eitaa logo
خانه تخصصی ادبیات سیب نارنجی
126 دنبال‌کننده
197 عکس
7 ویدیو
41 فایل
همسایه با ادبیات #ادبیات #شعر #داستان #نقد ارتباط با مدیر @masoommoradii
مشاهده در ایتا
دانلود
کهن‌الگو و داستان محمد ناصری راد یکی از راه‌هایی که می‌توانیم شخصیت‌های خوبی برای داستان‌های خود خلق کنیم آشنایی با شخصیت‌های ثابت، شناخته شده و جهانی هستند. وقتی بدانیم الگوهایی برای خلق شخصیت وجود دارند که با کمی ذوق هنری و نویسندگی می‌توانیم آنها را به اسطوره‌هایی فراموش نشدنی تبدیل کنیم دیگر براحتی داستان خود را می‌نویسیم. با این مقدمه می‌خواهیم شما را با ۱۲ الگوی شخصیتی که آنها را به نام کهن الگوهای شخصیتی یونگ (روانشناس مطرح سوئیسی) می‌نامند آشنا کنیم. شناخت و درک این کهن الگوها برای بالابردن کیفیت داستان نویسی و نویسندگی اهمیت زیادی دارد. کارل یونگ، روانپزشک و روانکاو سوئیسی، معتقد بود که داستان‌سرایی و اسطوره‌سازی بخشی جدایی‌ناپذیر از داستان بشریت و رشد او می‌باشد. به نظر او در مرکز داستان‌های ما شخصیت‌هایی قرار دارند که بدون در نظر گرفتن فرهنگ، رسوم یا زبان، بارها و بارها در داستان‌هایمان ظاهر می‌شوند و برای همه مردم جدا از موقعیت، شرایط و جغرافیا قابل درک و پذیرش می‌باشند. کهن الگو یا آرکتایپ – Archetype چیست؟ به زبانی ساده کهن الگوهای شخصیتی یا آرکتایپ Archetype که یونگ به آنها اشاره دارد مجموعه‌ای از ویژگی‌ها، الگوها و خصوصیات رفتاری برتر و شناخته شده جهانی هستند که از بدو تولد با ما بوده و در زندگی ما هستند به همین دلیل برای ما به راحتی قابل درک و شناسایی هستند. ۱۲ شخصیت کهن ‌الگو در داستان نویسی یونگ معتقد بود به طور کلی ۱۲ کهن‌الگوی شخصیتی وجود دارد و هر کدام ویژگی‌ها و انگیزه‌های خاص خودشان را دارند. ۱- شخصیت فرمان‌روا فرمان‌روا کسی است که غرق در قدرت خود شده، حتی ممکن است خود را از پا درآورد. او همواره برای خود رقیب می‌تراشد و آماده است تا به میدان نبرد برود. معتقد است باید همیشه پیروز میدان باشد، این‌ کهن‌الگو در طرح داستان فرصت‌های بی‌شماری را خلق می‌کند، معمولن به عنوان ضد قهرمان در داستان ظاهر می‌شود. نکته: کهن‌الگوی فرمان‌روا را می‌توان در داستان، در قالب یک رئیس، رهبر، پادشاه و یا یک وزیر قرار داد. ۲-کهن‌الگوی خالق آنها در قالب یک هنرمند ظاهر می‌شوند. چیزهایی خلق می‌کنند که الهام‌بخش و ماندگار هستند. همواره به دنبال این هستند تا ارزشی را از طریق هنرشان القا کنند. هنرهای مثل نقاشی، موسیقی و یا مجمسه‌سازی. مهم‌ترین نقطه‌ی قوت کهن‌الگوی خالق، خلاقیت اوست، مهارت ذاتی‌ و ژرف‌اندیشی‌اش در درک عمیق رویدادها از دیگر نقاط قوت این کهن‌الگوست. البته نقطه‌ضعف‌هایی هم دارد، میل به قربانی شدن در راه آرمان‌ و یک‌دندگی بیش از حد برای نیل به اهداف والاتر مهم‌ترین نقطه‌ضعف اوست. نکته: کهن‌الگوی خالق را می‌توانید برای شخصیت‌های مخترع، مبتکر، موزیسین یا نویسنده در داستان استفاده کنید. ۳-کهن‌الگوی حکیم او خردمندی است که دانش خود را ارائه می‌دهد و در اختیار دیگران می‌گذارد. معمولن از دانش خود برای جلوگیری از هرج‌ومرج استفاده می‌کند و یا آن را در اختیار دیگری قرار می‌دهد تا شانس او را برای رسیدن به موفقیت افزایش دهد. این کهن‌الگو نقش یک مربی یا مشاور را برای قهرمان قصه بازی می‌کند. بزرگ‌ترین نقطه‌قوت این کهن‌الگو، خردمندی است، که باعث می‌شود درک بالایی داشته باشد. نکته: شخصیت‌هایی همچون کارشناس، معلم، دانشمند و یا مشاور را به این کهن الگو بدهید. ۴-کهن‌الگوی معصوم کسی است که همه‌ی خوبی‌های جهان را در خود جمع کرده است. به نوعی از ناخالصی منزّه است، همواره برای خود و دیگران آرزوی شادمانی دارد. معمولن در قالب یک کودک نشان داده می‌شود. از کهن‌الگوی معصوم برای ایجاد احساس شفقت در خواننده‌گان، حتی آن‌هایی که بی‌تفاوت هستند، استفاده می‌شود. البته این کهن‌الگو مصون از رنج‌کشیدن نیست و ممکن است در فضای داستان با چالش‌های هولناکی نیز مواجه شود. نکته: کهن‌الگوی معصوم، در داستان‌ها در نقش‌های کودک، نوجوان، عارف و یا یک شخصیت ساده‌لوح نشان داده می‌شود. ۵-کهن‌الگوی جوینده این الگو نماد یک انسان ریسک‌پذیر و همواره در طلب کشف گذشته‌ی نامعلوم و مبهم است. مدام به سمت تجربه‌های جدید می‌رود و خواهان آزادی بیشتر است. بزرگ‌ترین نقطه‌قوت او حس کنجکاوی ذاتی‌‌اش است. او به دنبال یافتن پاسخ سوالات‌ می‌رود و به توسعه‌ی فردی اهمیت زیادی می‌دهد. نقطه‌ضعف او میل به بی‌هدفی است ‌و همین خصلت او را مستعد این می‌کند که وصله‌ی ناجور شناخته شود؛ به‌خصوص که نمی‌توانند دوست یا پارتنر قابل اتکایی باشند. نکته: کهن‌الگوی جوینده ممکن است در قالب مکتشف، خانه‌به‌دوش یا یک مسافر در داستان بیاید.
۶-کهن‌الگوی طغیان‌گر شخصیتی که با این ذهنیت زندگی می‌کند، که قوانین وجود دارند برای اینکه شکسته شوند. همواره میل و کششی درونی او را به سمت نقض قوانین هدایت می‌کند. برای کارش یک یا دو دلیل مقدماتی مانند انتقام و یا طغیان نیاز دارد . تا جای ممکن به قوانین بی‌اعتناست. 👇👇👇
معمولن سرکرده‌ی یک گروه شورشی است و برای سرنگونی وضعیت موجود تلاش می‌کند. مهم‌ترین نقطه‌قوت او‌ استقلالی است که دارد، او برای رسیدن به اهدافش، لجوج و سرسخت است. این ویژگی‌ها ممکن است او را کمی خودشیفته نشان دهد و دست به اعمال مجرمانه بزند. اگر انگیزه‌ی خود را برای رسیدن به اهدافش از دست بدهد، تمایلش برای کشیده شدن به سمت رفتارهای مجرمانه بیشتر می‌شود. نکته: شخصیت‌های انقلابی یا قانون‌شکن و معترض داستان خود را به کهن‌الگوی طغیان‌گر بدهید. ۷-کهن‌الگوی قهرمان او کسی است که همه را نجات می‌دهد، همان کسی که با مهارت‌های ذاتی و شخصیتی‌اش همه‌ی چالش‌ها را مدیریت می‌کند. او معمولن به عنوان کاراکتر مثبت در داستان حضور دارد. تجسم یک شخصیت مهم و ارزشمند در جامعه است. مهم‌ترین نقطه‌قوت شخصیت قهرمان، شجاعت و دلیری اوست. توانایی او اعم از این‌که جسمی باشد یا روحی، باعث ایجاد رعب و وحشت در صف دشمن می‌گردد؛ گرچه ممکن است کمی خودرای باشد، مغرور به نظر برسد و به قول معروف باد کرده باشد. نکته: کهن الگوی قهرمان معمولا در قالب یک جنگ‌جو، سلحشور، سوپر قهرمان یا قاتل اژدها در داستان خود وارد کنید. ۸-کهن‌الگوی افسون‌گر یا جادوگر او به عنوان یک جادوگر نشان داده می‌شود. دانش منحصر به فردی دارد، جادو کردن را بلد است. از قدرت‌های ماورالطبیعی یا باستانی برخوردار است. او کلید دستیابی به اهداف بزرگ را در دست دارد و رمز آن را می‌داند. مهم‌ترین نقطه قوت او درکی است که از جهان هستی دارد و توانایی‌اش در رمزگشایی راز جهان است. اکثر اوقات برای جادو دستورالعملی دارد تا قدرتش را سامان‌دهی کند و تاثیر جادو را افزایش دهد. ممکن است راه‌حل مبتکرانه‌ای برای حل مشکل داشته باشند؛ گرچه گاهی تبعات ناخواسته و غیرعمدی نیز در پی دارد. نقطه ضعف او گستاخی و خیره‌سری است، همان چیزی که نتایج و آسیب‌های ناخواسته را به ‌بار می‌آورد. نکته: کهن‌الگوی جادوگر می‌تواند در قالب یک کاهن، حکیم قبیله و یا مخترع نشان داده شود. ۹-کهن‌الگوی شوخ یا دلقک شخصیتی که گاهی یک طناز است و گاهی هم یک حقه‌باز. ممکن است المان‌های یک دلقک را داشته باشد، هر چند همیشه هم اینطور نیست. گاهی حقایق و واقعیت‌های زندگی را مطرح می‌کند. یک شعار همیشگی و معروف دارد: «شما فقط یک ‌بار زندگی می‌کنید.» مهم‌ترین نقطه‌قوت کهن‌الگوی دلقک، توانایی‌‌اش برای شاد زیستن است، گاهی هم دیگران را از روش‌های خیلی ساده به سمت مفاهیم عمیق‌تر سوق می‌دهد. ممکن است گاهی سطحی و‌ کم‌مایه ارزیابی شود؛ هرچند خوانندگان معمولن او را دوست دارند. گاهی به‌خاطر سطحی‌بودن، حوصله سربر می‌شود، گاهی هم نفرت‌انگیز به نظر می‌رسد. گاهی باعث می‌شود زمان هدر رود. نکته: کهن‌الگوی دلقک در قالب یک آدم خرفت، جوکر یا کمدین در داستان ظاهر می‌شود. ۱۰-کهن‌الگوی سهل‌گیر او کسی است که همه‌ی خوانندگان می‌توانند با او ارتباط بگیرند. کسی که به عنوان یک شخصیت عادی برای همه قابل درک است. چیزی را سخت نمی‌گیرد و به راحتی همه را دور هم‌ جمع می‌کند، مهم‌ترین نقطه قوت او توانایی منحصر به فردش در ایجاد همبستگی است، او ساده و بی‌تکلف است و به راحتی می‌توان دوستش داشت. ممکن است همه چیز را از زاویه‌ی دید خود ببیند و درباره‌‌ی آن به نتیجه‌گیری یک طرفه برسد؛ چرا که قالب ذهنی از پیش تعیین شده‌ای دارد. او همواره تلاش می‌کند کسی باشد که بقیه دوست دارند. مهم‌ترین نقطه‌ضعف او این است که توانمندی خاصی ندارد و‌ ممکن است در برخی شرایط سخت، مفید و کارآمد عمل نکند. نکته: شخصیت‌هایی مانند همسایه، یک شهروند و یا یک انسان عادی را به این کهن‌الگوی سهل‌گیر بدهید. ۱۱-کهن‌الگوی عاشق‌پیشه شخصیتی که رمانتیک‌ترین است. ایده‌های بسیاری برای عاشق شدن دارد. فارغ از این‌که چه شخصیتی در داستان دارد، بزرگ‌ترین رسالت و هدف خود را یافتن عشق و نگه‌داشتن آن می‌داند. مهم‌ترین نقطه‌قوت او شور و سرسپردگی است. چیزی که از آن‌ها یک پارتنر یا همراه قدرتمند و قابل اعتماد می‌سازد. اگرچه گاهی ممکن است این سرسپردگی منجر به قربانی شدن او در راه عشق، یگانگی، زندگی یا آزادی گردد. نقطه ضعف دیگر او، رفتار‌های غیر منطقی است. او گرایش عجیبی به ساده‌دلی ‌دارد و همواره معتقد است عشق بر همه چیز پیروز است. نکته: کهن‌الگوی عاشق پیشه می‌تواند در قالب یک پارتنر، دوست صمیمی یا همسر ظاهر شود. ۱۲-کهن‌الگوی مراقب او نقش یک پرورش‌دهنده را دارد. معمولن در نقش یک مادر ظاهر می‌شود؛ البته الزامن جنس مونث نیستند و یک مرد هم می‌تواند نقش مراقب را ایفا کند. او نقش یک حامی را دارد، مثل یک دوست صمیمی، یک همسر، والدین یا حتی قیم. مهم‌ترین نقطه‌قوت این کهن‌الگو، از خودگذشتگی است. او همواره دیگری برایش الویت دارد تمرکز او بر وفاداری و شرافت است. او فاقد احساس رهبری قالب یک فرشته، حامی یا مراقب در داستان ظاهر شود.
"نخستین شعر با موضوع زیارت امام حسین(ع) در ادب فارسی" اشاره به کربلا و وصف و ستایش و مرثیه‌ی امام حسین(ع) در شعر فارسی از قرن چهارم رواج داشته است؛ اما نخستین ابیات که در وصف اهمیت زیارت آن حضرت و شهادتگاه ایشان سروده شده، ابیاتی از باب سوم حدیقه‌ی سنایی غزنوی است که حدود ۹۰۰ سال قبل سروده شده و در ذیل " التمثل فی‌ الاشتیاق الی المشهد العظیم" پس از ستایش و مرثیه‌ی امام حسین(ع) ثبت شده است. در این چند بیت، سنایی از زنی ساکن کوفه روایت می‌کند که هر روز صبح به همراه کودکان یتیمش از دروازه‌ی کوفه خارج می‌شود و رو به کربلا می‌ایستد و نسیم معطر به یاد امام(ع) را نفس می‌کشد و از کودکان خود می‌خواهد، پیش از ورود باد معطر کربلا به کوفه و آلوده‌شدن در دماغ ستمگران کوفه، از آن بهره گیرند و آن حضرت را از دور زیارت کنند: بود در شهر کوفه پیرزنی سال‌خورده، ضعیف و ممتحنی بود از اولاد مصطفی و علی ممتحن مانده بی‌حبیب و ولی کودکی چند زیر دست و یتیم شده قانع ز کربلا به نسیم زال، هر روز بامداد پگاه کودکان را فکندی اندر راه آمدی از میان شهر برون دیده از ظلم ظالمان پرخون بر رهِ کربلا بِاستادی بر کشیدی ز درد دل بادی گفتی اطفال را همی بویید وین نکو باد را بینبویید* پیشتر زانکه در شود در شهر بر گِرید از نسیم مشهد بهر شود از هر دماغ آلوده باد چون گشت شهر پیموده حظّ این باد جمله بردارید سوی نااهل و خصم مگذارید من غلام زنی که از صد مرد بگذرد روز بار و بردابرد... حدیقه‌الحقیقه و چند قصیده‌ی سنایی، نسخه مورخ ۶۹۱، مجلس شورای اسلامی *به معنی بوییدن؛ استشمام
"از چهلّه‌ی سوگ تا اربعین سلوک/بخش اول" در فرهنگ و ادبیات بشری، اعداد معانی متکثر و متنوعی دارند. این واژه‌ها، خلاف ظاهر مادی‌شان گاه بسیار نمادین‌اند و معانی‌ای پنهان دارند. از جمع اعداد شاید ۱ و ۷و ۱۰ و ۴۰ و ۷۰ و ۱۰۰ و ۱۰۰۰، بیش از دیگر اعداد جلوه‌ی نمادین و تفسیرپذیر یافته باشند. عدد چهل/ اربعین، به عقیده‌ی برخی مفسران دینی_ اسلامی، حتی متمایز با دیگر اعداد شاخص است و این تشخّص و تمایز را در ادبیات فارسی نیز می‌بینیم؛ چنانکه نجم‌الدین رازی در باب سیم مرصادالعباد می‌گوید: و عدد اربعین را خاصیتی است در استکمال چیزها که اعداد دیگر را نیست. پس عدد چهل، نمادی از کمال و غایت و نهایت امور است؛ با این توضیح که در ادبیات، گاه نماد کمال ظاهری و اغلب نشان‌دهنده‌ی کمال باطنی بوده است. در شاهنامه‌ی فردوسی و متون خراسانی و حماسی، بیش از همه به استکمال مادی و بیرونی این عدد توجه شده است؛ چنانکه حکیم توس، در بیان اغراق جنگ و نبرد از این عدد بارها استفاده کرده؛ مضمونی که به دیگر منظومه‌ها چون گرشاسب‌نامه و فرامرزنامه و کوش‌نامه نیز راه یافته است. در شاهنامه، چهل عدد کمال نیایش بر درگاه الهی نیز هست؛ چنانکه حکیم در داستان "رزم کاووس و شاه هاماوران" سروده است: چهل روز بر پیشِ یزدان‌ به‌پای بپیمود خاک و بپرداخت جای همی‌ریخت از دیدگان آبِ زرد همی از جهان‌آفرین یاد کرد این عدد، همچنین نشان‌دهنده‌ی اوج و کمال سوگواری بر بزرگان است؛ چنانکه بارها به این آیین در شاهنامه توجه شده است: چهل روز بُد سوگوار و نژند پر از گرد و بیکار تخت بلند (بخش پادشاهی اورمزد) چهل روز سوگش همی‌داشتند سرِ گاه او خوار بگذاشتند ( بخش پادشاه اورمزد نرسی) بر این اساس، سوگ چهل‌روزه و چهلم داشتن بر درگذشتگان، در آیین‌های ایرانی فراگیری داشته است: چو بهرام در سوگ بهرامشاه چهل روز ننهاد بر سر کلاه برفتند گردان بسیارهوش پر از درد با ناله و با خروش نشستند با او به‌سوگ و به‌درد دو رخ زرد و لب‌ها شده لاژورد (بخش پادشاهی بهرام) در متون ادبی سده‌های ششم به بعد به دلیل قوّت‌یافتن مباحث دینی و عرفانی، ابعاد معنوی و باطنی عدد چهل/ اربعین، بیشتر در ادبیات رسمی فارسی جلوه‌گر شده؛ هرچند این اهمیت، ریشه در تعالیم مذهبی به‌ویژه قرآن کریم دارد و واژه‌ی قرآنی اربعین از این مسیر، به تفاسیر و متون عرفانی و دیوان‌های شاعران نیز راه یافته است. اربعین از منظر دینی، نماد کمال خلقت و اوج عبادت و نهایت ایمان است؛ چنانکه گلِ آدم، پیش از آفرینش در چهل سال یا چهل روز یا چهل دوره تخمیر یافته است: لقد خلقنا الانسان فی احسن تقویم: پس آن را در تخمیر تکوین آورد که خمر طینت آدم بیده اربعین صباحا. (کشف‌‌الاسرار میبدی، سوره‌ی طاها) همچنین از این عدد در جایگاه کمال پیامبران برای پذیرش نبوت، عدد مومنانِ نوح و تعداد سال‌های ساخت کشتی و مهمتر از آن، تعداد روزهای داستان میقات موسی و خداوند یادشده است. این مفاهیم را در اشعار هم می‌توان دید؛ خاقانی: تا زاربعین بروجش، زینت نیافت آدم در اربعین صباحش طینت نشد مخمّر نزاری: به اربعین گِل آدم سرشته گشت و نشد تراب عشق مخمّر به شش هزار صباح اوج کارکرد چهل/ اربعین در ادبیات را در کارکرد کمال سلوک عرفانی و اوج روحانی آن می‌بینیم؛ مساله‌ای که در مناسک اربعین سیدالشهدا(ع) بیش از همه تجلی می‌یابد؛ از این منظر اربعین، نماد انسان کامل در تمدّن ایرانی_ اسلامی است. این دیدگاه را در غالب متون عرفانی می‌توان دید: و چون خواهند که کلام خداوند عزّ و جلّ به سر بشنوند، چهل روز گرسنه باشند... و چهار طبع را چهل روز نفی مشرب و غذا باید تا مقهور گردند. (کشف‌المحجوب هجویری، فی الصوم) هیچ بنده نبود که چهل روز اخلاص به جای آرد اندر عبادت، الا که چشمه‌ی حکمت از دل وی بر زبان وی گشاده شود. (ترجمه‌ی رساله‌ی قشیریه، باب چهارم، در اخلاص) گفت: هرکه چهل روز به اخلاص بود در دنیا زاهد گردد و اورا کرامت پدید آید. (تذکره‌الاولیا، ذکر سهل تستری) ادامه دارد...
"از چهلّه‌ی سوگ تا اربعین سلوک/بخش دوم" به دلیل اهمیت چهل، در سلوک عرفانی است که کتاب‌های متعدد اربعین و چهل‌حدیث در فرهنگ اسلامی نوشته شده است. این جایگاه نمادین به‌اندازه‌ای پذیرفته شده که نظامی در سلوک اسکندر و جستجوی چشمه‌ی حیات می‌سراید: چهل روز در جستن چشمه راند بر او سایه نفکند در سایه ماند ( شرف‌نامه) یا می‌گوید: جسمت را پاک‌تر از جان کنی چون که چهل روز به زندان کنی (مخزن‌الاسرار) کمال‌الدین اسماعیل نیز از تاثیر چهل روز ریاضت بر کشف حجاب‌های عالم سخن گفته است: گفته‌اند آنکه چهل روز ریاضت بکشد حجب عالم علوی شود او را مکشوف (دیوان) بر این اساس باید گفت که عدد اربعین در مناسک عاشورایی، بیش از آنکه نماد کمال سوگواری بر امام حسین(ع) باشد؛ معرّف اوج سلوک عرفانی آن حضرت و یاران ایشان در مقام "الهی رضا برضائک" و "ما رایت الا جمیلا"ست؛ معنایی عمیق که در تاویل این شعر حافظ می‌توان خواند: سحرگه رهروی در سرزمینی چه خوش گفت این معما با قرینی که ای صوفی شراب آنگه شود صاف که در شیشه بماند اربعینی https://eitaa.com/mmparvizan
«اخوان و سمبولیسم آرمانی اسطوره‏‌گرا» یکی از عناصری که جریان شعر نمادگرای آرمانی را رنگی ایرانی بخشیده، تجلی مضامین و جلوه‌های کهن ایرانی در آن است. مهم‌ترین شاعری که در دوران پهلوی کوشیده است، با بهره‌گیری از اسطوره‌ها و داستان‌های حماسی، جهانی آرمانی را به مخاطب القا کند، مهدی اخوان ثالث است. آرمان‌شهر او در این دسته از سروده‌ها نه در جهان واقعیت شکل می‌گیرد و نه در ذهن او؛ بلکه شهر آرمانی او پیش از این در جهان اسطوره‌ها و در گذشته‌ی فرهنگ فارسی وجود داشته است. این جهان آرمانی_ اسطوره‌ای را در اشعاری چون: «آخر شاهنامه»، «میراث»، «قصه‌ی شهر سنگستان» و «شوش» به‌وضوح می‌توان دید. ویژگی‌های اصلی این دسته از اشعار مهدی اخوان ثالث از این قرار است: -تلاش برای بازسازی جهان آرمانی با بازخوانی داستان‌ها و اسطوره‌های کهن بدون برقراری مشابهت مشخص با وضعیت جامعه‌ی عصر شاعر. - حس افتخار به گذشته‌ی ملی و حسرت بر از دست رفتن داشته‌های گذشته. -توجه به باستان‌گرایی‌های واژگانی، آوایی و نحوی و نزدیکی به زبان حماسی سبک خراسانی. -فراوانی ترکیب‌های مقلوب و استفاده از سکون‌های فراوان به شیوه‌ی شعر سده‌های ۴ و ۵. -بلند و کوتاهی سطرها و تمایل به استفاده از قافیه در طول شعر . -ارائه‌ی آمیزه‌ای از سمبولیسم اجتماعی حماسی و سمبولیسم آرمانی اسطوره گرا. میراث پوستینی کهنه دارم من. یادگاری ژنده‌پیر از روزگارانی غبارآلود. سال‌خوردی جاودان‌مانند. مانده میراث از نیاکانم مرا این روزگار آلود جز پدرم آیا کسی را می‏‌شناسم من؟ کز نیاکانم سخن گفتم. نزد آن قومی که ذرّات شرف در خانه‏‌ي خون‌شان کرده جا را بهر هر چیز دگر، حتی برای آدمیت، تنگ خنده دارد از نیاکانی سخن گفتن، که من گفتم. … این دبیر گیج و گول و کور دل: تاریخ، تا مذَّهب دفترش را گاهگه می‏‌خواست با پریشان سرگذشتی از نیاکانم بیالاید؛ رعشه می‏‌افتادش اندر دست... . https://eitaa.com/mmparvizan https://eitaa.com/sibenaranjiadabiat
"شاعر غزل و ترانه" محمدعلی بهمنی، از دو جهت بر ادبیات روزگار ما تاثیر نهاده است. اوج این تاثیرگذاری را در دهه‌های پنجاه تا هفتاد می‌توان دید؛ حضور او در محافل ادبی دهه‌های هشتاد و اوایل نود نیز از منظر تاریخ ادبیات معاصر هدایتگر برخی شاعران جوان بوده است. در ترانه‌های او، زبان ساده، توجه به خاطرات و حسّ غربت و قافیه‌گزینی موثر، از عوامل زبانزد شدن برخی سروده‌هایش بوده است. در غزل‌های او نیز، نشانه‌های همین سادگی و استفاده‌ی موثر از خطاب و گفتگو، روایت و نزدیک‌شدن به شیوه‌ی زبانی برخی جریان‌های پسانیمایی در غزل را می‌توان دید. نقش او و غزل‌سرایان هم‌سلکش را بر شکل‌گیری جریان غزل نو/متفاوت در اواخر دهه‌ی هفتاد و دهه‌ی هشتاد نباید ندید گرفت. خدایش بیامرزاد‌. https://eitaa.com/mmparvizan