بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم. مکانی برای دوست‌داران ادبیات فارسی با ما همراه باشید. ما را به دوستانتان معرفی کنید: https://t.me/sibeadab https://eitaa.com/sibenaranjiadabiat
https://instagram.com/sib.adabiat?utm_source=qr&igshid=YzU1NGVlODEzOA==
📔📙 سیمای کودک و هوش اجتماعی : راهنمای عملی والدین و معلمان نویسنده:👤 آزاده حبیبی‌شاهاندشتی، اولیاء محمدولی‌زاده سال انتشار: ۱۳۹۴ تعداد صفحات: ۱۲۴ توضیحات: هدف اصلی کتاب حاضر تعیین تأثیر برنامه‌های کودک سیما بر هوش اجتماعی کودکان است. مؤلفین تلاش کرده‌اند در این کتاب در قالب دو بخش تأثیر برنامه‌های کودک را بر هوش اجتماعی کودکان مورد تحلیل و بررسی قرار دهند. این کتاب قابل استفاده اساتید، معلمان، کارشناسان آموزشی صدا و سیما، مدیران، دانشجویان و دانش‌پژوهان رشته‌های علوم تربیتی و روان‌شناسی و کسانی است که با رویکرد یاددهی و یادگیری سر و کار دارند و از این روش به عنوان یک روش مطلوب در آموزش و یاگیری در این رشته‌ها بهره گیرند، خواهد بود.
به نوشته‌ی دکتر ذبیح‌الله صفا، اهمیت یادگار زریران در این است که واسطه‌ی میان منظومه‌های حماسی یشت‌ها و حماسه‌های پارسی است و نشان می‌دهد که اندیشه‌ی ایجاد منظومه‌های پهلوانی از دوره‌ی یشت‌ها همواره در ایران وجود داشته است. دکتر صفا متن حماسی یادگار زریران را در شماره‌های ۶ تا ۱۰ سال اول مجله‌ی سخن منتشر کرد. نمونه‌ای از این برگردان: بَستور، پسر خردسال زریر، به کین‌خواهی پدر به رزم می‌رود و چنین می‌گوید: رزم ایران بینم / و این که آن سپهبد دلیر / پدر من زریر / زنده است یا مرده / پیش خدایگان بازگویم / پس ویشتاسپ شاه / گفت تو مشو! / چه تو اَپورناکی [=نابالغ] / و پرهیز رزم [=روش دفاع] ندانی / و تیر ندانی افکند / و خیونان [=تورانیان] ترا کُشند / آنگاه خیونان دو از من برند [=زریر و بستور] / … اما بستور به پنهانی / به آخور سردار گفت / ویشتاسپ فرمان داد / آن اسپ که زریر را بود / به بستور دهید / آخورسردار اسپ زین فرمود کردن / و بستور برنشست / و اسب فراز هِلید / و دشمن بکشت / تا بدان جایگه رسید / که پدر مرده را بدید / و گفت ای پدر نامور! / خون تو که ریخت؟ /… / کام تو همه آن بود / که کارزار کنی / اما اینک کشته افتاده‌ای / چون مردم بی‌تخت / و این موی و ریش تو / از باد بیاشفته است / تن پاکت خسته و خاک بر گردنت نشسته است / من اکنون چه می‌توانم کرد؟ / اگر فرود آیم / و سر تو بر کنار گیرم / و خاک از سرت بسترم / از آن پس، بر اسپ / نشستن نتوانم /… (نقل از کتاب کیانیان ترجمه‌ی ذبیح‌الله صفا) https://t.me/sibeadab https://eitaa.com/sibenaranjiadabiat
هدایت شده از پرویزن
"همایش بین‌المللی علامه سید علیخان شیرازی" https://eitaa.com/mmparvizan
هدایت شده از پرویزن
"سمبولیسم انتقادی و شعر شاملو" سمبولیسم انتقادی، با نگاهی انسانی و معتدل به انتقاد از وضعیت موجود می‌پردازد و به‌سازی رابطه‌ها و رفتارهای اجتماعی را تنها راه رسیدن به جامعه‌ای نسبتا آرمانی می‌داند؛ بی‌آن که الگویی از یک جامعه ی کاملا آرمانی ارائه دهد. پس از نیما بسیاری از اشعار اجتماعی شاعرانی چون: احمد شاملو، فروغ فرخزاد و برخی شعرهای اخوان، شفیعی کدکنی، محمدعلی سپانلو و... را از این دست می‌توان دانست. سمبولیسم انتقادی از منظر بستر انتقادها و تاکیدی که شاعر بر فرد یا جامعه دارد به دو موج سمبولیسم انسانی و شهری نیز قابل تقسیم است؛ البته در کنار این دو شاخه‏‌ی اصلی، می‏‌توان از نوعی دیگر با عنوان سمبولیسم طبیعت‏گرا نیز نام برد که در حد فاصل سمبولیسم فردی و اجتماعی قرار می‏گیرد. دیگر ویژگی‌های اصلی سمبولیسم انتقادی را می‌توان این گونه طبقه‌بندی کرد: -نزدیکی به بوطیقای شاعرانه‌ی نیما بیش از دیگر جریان‌های شعر اجتماعی و امکان برداشت چندلایه از شعرها. -استفاده از تمام امکانات موسیقایی شعر نیمایی، بلند و کوتاه‌شدن قابل توجه مصراع‌ها، کاربرد نسبی قافیه و استفاده‌ی بیش‌تر از وزن‌های مرسوم بحر رمل، مضارع و هزج. - تکرارشوندگی نمادهای طبیعی و عمدتا منفی در شعرها و همچنین بهره‌گیری از فضاسازی برای ترسیم وضعیت نابه‌سامان جامعه. - غلبه‌ی سیاهی و فضای یاس‌آلود بر شعر و توجه بیش‌تر به فردیت در مقایسه با جریان سمبولیسم سیاسی. -گستره‌ی دامنه‌ی واژگان و تنوع لحن و شگردهای زبانی شاعران. - اندیشه‌محوری، توجه به مخاطب خاص و وسعت دایره‌ی تفسیر اشعار و نمادهای آن. شعر زیر از احمد شاملو را می توان نمونه‌ای موفق از سمبولیسم انتقادی دانست. "مه" بیابان را سراسر مه گرفته‏ است. چراغ قریه پنهان است؛ موجی گرم در خون بیابان است. بیابان – خسته لب‌بسته نفس بشکسته در هذیان گرم مه عرق می‏‌ریزدش آهسته از هر بند. «-بیابان را سراسر مه گرفته است. (می‏‌گوید به خود عابر) «سگان قریه خاموشند. «در شولای مه پنهان، به خانه می‏‌رسم، گل‏کو نمی‏‌داند. مرا ناگاه در درگاه مي‏‌بیند به چشمش قطره‌اشکی بر لبش لبخند، خواهد گفت: «-بیابان را سراسر مه گرفته است … با خود فکر می‏‌کردم اگر مه همچنان تا صبح [می‌پايید مردان جسور از خفیه‌گاه خود به دیدار عزیزان باز می‌گشتند». بیابان را سراسر مه گرفته‏‌است. چراغ قریه پنهان است؛ موجی گرم در خون بیابان است. بیابان- خسته لب‌بسته نفس بشکسته در هذیان گرم مه عرق می‏‌ریزدش آهسته از هر بند... "نیما و پیروانش: جریان‌شناسی شعر نیمایی" https://eitaa.com/mmparvizan
🖋🖋بررسی واژگانی رستاخیز و Ragnarök در اساطیر ایران و اسکاندیناوی محمد بیانی ✅رستاخیز واژۀ رستاخیز (به پهلوی ristāxēz) به معنی پایان جهان، از دو جزء تشکیل شده است: جزء نخست، rist به معنی مرده است. صورت اوستایی این واژه، irista- به معنی مرده، صفت مفعولی است از ریشۀ raēϑ- «به پیش رفتن، درگذشتن (بِه‌گویی یا Euphemism برای مُردن)» که به ریشۀ *leitH- هندواروپایی به معنی «پیش رفتن» بازمی‌گردد(1). استفاده از ریشۀ «به پیش رفتن» برای بیان مفهوم «مُردن»، شاید بدین دلیل باشد که ایرانیان باستان مرگ را رفتن از جهانی به جهانی دیگر می‌دانسته‌اند، کما این‌که امروزه نیز مصدر «درگذشتن» را برای بیان همین مفهوم به کار می‌بریم و ریشه در باورهای مذهبی‌مان دارد. جزء دوم مادۀ مضارع āxēz از مصدر āxistan «بلند شدن، برخاستن» است. بنابراین معنی تحت‌اللفظی رستاخیز می‌شود «برخاستن مردگان». در فارسی میانۀ مانوی و پارتی نیز واژگان mwrd’hyz [murd-āhēz] و mwr’xyz [murd-āxēz] به همین معنی به کار رفته‌اند. بدیهی است که معنی این واژه به باورهای زردشتی دربارۀ پایان جهان ارتباط دارد. برای مثال، در فصول پایانی متن بندهش، اعتقاد به برخاستن و زنده‌شدن مردگان بازتاب یافته است. زردشت از اهوره‌مزدا چگونگی برانگیختن تن مردگان را می‌پرسد و او نیز در پاسخ می‌گوید «همان‌طور که بدن آن‌ها را آفرید‌م، همان‌طور نیز از استخوان و گوشت و مو و پوست و خون آن‌ها را از طبیعت بازپس خواهم گرفت»(نقل به مضمون). سپس آمده است که نخست استخوان کیومرث، سپس مشی و مشیانه و پس از 57 سال تمام مردم، چه پیرو راستی و چه پیرو دروغ، برانگیخته می‌شوند. ✅راگناروک در اساطیر اسکاندیناوی، به رخدادهای پایان جهان Ragnarök می‌گویند که این نیز از دو جزء تشکیل شده است: جزء نخست ragna، صرف اضافی (genitive) واژۀ rögn به معنی خدایان (مفرد = regin؛ معنی تحت اللفظی = قدرت حاکِم)(2) است. جزء دوم، واژۀ جمع rök است که معانی گوناگونی از جمله «اصل، سبب، ارتباط، سرنوشت» دارد. در اساطیر اسکاندیناوی، رخدادهای پایانی جهان شامل نبردی بزرگ میان خدایان و غول‌ها و موجودات شرور است که تعداد زیادی از آن‌ها کشته می‌شوند و جهان پس از سوختن و فرو رفتن زیرآب ، دوباره پدیدار و آمادۀ آغاز دورۀ دیگری از حیات می‌شود. از این رو است که راگناروک را عمدتاً «سرنوشت خدایان» معنی می‌کنند، زیرا همان‌طور که پیدا است، سرنوشت آن‌ها در این روز رقم می‌خورد(3). پانوشت: 1. واژۀ lead در زبان انگلیسی به معنی «هدایت کردن» نیز از همین ریشه مشتق شده است. 2. برخلاف تصور، به دلایل آواشناختی با reign انگلیسی به معنی «فرمان‌روایی» هم‌ریشه نیست. 3. در برخی منابع نام Ragnarøkkr برای این رخدادهای برگزیده شده است که «درخشش خدایان» معنی می‌دهد. منابع: - کتاب «فرهنگ ریشه‌شناختی زبان فارسی» نوشتۀ محمد حسن‌دوست، جلد سوم، مدخل «رستاخیز» - کتاب Etymological dictionary of the Iranian verb نوشتۀ Johnny Cheung، صفحۀ 309. - سایت www.etymonline.com ذیل مدخل Ragnarök - سایت فرهنگ ریشه‌شناختی هندواروپایی پوکورنی (Indogermanisches Etymologisches Wörterbuch by Julius Pokorny) به نشانی: https://indo-european.info/pokorny-etymological-dictionary/index.htm - کتاب «بندهش» ترجمۀ مهرداد بهار، بخش نوزدهم
✳️ برگزاری سلسله نشست‌های علمی با موضوع: عرفان و هنر ۱. [عرفان و سینما] هستی شناسی عرفانی تصویر متحرک(اعتبارسنجی روایت بصری سینما به مثابه کشف صوری در عرفان نظری)/ نویسنده و کارگردان سینما جناب آقای هادی نائیجی/ پنجشنبه۲۳ آذر / ساعت ۱۰ ۲. عرفان و رئالیسم ادبی/ دکتر محمد رودگر/پنجشنبه ۳۰آذر /ساعت ۱۲:۳۰ ۳. ادبیات به مثابه هنر در عرفان ابن عربی/ دکتر احسان جندقی/ پنجشنبه ۱۴دی/۱۲:۳۰ ۴. موسیقی ایرانی در آیینه عرفان اسلامی/دکتر سید عبدالکریم موسوی/پنجشنبه ۲۱دی/۱۲:۳۰ لینک ورود مجازی: http://yun.ir/zee1c9 رمز ورود: 22
هدایت شده از پرویزن
مناقب_فاطمي_در_شعر_فارسي.pdf
2.57M
"مناقب فاطمی در شعر فارسی" احمد احمدی بیرجندی: بنیاد پژوهش‌های آستان قدس رضوی با اشعاری از و... پ.ن: شعر دینی فاخر بخوانیم. https://eitaa.com/mmparvizan
هدایت شده از پرویزن
"معزی و نخستین تلمیح به سوگ فاطمه(س) در شعر فارسی" در ادبیات فارسی، از سده‌ی چهارم اشاراتی را به حضرت زهرا(س)، در دیوان‌ها و نسخ و منظومه‌ها می‌توان ردگیری کرد. در سروده‌های دقیقی و حکیم میسری و کسایی و فرخی و ازرقی، برخی از این اشارات ثبت شده؛ هرچند از شاعران سده‌ی پنجم، هیچ‌یک چون: ناصرخسرو به نام و القاب آن حضرت توجه نکرده‌است. از دیگر شاعران نیمه‌ی دوم سده‌ی پنجم که اشارات دینی در دیوانش بازنمودی موثر دارد، امیرالشعرا معزی (مرگ‌ بین ۵۱۸ تا۵۲۱) است. او در خلال اشعار مدحی‌اش، بارها به شخصیت‌های شیعی از جمله حضرت زهرا(س) تلمیح کرده است. برای مثال در ستایش تاج‌الدین خاتون، مادر سنجر، از زهد و پاکدامنی زهرا(س) یاد کرده است: ای اصل ملک و دولت ای تاج دین و دنیا ای عابده چو مریم ای زاهده چو زهرا (دیوان، ص ۷) همراهی نام فاطمه(س) و مریم(س) از دیگر ویژگی‌های تلمیحات اوست. (بنگرید به دیوان، ص ۵۵۸) در دیگر ابیات دیوان هم اشاراتی به آن حضرت دیده می‌شود. (همان، صص ۵۶۴ و ۳۷ و ۷۵۳) معزی، در مرثیه‌ی تاج‌الدین، بیتی نیز در ماجرای رحلت آن حضرت سروده که در خلال آن برای امام علی(ع) صبر آرزو می‌کند؛ بیتی که از نخستین ابیات باقی‌مانده با این مضمون در شعر فارسی است: وگر ز قالب ز قالب زهرا برفت روح لطیف به صبر باد علی را مدد ز روح امین (همان، ص ۴۹۳) https://eitaa.com/mmparvizan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از پرویزن
"سنایی و ثنای فاطمه (س) " در شعر فارسی سده‌های چهارم و پنجم، اغلب از حضرت زهرا(س) در خلال مدایح علوی و ستایش حسنین(بر آنان درود باد) یاد شده است. مقام همسری علی(ع) و جایگاه مادری سبطین(ع) و افتخار دختری پیمبر(ص)، مهمترین اوصافی است که درباره‌ی آن حضرت در اشعار نمود یافته است. در دیوان سنایی، حکیم چندبار به آن حضرت با القاب زهرا و خیرالنساء اشاره کرده است: سراسر جمله عالم پر زنانند زنی چون فاطمه خیرالنسا کو؟ (دیوان، ص ۵۷۱) حکیم، پس از ناصرخسرو، دومین شاعری است که در شعری زهدی، به داستان فدک تلمیح کرده است. (همان، ص ۴۰۵) در فخری‌نامه (حدیقه) هم بارها به آن حضرت اشاره شده؛ ابیاتی که بیش از همه توصیفگر پیوند زهرا(س) و علی(ع) است(ر.ک. حدیقه، صفحه‌های ۲۴۵و ۲۵۵و ۲۵۶و ۲۵۸ و ۲۶۱): در خیبر بکند شوی بتول در دین را بدو سپرد رسول (همان، ص ۲۵۱) سنایی در بخش‌هایی از این منظومه، فاطمه را سوگوار حسنین(ع) معرفی می‌کند. (همان، صفحه‌های ۲۶۱ و ۲۶۲ و ۲۶۴ و ۲۷۰). همچنین او را مونس علی(ع) وصف کرده است: صاحب صدر سدره‌ی ازلی است مونس فاطمه، جمال علی است (همان، ص ۳۴۸) پ.ن: تصویر نسخه‌ی حدیقه، کتابخانه‌ی بغدادلی، مورخ ۵۵۲ هجری: ابیات پایانی بخش ستایش علی(ع) و آغاز مدح حسنین(ع). https://eitaa.com/mmparvizan
قاضی میر حسین میبدی (متوفّی 910 هجری قمری)، در کتاب شرح دیوان منسوب به امیرلمؤمنین علی بن ابی‌طالب علیهما‌السّلام، تصحیح حسن رحمانی و سیّد ابراهیم اشک شیرین، نشر مؤسسهٔ پژوهشی میراث مکتوب به سال 1379، (ص421-422)، در ذکر مرثیهٔ امیرالمؤمنین (ع) بر حضرت فاطمهٔ زهرا سلام الله علیها، می‌نگارد: «مرثیهٔ سیّدهٔ فُخمی، شریفهٔ عُظمی فاطمهٔ زهرا در وقت حُمّی» و إنّ حیاتی مِنکِ یا بنت احمد بإظهار ما أخفَیتُهُ لَشدید و لکن لِأمرِ اللهِ تَعنُو رِقابُنا و لیس علی أمر الإلهِ جلید ... می‌فرماید: بدرستی که زندگی من از بعد تو، ای دختر احمد، به آشکار کردن آنچه پنهان می‌کردم، هرآینه سخت است؛ ولیکن مر فرمان خدا را فروتنی می‌کند گردن‌های ما و نیست بر فرمان خدا هیچ سختی. س: ای نور دو چشم من چو رفتی ز نظر در بودن من فایده‌ای نیست دگر لیکن چه کنم نمی‌توانم مردن تا پیک اجل نیاورد حکم قدر أَتَصرَعُنی الحُمّی لَدَیکِ و أشتَکِی إلیکِ و ما لِی فی الرّجال نَدید أُصِرُّ علی صبرٍ و أَقوی علی مُنیً إذا صَبرُ خَوّارِ الرّجالِ بعید و فی هذهِ الحُمّی دلیل بِأنَّها لِموتِ البَرایا قائدٌ و بَرید ... می‌فرماید: آیا می‌اندازد مرا تب نزد تو و می‌نالم به تو و نیست مرا در میان مردان همتا. می‌ایستم بر صبر و نیرومند می‌شوم بر آرزوها، آن زمان که صبر مردانِ سست دورست. و درین تب راهنمایی است به آنکه او مر مرگ مخلوقات را سرهنگی است و پیکی. س: من نام وجود از خود انداخته‌ام هستی مجازی همه درباخته‌ام در آتش تب هزار پی سوخته‌ام وین طُرفه که با سوزش خود ساخته‌ام @mirasmaktoob
کارنامه_اردشير_بابکان.PDF
4.06M
پی‌دی‌اف کتاب کارنامه اردشیر بابکان. همراه با تطبیق با شاهنامه برای مطالعه https://eitaa.com/sibenaranjiadabiat